فرهاد کرمی
اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد نهیب حادثه بنیاد ما ز جا ببرد
اگر نه عقل به مستی فروکشد لنگر چگونه کشتی از این ورطه بلا ببرد
در این دو بیت و بسیاری دیگر از ابیات حافظ، اشارتی رندانه و نغز به عقیده ای کهن نزد ایرانیان درباره شراب وجود دارد؛ و آن پیوستگی شراب با خرد و همچنین غم زدایی آن است. حافظ در این دوبیت برای کاستن بار اندوه دل ـ و همچنین متعادل کردن خرد و اندیشه خود ـ به مستی روی آورده است. در واقع او مستی را یگانه راه در امان ماندن از نهیب حادثه و همچنین گذراندن کشتی عمر و بار هستی از غرقاب زندگی می داند. در بیتی دیگر هم مستی را کیمیای هستی دانسته است:
هنگام تنگ دستی در عیش کوش و مستی کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را
بهاءالدین خرمشاهی قرآن پژوه و حافظ شناس معاصر در حافظ نامه خود، در توضیح بیت دوم آورده است: «باده گساری پناه و ملجأ خردمندان است و اگر عقل لنگر یعنی متانت خود را به مدد باده حفظ نکند چگونه می تواند در توفان حوادث از ورطه سختی ها و بدبختی های زندگی رهایی یابد.» (خرمشاهی، حافظ نامه، ج 1، ص 532) آیا حافظ در اینجا ادعایی خلاف معمول کرده است و به رغم باور شایعی که معتقد است باده عقل را زایل می کند، به خردافزایی و حدت ذهن در حالت مستی باور دارد؟ در این باره لازم است گذری به باور ایرانیان در روزگار قبل از اسلام داشته باشیم تا این معنی را دقیق تر دریابیم.
در روایات زردتشتی این نوشابه سکرآور هدیه ای آسمانی دانسته شده است. راوندی کشف شراب را به عهد کیقباد دانسته (راحه الصدور، ص 423) و خیام در نوروزنامه آن را به روزگار جمشید بازگردانده است (نوروزنامه، 65). در نخستین نمونه های شعر توصیفی فارسی، اشعار ستایش آمیزی درباره شراب و خواص آن از جمله غم زدایی و خردافزایی آمده است. به عنوان نمونه رودکی می گوید:
تا بشکنی سپاه غمان بر دل آن به که می بیاری و بگساری
(رودکی، پیشاهنگان شعر، ص 51)
همچنین بشار مرغزی از شاعران قرن چهارم در قصیده بسیار زیبای «کلید قفل غم» درباره شراب می گوید:
رز را خدای از قبل شادی آفرید. شادی و خرمی همه از رز بود پدید
از جوهر لطافت محض آفرید رز آنکو جهان و خلق جهان را بیافرید
دانا کلید قفل غمش نام کرد، از آنک جز می ندید قفل غم ورنج را کلید
(بشار مرغزی، پیشاهنگان شعر فارسی، ص 163 تا 165)
علاوه بر شعر فارسی، نویسندگانی که در باب آداب و رسوم وسنن ایرانیان مطلبی نوشته اند کمابیش به «شراب ستایی» و«می پرستی» ایرانیان اشارات متعدد داشته اند. ویل دورانت در «تاریخ تمدن» می گوید ایرانیان در کارهای خطیر که نیاز به مشاوره و همفکری یکدیگر داشتند، در حالی که سرمست از شراب بودند رای همدیگر را می شنیدند و به چاره گری می پرداختند (به نقل از محمد دهقانی در وسوسه عاشقی، ص 65). شاید به آن دلیل که به تعبیر رودکی «می» شرف مرد را پدید می آورد و آزاده را از بنده و خردمندِ با اصل را از بی خردِ بد اصل مشخص می کند:
می آرد شرف مردی پدید آزاده نژاد از درم خرید
می آزاده پدید آرد از بداصل فراوان هنرست اندرین نبید
(دیوان اشعار رودکی، ص 84)
حکیم عمر خیام، فیلسوف، منجم، ریاضیدان و شاعر شهیر قرن پنجم در نوروزنامه خواصی مشابه موارد بالا برای شراب برشمرده است:
«دانایان طب چنین گفته اند چون جالینوس و سقراط و بقراط و بوعلی سینا و محمد زکریا که هیچ چیز در تن مردم نافع تر از شراب نیست، خاصه شراب انگوری تلخ و صافی و خاصیتش آن است که غم را ببرد و دل را خرم کند و تن را فربه کند و طعام های غلیظ را بگدازد و گونۀ رو را سرخ کند و پوست تن را تازه و روشن گرداند و فهم و خاطر را تیز کند.»
(خیام، نوروزنامه ، ص 60)
عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر صاحب کتاب ارزشمند قابوس نامه ـ که خود دایره المعارفی از آداب و سنن ایرانیان در قرون اولیه اسلامی است ـ نیز فصل یازدهم کتاب خود را به «در آیین شراب خوردن» اختصاص داده است. عنصرالمعالی در ضمن آن که فرزندش را از نوشیدن شراب برحذر می دارد و آن را کاری خلاف دستور شرع می شمارد اما باز با دقت تمام به بیان جزئیات و دقایق آداب و رسوم این کار پرداخته است. محمد بن علی بن سلیمان راوندی در کتاب ارزشمند راحه الصدور و آیه السرور (تألیف در قرن ششم هجری قمری) نیز در فصلی به بیان آداب شراب پرداخته است. همو در این فصل می گوید:
«پس غرض خردمندان از شراب شادی روان و منفعت تن و حفظ صحت بود.»
(راوندی، راحه الصدور، ص 426)
راوندی در ادامه می افزاید که خردمند از آنجا که در پی کار صواب است و طریق سعادت را می جوید ناچار برخی قوای شهوانی و حیوانی را باید قهر کند و از این میان رنجی عظیم بدو خواهد رسید. پس ناچار با شراب انگوری آن رنج را باید که زایل کند:
«و خردمند از بدی پرهیزد و در صوابی که خرد فرماید آویزد و کار وی قهر کردن قوت شهوانی و کارهای صواب کردنست و از آخرت اندیشیدن و ازین معنی بر وی رنجی عظیم بود. حکیمان چیزی جستند که او را آسایشی دهد و ازین رنج برهد، از هیچ طعامی و شرابی این غرض حاصل نیامد الا از شراب انگوری.»
(همان)
دکتر محمد دهقانی در کتاب محققانه و خواندنی وسوسۀ عاشقی نیز فصلی تحت عنوان «شراب و آتش، یاوران خرد و عشق» آورده است و در آنجا از همین معانی به اجمال سخن گفته است. ایشان از این بخش از سخن راوندی چنین نتیجه ای می گیرد که:
«بدین سان، راوندی شراب را بهترین چیزی دانسته است که خرمند را آسایش می دهد و از رنج می رهاند. اما این نکته در خور تأمل است که در سخنان او شراب ـ از طریق خرد ـ با پارسایی ـ از آن گونه که در باور مسلمانان بوده است ـ پیوند می یابد. به گمان او کار خردمند «قهر کردن قوت شهوانی و کارهای صواب کردن است و از آخرت اندیشیدن» ـ یعنی همان راهی که پارسایان در پیش گرفته بودند ـ و شراب سبب می شد تا خردمند این «رنج عظیم» را به آسودگی از سر بگذراند. آیا راوندی می خواست نوشیدن شراب را با راه و رسمی پارسایانه همراه کند و، بدین ترتیب، گرد آلودگی را از چهرۀ «شراب انگوری» بزداید و آن را به همان جایگاه آسمانی ای برساند که قرن ها پیش در نزد ایرانیان داشت؟ (دهقانی، محمد، وسوسه عاشقی، ص 66) بیهوده نیست که واژه شراب بعدها در زبان عارفان تغییر ماهیت داده و دوباره به آسمان بازگردانده می شود.
منابع
حافظ، شمس الدین محمد. (1377)، دیوان حافظ، براساس نسخه تصحیح شده غنی ـ قزوینی، تهران: ققنوس
خرمشاهی، بهاءالدین. (1378) حافظ نامه، چاپ نهم، تهران: علمی و فرهنگی
خیام، عمربن ابراهیم. (1314) نوروزنامه، به سعی و تصحیح مجتبی مینوی، تهران، کتابخانه کاوه
دهقانی، محمد. (1390) وسوسۀ عاشقی. تهران: جوانه رشد
دبیرسیاقی، محمد. (1374) پیشاهنگان شعر فارسی، چاپ چهارم، تهران: علمی و فرهنگی
راوندی، محمدبن علی بن سلیمان. (1385) راحه الصدور و آیه السرور، به تصحیح محمد اقبال، تهران: اساطیر
رودکی سمرقندی، دیوان اشعار. (1373) براساس نسخه سعید نفیسی و ی. برانگیسکی، تهران: نگاه