فیلمی از رامتین لوافی پور
محصولِ سال ۲۰۱۸
چهار دوست در حین بازگشت از یک مهمانی با چیزی (یا کسی) تصادف می کنند و از صحنه حادثه فرار می کنند. آنها برای این که چاره ای بجویند به خانه ی رها (یکی از چهار دوست) می روند. فیلم با قرار دادن مسئله ی تصادف به عنوان عامل اصلی، روابط بین این چهار نفر را محک می زند. فرزاد و لیدا سال ها است که با یکدیگر ازدواج کرده اند و ازدواج شان با مشکل مواجه شده است. لیدا دائما به فرزاد شک دارد و از اواسط فیلم مشخص می شود مشکل عمیق تر از شک و شهبه ی زنانه است. اختلاف بزرگ زندگی آنها مسئله ی شرط بندی فرزاد روی نتایج فوتبال است. فرزاد ظاهرا سررشته ای در فوتبال ندارد و تنها قسمت پول و شرط بندی آن برایش جذابیت دارد. از سویی دیگر کیوان و رها هستند که به تازگی با یکدیگر آشنا شده اند. رها چندین ماه قبل فرزند خواهرش را برای ثبت نام به آموزشگاه زبان فرانسه می برد که در آنجا با کیوان آشنا می شود. در مقابل بحث و کشمکش های فرزاد و لیدا، رابطه ی رها و کیوان آرام و منطقی به نظر می رسد تا این که در اواسط فیلم مشخص می شود رابطه ی آنها نیز به دور از دروغ و پنهان کاری نبوده و نیست و بدین شکل رابطه ی این دو نیز به ورطه ی آزمایش گذاشته می شود. لوافی با نگرشِ دقیق و ریزبینانه توانسته شخصیت ها و همچنین نوع روابط آنها را به درستی خلق کند و فیلمی جذاب ارائه نماید.
عنوان فیلم – هَت تریک – وام گرفته از یک اصطلاح فوتبالی است. زمانی که این چهار دوست به منزل رها می رسند، فرزاد به سرعت به سمت تلویزیون رفته، آن را روشن می کند تا نتیجه ی فوتبال را پیگیری کند. در برخورد اول، بیننده با خود فکر می کند که این خونسردی و بی خیالی بیش از حد فرزاد از نشانه های شخصیت فرزاد است اما به تدریج قضیه ی شرط بندی بارز می شود. فرزاد به عنوان راننده ی ماشین از تمامی افراد گروه عذاب وجدان کمتری دارد و در طول فیلم سعی می کند تا به بقیه ثابت کند که آنها با چیزی برخورد نکرده اند. تمام دغدغه ی فکری فرزاد نتیجه ی فوتبال است چرا که پای صد و شصت میلیون پول در میان است. فیلم مملو از گره گشایی و پنهان کاری است: هنگامی که رها از کیوان می پرسد ماشینش را چه زمانی به فرزاد فروخته، کیوان نمی خواهد پاسخ درستی به رها بدهد و به همین جهت موضوع را عوض می کند و دروغ می گوید. از سویی دیگر کیوان فرزاد را به خاطر دروغ و پنهان کاری سرکوب و تحقیر می کند و در جاهایی مدافع لیدا می شود اما کیوان که خود به تازگی با رها وارد رابطه شده است موضوع مهاجرتش را از او پنهان کرده. در سکانس بعد ما متوجه می شویم که رها هم موضوع ازدواج اول و بچه اش را از کیوان پنهان کرده است.
فیلم در ژانر درام ساخته شده، اما همین مسئله ی فوتبال فیلم را در بعضی قسمت ها به کمدی تبدیل می کند. به عنوان نمونه زمانی که کیوان متوجه می شود که فرزاد پولی را که از او قرض گرفته بر باد داده است به شدت خشمگین می شود و بحثی جدی بین این دو شکل می گیرد. در میانه ی دعوا، فرزاد با لحنی طنزآلود به تحلیل فوتبال می پردازد و فضای ملتهب را به فضایی شاد تبدیل میکند. در میانه ی دعوا، کیوان متوجه می شود که فرزاد حتی مسائل ساده و پایه ای فوتبال را هم نمی داند و همین امر سبب به وجود آمدن موقعیت های کمدی دیگری می شود. فوتبال زمان دیگری نیز به کمک فیلمنامه می آید. زمانی که رها ازدواج و طلاقش را به کیوان توضیح می دهد، ما چیزی از حرف های او نمی شنویم. تنها یک نمای سه نفره از کیوان، رها، و فرزاد می بینیم که فرزاد مشغول دیدن فوتبال است و سعی هم نمی کند که به حرف های رها گوش بدهد. در این قسمت صدای رها عامدانه محو می شود و ما تنها صدای گزارشگر فوتبال را می شنویم. این تصمیم محو کردن صدای رها و شنیدن صدای مسابقه فوتبال یکی از انتخاب های هوشمندانه ی لوافی پور است.
بازی های خوب و قابل باور هر چهار شخصیت داستان برگ برنده ی فیلم است. گردهمایی درست بازی ها است که باعث می شود فیلم خوشایند باشد؛ چهار بازیگر «هت تریک» بازی های خوبی دارند. امیر جدیدی در نقش فرزاد شخصیتی شوخ طبع و بی خیال را به تصویر در آورده است که در موقعیت های بحرانی فیلم (مثل سکانس آخر که همسرش ترکش می کند) احساساتی می شود. جدیدی که تاکنون نقش آفرینی های بسیاری خوبی داشته است («تنگه ابوقریب»، «اژدها وارد می شود»، و «سیزده»)، نوسانات احساسی فرزاد را به زیبایی به تصویر می کشد. صابر ابر از نقش آفرینی های کلیشه ای ش به دور است و شخصیت کیوان را جدی و اخلاق گرا جلو داده است. بیننده تا سکانس های آخر فیلم که دروغ کیوان برملا می شود، لحظه ای اخلاق گرایی او را زیر سئوال نمی برد. پریناز ایزدیار و ماهور الوند نیز بسیار جلوتر از نقش های قبلی شان حرکت می کنند.
تدوین بسیار خوب و دقیق هایده صفی یاری باعث شده فیلم با ریتم و تداوم استاندارد شکل بگیرد به طوری که مخاطب به هیچ وجه از محدودیت لوکیشن احساس خستگی نکند. فیلمبرداری در مکان های محدود (بیش از نود و پنج درصد فیلم در یک آپارتمان کوچک می گذرد) با سختی های خاصی مواجه است اما مرتضی هدایتی به درستی از پس این کار برآمده است. پایان بندی فیلم حول یک مسابقه ی تاریخی فوتبال شکل می گیرد که تیم ضعیف موفق به بردن تیم برتر می شود. فرزاد از پشت ویترین فروشگاه صوتی تصویری بُردِ تیمش را می بیند و به لیدا زنگ می زند تا او را از پیروزی تیمش مطلع کند، لیدا در ماشین از طریق اسپیکر صدای فرامرز را می شنود و بعد دوربین صورت گریان لیدا را نشان می دهد؛ این پایان بندی بدون شک بهترین پایان برای فیلم است. «هت تریک» برای رامتین لوافی گامی رو به جلو محسوب می شود و بیننده را در انتظار فیلم بعدی اش می گذارد.