بررسی فیلم
تانیا احمدی
توران خانوم
فیلمی از رخشان بنی اعتماد و مجتبی میرطهماسب
«غم بزرگ را تبدیل کنید به کار بزرگ»
توران میرهادی
کارنامه هنریِ رخشان بنی اعتماد به قدری درخشان و ارزشمند است که اگر فقط قرار بر این باشد که از فیلم های داستانی او یاد شود، کتاب ها و مقاله ها باید نوشت، پس در این چند سطر مروری می شود بر مستند او، «توران خانوم» که با همیاریِ مجتبی میرطهماسب ساخته است. «توران خانوم» نگاهی به واپسین سال های زندگی توران میرهادی است که تمام عمر خود را صرفِ ایجاد روشی نو در سیستم آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان کرده است. از وی به عنوان معمارِ نهادهای کودک و مادر علمِ تعلیم و تربیت نوین در ایران یاد می شود. این بانوی بزرگوار همچنین بنیانگذار «مدرسه فرهاد»، «شورای کتاب کودک» و «فرهنگنامه کودکان و نوجوانان» و نهادهای دیگر در زمینه کودکان ایران است.
فیلم با بالا رفتن توران خانوم از پله های ساختمان دفتر کارش آغاز می شود. دفتر کاری که در طبقه سوم یک ساختمان قرار دارد و توران خانوم هر روز صبح با مشقت آنها را بالا می رود. در هر طبقه برای تجدید قوا، چند لحظه ای می ایستد و در مورد پوسترهایی که دیوارها را آذین کرده اند، نظر می دهد. بدین شکل ما با دغدغه ها و نگرانی هایی که او در سال هایِ آخر عمر برای کودکان دارد روبرو می شویم؛ پشتکار و امید و انگیزه توران خانوم ستودنی است. هنگام وارد شدن به دفتر کار با خوشروییِ بی اندازه با همکاران خود سلام و احوالپرسی می کند، تقویم کاری خود را بیرون می آورد و شروع می کند به مطالعه و بررسیِ برنامه های روز. این دقتِ بی حد و اندازه و رفتار دوستانه و حرفه ای در کار از خصوصیات دیگر توران خانوم است که به خوبی و به طور مکرّر جلوی دوربین بنی اعتماد نقش بسته است. به کارگیری نیرو های «زن» به عنوان خوانندگان مطالب آکادمیک، غلط گیری، بازخوانی، و ویراستاری از مواردی است که سازندگان فیلم به آن توجه ویژه ای داشته اند و در چندین سکانسی که در دفتر کار می گذرد، حضور بی نظیر زنان چشمگیر و تحسین برانگیز است.
بزرگترین دستاورد «توران خانوم» نگاه منتقدانه به سیستم آموزش و پرورش ایران است؛ سیستمی که به گفته خود او شکلِ یک هرم است و مدیر در رأس آن، معلم در میانه و دانش آموزان در پایین ترین سطح قرار گرفته اند. در سیستم نوینِ آموزش توران خانوم این هرم وارونه می شود، بدین ترتیب دانش آموزان به عنوانِ تعیین کنندگان روش درسی در رأس، معلمان دنباله روی پیشنهادهای بچه ها، و در قسمت نهایی این سیستم مدیر قرار می گیرد که موظف است زمینه همکاری هرچه بهتر معلم و شاگرد را فراهم کند. در نتیجه این بچه ها هستند که در مورد مسائل مهم تصمیم می گیرند؛ در سکانسی از فیلم توران خانوم چند دانش آموز را به دفتر کار دعوت می کند و از آنها می خواهد که مقاله های فرهنگنامه را بخوانند و برای بهتر شدن آنها نظر بدهند. این شکل از تعاملِ دانش آموزان در آموزش بی اندازه بکر و درست است و ای کاش این روش در مدرسهها پیگیری میشد.
جایی دیگر توران خانوم از خاطرات تلخِ گذشته خود می گوید؛ این که چطور از غمِ از دست دادن برادرش تصمیم به ساخت مدرسه «فرهاد» می گیرد. او از مادرش یاد گرفته که «غم بزرگ را تبدیل به کار بزرگ کند». بعد ها فوت دو همسر و غرق شدن یکی از پسرهایش او را به سمتِ انجام دادن کارهای بزرگ تری سوق می دهند. انگار او هیچ وقت نمی شکند؛ و حاصل این سخت و محکم بودن نوزده جلد فرهنگنامه گرانبهای کودکان و نوجوانان است که میراث فرزندان این مرز و بوم است. بنی اعتماد هرگز فیلم را سانتی مانتال پیش نمی برد، مثلا سکانس هایی که موجب برانگیخته شدن بیش از حد عواطفِ انسانی می شوند، مانند غرق شدن پسرش یا فوت آقای مافی (یکی دیگر از افرادی که نقش مهمی در چاپ و تهیه فرهنگنامه داشت) به سرعت به سکانس های بعدی کات می خورند، انگار که بنی اعتماد نیز راه و روش ایران خانوم را پیش گرفته ـ از غم های بزرگ کارهای بزرگ ساخته است.
«توران خانوم» همان طور که با بالا رفتن او از پله ها آغاز می شود، به همان شکل پایان می پذیرد اما این بار به جای نشان دادن توران خانوم، دوربین جای چشمانِ اوست و ما با او بالا می رویم. صدای نفس زدن او در پس زمینه حاکی از همان تلاش هر روزه او در بالا رفتن از پله است و این صداگذاری چه انتخاب درخشان و تاثیر گذاری است. وقتی بالا می رسیم، دوربین همه اتاق ها را نشان مان می دهد (باز از دیدِ توران خانوم)، و ما شاهد این هستیم که همگی در حال پیش بردن کار هستند. این آخرین سکانس فیلم است، درست در جایی که انگار خیالِ توران خانوم راحت است که بعد از او همکارانش با همان دقت و پشتکار کار را به اتمام می رسانند. سکانس آخر همچنین نبودن او را در این دنیا تداعی می کند؛ این که او دیگر نیست ولی روح بزرگش همواره در پستوهای دفترِ کار در حرکت است. رخشان بنی اعتماد در گفتگویی در مورد شخصیت توران خانوم گفته است «در طول پنج سال ساخت فیلم توران خانم هر زمان که حضور بی بدیلشان در قاب دوربین قرار می گرفت، حسرتی عمیق بر دلم می نشست که اگر از کودکی شانس شاگردی ایشان را داشتم بی شک انسان بهتری بودم و مادری شایسته تر.» این مستند به قدری شیرین و دوست داشتنی است که دیدن چند باره آن همچنان می تواند بیننده را به وجد آورد و باعث شود او ادای احترام بیشتری به این بانوی بزرگوار کند.