عسگر حسن پور
جنگ بخشی از تاریخ بشر است و در طول تاریخ عمدتاً با تحسین و تمجید مواجه بوده است و داستان های مربوط به جنگ همواره از برگ های زرین ادبیات ملل بوده اند. البته در گذشته نبرد میان انسان و نیروهای ماورالطبیعه یا نبرد خدایان در اسطوره ها و نبرد اقوام و ملل در حماسه ها مایۀ تکوین هویت انسان و کشورها بوده اند. در دورۀ معاصر اما انسان به شیوۀ دیگری به واقعیت جنگ نگریسته است. به این معنا که دیگر نه عنصری مطلوب برای حفظ بقای ملت ها یا انسان ها که بهانه ای برای وحشی گری و سلطه جویی است به ویژه این که جنگ ها نه برای تامین نیازها، که بهانه ای برای تحمیل ایدئولوژی و استثمار بوده است. جنگ به ابزاری برای سیاستمداران و کشتار انسان های بی گناه تبدیل شده است. «در هیچ عصری جنگ برای توجیه علت وجودی خویش، این چنین دست به دامان دلایل عرفانی، علمی و سیاسی نشده است. اگر نمی دانست که لحظه های واپسین اش فرا رسیده و تردید به اذهان وفادارترین خدمتگزارانش راه یافته است، هیچ گاه به این دلایل توسل نمی جست» (رولان، 1382، 289) با چنین نگرشی ادبیات جنگ نیز کارکردهای دیرین خود را از دست داده است. برای انسان امروز روایت جنگ دستمایه ای برای نفی خشونت و تلاش در راستای حذف جنگ از زندگی بشر .
در ادبیات قدیم ملل نیز صلح و آشتی مضمونی ستوده و مقبول بوده است اما بیشتر رویکردی فردی و خیرخواهانه بوده و از نفی مبانی فکری جنگ و تاکید بر گسترش این اندیشه به دور بوده است. اما در دورۀ معاصر رویکرد عمده به معنای طرح نگرشی نو و استفاده از آن در ادبیات جریانی گسترده بوده است. در روایتی از عبید زاکانی بر یکی از مضامین عمدۀ ادبیات ضد جنگ تاکید شده است. «سربازی را گفتند: چرا به جنگ نروی؟ گفت به خدا سوگند که من یک تن از دشمنان را نشناسم و ایشان نیز مرا نشناسند، پس دشمنی میان ما چون صورت بندد؟» (عبیدالله، 1379، 410). اما مسئله اندیشۀ ضد جنگ در ادبیات امروز رویکرد گسترده ای است که با نگرش انسان امروزی به زندگی و جنگ گره خورده است و سرشار از مایه های معنوی و انسانی است. نگرش نو و ادبیات نوین ضدجنگ با طرح پرسش های نو دربارۀ جنگ، انسان، زندگی و تاریخ، منظر تازه ای به هستی گشوده و آثار ادبی را در مسیر تازه ای قرار داده است. حال بررسی می کنیم که این اندیشه در ادبیات داستانی ایران چه نمودی داشته است: به عبارتی در ادبیات امروز ایران این اندیشه چه جایگاهی داشته است. برای جست وجوی ادبیات ضد جنگ ایران باید مشروطه را سرآغاز قرار داد چرا که اندیشه و ادب پیش از آن مانند بیشتر جوامع نگاهی مثبت به جنگ و دفاع و حماسه دارد و باید چنین ادبیاتی را به مقتضای اندیشۀ سنتی نگریست نه امروز. از مشروطه به بعد ادبیات نیز مانند دیگر امور دستخوش تحول گسترده ای شد که گسترش آراء و عقاید از آن جمله است. در ادب مشروطه نیز نبرد یا مبارزه با استبداد ستایش ایستادگی در برابر ظلم و جنگ با حکام جائر است و اندیشۀ ضدجنگ چندان جایگاهی ندارد. همچنان که نبرد با حکومت پهلوی نیز چنین ادبیاتی را دامن زده است. شاید درگیری با حکومت یا دشمن داخلی مجالی برای تردید در جنگ و قداست آن باقی نگذاشته باشد. تجربۀ تاریخی مهم و بزرگی که به چنین اندیشه و ادبی مجال ظهور یا به عبارتی سرچشمه ای برای آن شده، جنگ تحمیلی یا دفاع مقدس است که اندیشمندان و ادیبان را در مسیر تفکر و انتخاب درونمایه از میان لایه های معنایی جنگ قرار داده است. از این منظر جنگ هشت ساله در تاریخ ایران سرآغازی در اندیشه و ادب است که در نوشتۀ حاضر تنها به درنگی در داستان اکتفا می شود.
ادبیات داستانی جنگ یا دفاع مقدس از مضامین ضدجنگ برخوردار است و این رویکرد، رویکردی است برای اندیشه و خردورزی در نفس مسئلۀ جنگ. اندیشه در ماهیت جنگ، ضدیت و نفی آن در این ادبیات شاید برای نخستین بار در ادبیات ایران به این شکل به عنوان یک جریان یا شاخۀ فکری جلوه می کند و این امر در برخورد با یک تجربۀ ملموس شکل می گیرد و انتخابی است از میان رویکردها و گرایش های گوناگون به مضامین متنوع جنگ. درونمایه ای که روایت متفاوتی از جنگ را پیش چشم می گذارد و معیار دیگری برای ادبیات پیش روی مطرح می کند. در برخی از این آثار خود اندیشۀ ضدجنگ طرح شده و مورد مناقشه قرار گرفته است. «تو هم همچون دیگران معتقد بودی جنگ کریه است؛ جنگ غیر انسانی ست؛ و خنده دار است که انسان در آخر قرن بیستم، انسان دیگری را دانسته و آگاهانه بکشد؛ اینها درست، اما جنگ با صدام از نوع دیگری بود. صدام آمده بود و به خانه و خانواده ات دست درازی می کرد.» (بیجاری، 1373، 135). یا منیرو روانی در توصیف شخصیت سیاوش در دل فولاد چنین می آورد: «نمی توانست باور کند آن ماه های اول جنگ برود در یک گروه پارتیزانی و از دشمن اسلحه بدزدد و بعد اسیر شود و در بیمارستانی بستری شود و روزها شکنجه و شب که پرستاری ایرانی الاصل به او مرفین بزند و بعد فرارش بدهد» (روانی پور، 1371، 213) این اندیشه که ادبیات باید معنای ضدجنگ داشته باشد در رویکرد به تجربۀ تاریخی جنگ ایران و عراق شکل گرفته و بالیده و دوام داشته است و یکی از وجوه بارز اندیشه یا درونمایه در ادبیات ایران است. برخی از مضامین این اندیشه چنین است:
جنگ به منزلۀ فاجعه
در برخی از آثار داستانی جنگ تصویری چندش آور و مشمئز کننده از جنگ ارائه شده است و بر زشتی ها و تلخی های میدان جنگ تاکید شده است. همچنین بر تلخی زندگی مردم در دوران جنگ به ویژه موشکباران تاکید شده است. «نویسندگان حرفه ای بیشتر به توصیف حال و هوای شهرهای جنگ زده و آشفتگی ها و گرفتاری هایی پرداخته اند که در نتیجۀ هجوم دشمن دامنگیر مردم شده است» (میرعابدینی، 1387، ج3، 910). در چنین آثاری به خاطر رنگ تند فاجعه آثار از عرصه رئالیسم گذشته و به وادی ناتورالیسم نزدیک می شوند. «تانک پر گاز می آید طرف علی. علی چند قدم قیقاج می رود و… شنی تانک او را فتیله می کند و می کشد زیر خودش. این نگاه ناباور علی است که چشم دوخته به من. می نشینم. تانک از روی کمر او رد شده هنوز شاهرگش دل دل می کند و چشم چپش می پرد او نصف شده؛ نصف نصف.» (دهقان، 1387، 148) در چنین نگرشی همه چیز رنگ و بوی فاجعه به خود می گیرد. «با حرکت دادن اولین جنازه، چند موش درشت، شناکنان رفتند میان نی ها. و از آن به بعد، کابوس موش ها شروع شد. موش هایی که گوشت آدم را با ولع می خورند و هر روز پروارتر می شوند.» (غفارزادگان، 1386، 15). در نگرش ضدجنگ، جنگ سیاهی و تباهی است و تصویری تیره از جنگ ارائه شده است، مانند نگاه احمد دهقان به لحظه ای از جنگ: «جنازۀ پسرتان را گیر انداختیم میان سیم خاردارها تا جزر و مد او را به سمت دریا نکشاند. فرزندتان هم چون مسیح مصلوب میان سیم خاردارها مانده بود، دستانش به دو طرف کشیده شده و سرش کج افتاد روی شانه اش. من قاتل پسرتان هستم و باید مجازات آن را تحمل کنم.» (دهقان، 1375، 187) تصاویر و لحظه هایی که افشای تباهی جنگ است.
قربانیان جنگ
از معانی و مفاهیم شاخص در ادبیات ضد جنگ ایران تاکید بر زندگی تلخ یا قربانی شدن انسان ها به ویژه زنان و کودکان است. وحشت و هراس یا فشار روانی در جنگ باعث جنون یا دیوانگی می شود و امور وحشتناکی از انسان سرمی زند. یکی از این صحنه های بسیار تلخ و موثر در زمین سوخته اثر احمد محمود روایت شده است. «گلابتون بچۀ خردسالش را بالای سر برده است. تا بخواهم تکان بخورم و تا زن جسد خواهر گلابتون را دور بزند بچه را محکم به زمین می کوبد و فریاد کنان بنا می کند به دویدن.» (محمود، 1380، 328) یا این که این زنان و کودکان خود مورد تجاوز قرار گرفته اند یا مولود چنین فاجعۀ بزرگی هستند. در رمان حیاط خلوت نوشتۀ فرهاد حسن زاده زندگی یکی از قربانیان تهاجم دشمن و تجاوز نظامیان به شریفه و تولد شاهد به نحو عالی بیان شده است. «به خاطر شاهد که نفهمد پدرش یک افسر عراقی است و مولود لحظه ای است آمیخته از شقاوت و مظلومیت.» (حسن زاده، 1386، 307) همچنان که خودکشی آشور یا رنج و عذابش نمود دیگری از این رنج روانی است. یا تاثیر مخرب آن بر روان شاهد امری آشکار. «شریفه گفت نه آبادان، نه ایران، نه کشورهای خارجی، شاهد از کره زمین بیزاره. دوست داره فضانورد بشه. سوار موشک بشه بره سیاره دیگه.» (حسن زاده، 1386، 144) در این نگاه، انسان ها همه قربانی جنگ هستند و روح و روانشان از آن آسیبی جبران ناپذیر می بیند.
پرهیز از کشتن دیگران
از دیگر مایه های ضد جنگ در ادبیات داستانی ایران تاکید بر جولان مرگ و نابودی در جنگ و ایستادگی انسان ها در برابر کشتار دیگران است. مرگ تنها موجود یا تنها قدرت میدان جنگ است و هیچ کس را یارای مقابله با او نیست؛ مرگی که هیچ معنا و مفهومی ندارد و مصادف با نیستی است. در بخشی از رمان فال خونِ داوود غفارزادگان شخصیت ستوان چنین می گوید: «تو جنگ هیچی مال هیشکی نیست. فقط تو مردن همه سهیم اند. اگر هم چیزی تو کتاب ها نوشته اند، کشک است. جنگ های قدیمی منصفانه تر و انسانی تر بود.» (غفارزادگان، 1386، 54) این اثر سراسر تباهی و سیاهی ترسیم حضور و به عبارتی رقص مرگ در میدان نبرد است و هیچ کس از چنگال آن رهایی نمی یابد. در چنین آثاری مسئله کشتن برای زنده ماندن نفی شده است. در رمان شطرنج با ماشین قیامت نوشته حبیب احمدزاده شخصیتی به نام مهندس چنین از مرگ یا کشتن تن می زند: «من کسی را در عمرم نکشته ام ولی شما می خواهید بکشید. الان جوونید و مغرور. به هیچ آینده ای فکر نمی کنید.» (احمدزاده، 1387، 154) در داستان کوتاه طاقت حرف راستو داری از احمد غلامی چنین مضمونی بیان شده است: «عراقی ها از روبه رو اومدن و یکی رو نشونه گرفتم، افتاد زمین. یکی از عراقی ها اومد بردش. تازه اون موقع بود که فهمیدم اهل آدم کشتن نیستم… مثلا می خواستم کاری واسه وطنم کرده باشم. بعد فهمیدم همین که باغچۀ خودم را بیل بزنم کلی کار کردم.» (غلامی، 1386، 12 و 14) باز هم احمد غلامی در داستان کوتاه تو می گی من اونو کشتم چنین می نویسد: «می ترسیدم کسی و بکشم. مردن که راحته، کشتن خیلی سخته. از توی جیب اون جنازه یه پاکت نامه برداشتم. می خوام بعد از جنگ برای خونواده اش بنویسم کجا خاکش کردم.» (غلامی، 1386، 92 و 94) در داستان های ضدجنگ ایران بر سیری ناپذیری اشتهای مرگ و مخالفت افراد با چنین امری حتی به قیمت جان خود تاکید شده است. به عبارتی در داستان های ضدجنگ کشتن امری مذموم و مردود است و اشخاص از آن تن می زنند. در این آثار اختیار و اراده و آگاهی انسان در برابر مرگ و جنگ و استحاله به ماشینی مرگبار برجسته شده است.
در چنین رویکردی نه جنگ، بلکه ستایش صلح و پرهیز از ادامه جنگ امری مطلوب است و نویسندۀ بزرگی چون محمود دولت آبادی در روزهای پایانی جنگ آن را چنین بیان کرده است: «از آنچه ضد انسان است می توان نفرت داشت، فقط نفرت. دلم می خواهد به داستانی فکر کنم که قهرمان هایش دو سرباز ایرانی و عراقی باشند. دو سربازی که در صحنۀ پایانی یکدیگر را از غرقاب خلیج نجات بدهند.» (اصغری، 1380، 136) سربازانی که نه نمایندۀ دو کشور یا آرمان آن که نمایندۀ انسانیت و متعلق به جهان واحدی هستند که به هستی هم احترام می گذارند. دستمایه ای چنین در رمان نیمه های فراموشی مهرداد غفارزاده نیز در همدلی سربازان جنگ های مختلف آمده است و در جایی از رمان از زبان وارساس صحنه ای نفرت انگیز از جنگ در ویتنام آمده است: «فرمانده شیشه را روی سر ویت کنگ زخمی برگرداند. مایع بی رنگ توی شیشه، قطره قطره پایین ریخت و لا به لای موهای سیاه و مجعد سرباز گم شد. لحظه ای نگذشت که پیشانی سرباز زخمی، پوسته پوسته شد و گونه هایش ترک برداشت. چشم هایش سرخ شدند و در حالی که مانند دو پرندۀ نیمه جان پرپر می زنند، از حدقه هایش به بیرون تراویدند.» (غفارزاده، 1389، 347) همدلی و گفتگوی سربازان جنگ به عنوان قربانیان تقبیح جنگ و ستایش صلح است.
در آثار داستانی ضدجنگ ایران تامل و درنگ در نفس جنگ و گزینش درونمایه های انسانی و معنوی حائز اهمیت است و آثار داستانی ضدجنگ را که با چنین رویکردی نگاشته شده اند نباید با آثاری که بر آلام یا سوگواره ها یا خرابی ها و ویرانی های جنگ پرداخته اند یکی انگاشت؛ گرچه برخی چیزها مشابه هم باشند مسئله نفس انتخاب درونمایه و خردورزی در نگرش به یک مسئلۀ انسانی با تاکید بر تجربه ای تاریخی است. به سخن دیگر این اندیشه و تفکر است که از جنگ مایه ای برای آفرینش اثری صلح طلبانه و مخالف با هرگونه ویرانی و تباهی و کشتار ساخته و پرداخته است و اصل وجه اندیشه است. امری که بر غنای ادبیات امروز ایران افزوده است. این که این امر چه قدر با ادبیات ضد جنگ همسو یا به عبارتی با آن در تعامل است، مجال بیشتری برای گفتگو و تحقیق می طلبد اما وجود چنین آثاری میزان و معیاری برای بررسی آراء و عقاید و نقد مضمونی ادبیات ما است. البته وجود اندیشۀ مشابه در ادبیات داستانی خود عراق نیز می تواند بر غنای معنوی ادبیات ضدجنگ جهان بیافزاید. چنان که مرتضی سرهنگی گفته است: «آثاری كه نظامیان و نویسندگان عراقی در خارج از كشورشان می نویسند شباهت زیادی به ادبیات ضد جنگ آلمان ها دارد. آثار ضد جنگ عراق ما را با واقعیات تازه ای از دفاع هشت ساله مان آشنا می كند» (زاهدی مطلق 1384، 230). در کل، ادبیات ضد جنگ یکی از دستاوردهای بشری است که سرشتی انسانی و عام دارد که می تواند در بهتر ساختن جهان مؤثر باشد. ادبیات ضد جنگ ایران ابزاری برای اندیشۀ صلح و مدارا است و انسان نوینی را می آفریند؛ شاید این گفته که: «مهم ترین فایدۀ ادبیات ضدجنگ و گسترش این بخش از ادبیات جنگ فرو ریختن مفهوم و اسطورۀ قهرمان است.» (یاوری، 1388، 388) مایه ای برای شناخت جایگاه واقعی انسان و رسالت او برای آشتی و صلح در سراسر جهان باشد.
***
فهرست منابع:
احمدزاده، حبیب. 1387، شطرنج، هشتم، تهران: سوره مهر.
اصغری، حسن. 1380، عریان تر از جنگ، تهران: نگاه سبز.
بیجاری، بیژن. 1377، تماشای یک رویای تباه شده، تهران: مرکز.
حسن زاده، فرهاد. 1386، حیاط خلوت. سوم، تهران: ققنوس.
دهقان، احمد. 1387، سفر به گرای 270 درجه، دوازدهم، تهران: سوره مهر.
دهقان، احمد. 1387، من قاتل پسرتان هستم. پنجم، تهران: افق.
روانی پور، منیرو. 1371، دل فولاد. دوم، تهران: نیلوفر.
رولان، رومن. 1382، جان آزاد، علی اصغر خبره زاده، تهران: اسرار دانش.
زاهدی مطلق، ابراهیم، 1384، گفتگو با نویسندگان نسل باروت، نشر صریر، تهران.
عبیدالله، مولانا نظام الدین، 1379، کلیات عبید زاکانی، پرویز اتابکی، تهران: زوار.
غفارزادگان، داود. 1386، فال خون، تهران: سوره مهر.
غفارزاده، مهرداد، 1380، نیمه های فراموشی، تهران: قدیانی.
غلامی، احمد. 1386، تو میگی من اونو کشتم. دوم، تهران: افق.
محمود، احمد. 1380، زمین سوخته. چهارم، تهران: معین.
میرعابدینی، حسن. 1387، صدسال داستان نویسی ایران، ج 3، تهران: چشمه.
یاوری، حورا. 1388، داستان فارسی و سرگذشت مدرنیته در ایران، تهران: سخن.
عسگر حسن پور متولد 1356 در هشترود، کارشناس ارشد در ادبیات، مدرس دانشگاه و مولف کتب و مقالات متعدد در زمینه جنگ ایران و عراق است.