رازگشایی اسطوره حاجی فیروز
برگرفته از مجله کارنامه (چاپ ایران) شماره 33
گفتگو با دکتر کتایون مزداپور، پژوهشگر و عضو پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعه فرهنگی
گفتگوگر: ناهید موسوی
ایرانیان از کی شروع به فهم زمان کردند؟
از قدیمی ترین سندهایی که در دست است، مشخص است که ایرانیان خیلی به زمان حساسیت داشتند. در ایران قدیم بحث های مفصلی درباره تقسیم بندی زمان وجود داشته است. از زمانی که تاریخ داریم، این بحث را هم داریم. جزئیات دقیق اش را می توان به متون ارجاع داد، ولی در تخت جمشید و مدارک آن اشاراتی به این موضوع شده است.
مفهوم هفت و هفته از کجا آمده است؟
ریشه قداست هفت به بابل برمی گردد، ولی بعدها در متون پهلوی رسوخ کرده است. اما ایرانیان زرتشتی هفته را محاسبه نمی کردند. آنها روزهای هر ماه را اسم گذاشته بودند، مثل تقویم مصری. ماه سی روز بود و سی نام مشخص داشت که به نام دادار هرمز یا «دی» بوده است. بعدها تقسیم بندی داخلی در ماه شد که به هفته شبیه است، ولی هفته نیست. زرتشتی ها هفته نداشتند، مانوی ها و دیگرانی که زرتشتی نبودند هفته داشتند.
آیا ریشه هفته قدیمی تر از تورات است؟
احتمالا تقسیم بندی هفته مربوط به سامی ها است ولی تقویم رسمی حکومتی در ایران، تقویم هفتگی نبوده. تقویم ماهیانه بوده با سی روز در ماه و یک پنج روز اضافه در سال. یعنی 365 روز. البته کبیسه را هم حساب می کردند. ظاهرا دو تقویم، یکی بدون کبیسه و دیگری با کبیسه داشتند.
ریشه اعداد سیزده و سی را کجا باید جستجو کرد؟
عدد سی با نام سی روز ارتباط دارد. مساله سیزده ظاهرا باید یک رسم غیرآریایی باشد که ما نظیرش را در بین النهرین و بابل داریم. در آنجا با آداب خاصی دوازده روز را به عنوان «اکی تو» جشن می گرفته اند و مجسمه های خدایان را تطهیر می کرده اند. روز سیزدهم نشانگر آشفتگی پایان سال بوده که آن را هم جشن می گرفتند.
آیا این جشن با آیین ها و مفاهیم زرتشتی ارتباط دارد؟
اگر منظور از مفاهیم دینی زرتشتی آیین های مزدائیستی است که نیاکان اقوام ایرانی بوده اند، آنها از قدیم مراسم مردگان و بزرگداشت نیاکان را برگزار می کردند که روایت ایرانی «اکی تو» است. مسلما این جشن در این سرزمین – به جز بین النهرین ـ برگزار می شده که ما هم به اسم «اکی تو» می شناسیمش و درباره آن سند و مدرک داریم. ولی بعدها تلفیقی بین رسم های آریایی و غیرآریایی رخ داد. این تلفیق را حکومت هخامنشی برای ایجاد ارتباط بین اقوام مختلف ایرانی انجام داد.
آیا اسامی ماه ها در دوران هخامنشی فرق می کرد؟
اسامی ماه های هخامنشی اختلاف جزیی با اسم های امروزی دارد ولی کلا همان است.
مشخص نیست که این اسامی ریشه در چه دارند؟
مشخص نیست. مثلا ریشه فروردین فارسی است. اگر اوستایی بود باید «فره وشی» می شد. به هر حال این تقویم از زمان هخامنشی در ایران رسم شده. لابد تغییراتی هم در آن داده اند.
آیا در زمان هخامنشی نوروز به همین شکل برگزار می شد؟
بله نوروز بسیار مفصل جشن گرفته می شده و شاید یکی از کاربردهای تخت جمشید برگزاری جشن و آیین های نوروزی در آن بوده است.
آیا زمان برگزاری نوروز در دوران هخامنشی در همین زمانی بوده که ما حالا جشن می گیریم؟
احتمالا بله. از روی لباس های نقش هایی که در تخت جمشید است، می توان دید، لباس ها، لباس های فصل اعتدال است.
جشن گرفتن نوروز از کی در ایران آغاز شده است؟
نوروز باید جشنی مربوط به قبل از آمدن آریایی ها بوده باشد. با کشفیات جدید این نکته بیشتر روشن شده که در ایران و در این سرزمین اقوامی زندگی می کرده اند که دارای فرهنگی خیلی قدیمی و ریشه دار بودند. این طور نیست که ما نوروز را از بین النهرین قرض کرده باشیم، ولی آنچه سند و مدرک داریم از بین النهرین است. آنها پیش از ما وارد دوره تاریخی شده بودند و تاریخ داشتند. به هر حال دست کم از دو سه هزار سال قبل ایرانیان نوروز را جشن می گرفته اند. احتمالا جشن نوروز با آیین های «ازدواج مقدس» باید ارتباط داشته باشد. تصور می شده که الهه بزرگ یعنی الهه مادر، شاه را برای شاهی انتخاب می کرده و با او ازدواج می کرده است. در واقع کاهنه ای به نیابت از الهه با شاه ازدواج می کرد.
از الهه بیشتر بگویید. او کیست؟
این الهه «ننه» است. آقای صنعتی زاده این الهه را «ننه خاتون» نام داده. الهه ای با اسم کلی «ننه» در سراسر این سرزمین پرستش می شده و معادل «نانای» سومری و «اشتر» بابلی بوده است. تا آنجایی که ما می دانیم او خدای جنگ، خدای آفریننده و خدای باروری بوده است.
آیا «ننه» همان آناهیتاست؟
بله. اسم دیگر او آناهیتاست.
ریشه حضور و وجود این الهه در کجاست؟ آیا به بین النهرین مربوط است؟
خیر. هیچ کدام از اینها در بین النهرین ریشه ندارند. این الهه در منطقه ما بوده، منتها سند و مدرکی که داریم از بین النهرین است. ما در سراسر این منطقه مجسمه های کوچک و پیکرک های زنانه داریم که لااقل از هزاره هفتم قبل از میلاد است. تصاویری که «ننه» را در حال عزاداری نشان می دهد و در سغد (شهری در نزدیک سمرقند) به دست آمده که به قرن هفتم یا هشتم قبل از میلاد تعلق دارد. فکر می کنم تا قرن پنجم قبل از میلاد از «ننه و نده» اسناد و مدارک داریم.
آیا روز ازدواج الهه ننه با شاه، روز اول نوروز است؟
آن طور که در اسناد بابلی آمده روز ازدواج الهه با شاه در دوازده روز جشن می گرفتند و در یکی از این روزها، ازدواج الهه و شاه بوده است.
از نظر نمادین این ازدواج چه مفهومی داشته است؟
معتقد بودند که این ازدواج مایه باروری درخت، گیاه، انسان و حیوانات می شود آخرین طبقه «زیگورات ها» ـ معابد سومری و بین النهرینی ـ مخصوص این ازدواج بوده (در ایران هم اخیرا در سیلک کاشان که آقای دکتر ملک شهمیرزادی مشغول حفاری آن هستند، یک زیگورات کشف شده. کشف این زیگورات که قدیمی تر از زیگورات های بین النهرین است، خیلی مهم است. تا به حال در داخل خاک ایران مرکزی زیگورات نداشته ایم، در شوش زیگورات داریم ولی در ایران مرکزی نه. به نظر می رسد زیگوراتی که در کاشان کشف شده قدیمی ترین و مهم ترین معبدی است که تا به حال کشف شده است. تاکنون آقای دکتر عباس علیزاده و دکتر چگینی این کشف را تایید کرده اند. به هر حال آقای دکتر شهمیرزادی و گروه کاوش ایشان کاری را که قبلا گیرشمن انجام داده، ادامه می دهند.)
در واقع با این ازدواج الهه ننه قدرت را به شاه می بخشیده. در سندهایی که در داخل مدرسه «بنت الهدی» در سرپل ذهاب وجود دارد در تصاویر می بینیم که شاه حلقه قدرت را از الهه «نی نی» یا «ننه» می گیرد. این تصویر در دوره ساسانیان هم وجود دارد. به هر حال این الهه بومی ایران است و ما فقط تعدادی تصویر و گاه نام او را در دست داریم.
آیا می توان گفت نوروز جشنی متعلق به عصر کشاورزی است؟
بله. قاعدتا باید همین طور باشد، چون نوروز با گیاه و درخت و طبیعت سر و کار دارد. به احتمال زیاد در طول زمان تغییراتی در جشن نوروز داده شده، منتها سند و مدرکی که ما داریم چندان جامع نیست.
در قدیم نوروز دو بخش داشته، یکی بخش درباری و حکومتی و دیگری نقش نوروز در خانواده ها و اکثریت جامعه. در حال حاضر آنچه سند داریم بیشتر مربوط به جشن حکومتی و درباری است. نوروز بیشتر با خراج و جمع آوری خراج ارتباط پیدا می کرده و از نظر گاه شماری اهمیت داشته. گاه شماری باید زمانی باشد که محصول رسیده باشد تا بتوان خراج گرفت. اگر این تقویم اشتباه می شد، طبعا کشاورز نمی توانست خراج بدهد.
چه تفاوت هایی در برگزاری جشن نوروز بین جامعه زرتشتی و دیگر ایرانیان وجود دارد؟
سفره هفت سین زرتشتی ها خیلی مفصل تر است. البته این رسمی است که اخیرا باب شده، سابقا در خانه ها، اتاق نان یا به اصطلاح «نان دان» وجود داشته که معمولا خنک تر از جاهای دیگر خانه بوده و در آنجا آرد و مواد غذایی نگهداری می شده. در «نان دان» وسیله ای بود به نام «بی جو» که آن را از سقف آویزان می کردند و در آن مواد غذایی را در چادر شب می بستند تا دور از دسترس مورچه، گربه و … باشد. پایین آن سفر می چیدند. این بیشتر به سفره های «گاهنبار» شباهت داشته. «گاهنبار» جشنی پنج روزه برای روان درگذشتگان بوده. وقتی جشن پنج روزه تمام می شده، نوروز شروع می شد. شاید دنباله سنت های خیلی قدیمی تر بوده که خانواده های شاهی آن را برگزار می کرده اند. یعنی بزرگداشت نیاکان سنتی و قدیمی آریایی بوده به اضافه جشن نوروز که در واقع جشن مردگان است. جشن مردگان و زندگی دوباره آنان یک جور رستاخیز نبات.
در نوروز روحانی ها دعا و نیایش می خوانده اند که هنوز هم می خوانند. جشن پنج روزه «گاهنبار » در آخر سال به «انسان» به طور کلی اختصاص دارد. انسانی که به دنیا می آید و می میرد و در نتیجه به «فروهر» درگذشتگان می پیوندند. معتقد بودند فروهرها نماد الهی وجود آدم هستند. روان انسان پارسا با فروهرها همراه است. زرتشتی ها برای بزرگداشت فروهرها جشن می گرفتند. آنها معتقد بودند که در آن روزها روان ها، چه بهشتی و چه دوزخی، از آن جهان به میهمانی خانه ها می آیند و مدت ده روز در آن زندگی می کنند. بنا بر این باید خانه ها را تمیز و پاک کرد و در آن دعا خواند. فروهرها صبح نوروز به جای اصلی خود برمی گردند و نوروز زنده ها شروع می شود.
چه جالب! یعنی مرگ و زندگی دو روی یک سکه اند. پس حکمت خانه تکانی ها و تمیزکاری ها، مهمان نوازی ارواح نیاکان است.
بله، هنوز هم در خیلی جاها رسم است که روز اول عید، سر خاک مردگان می روند. در واقع مرگ و زندگی دو روی یک سکه اند. نیاکان همیشه در حضور شما آماده اند و بر هر کاری که می کنید، ناظرند.
عمو نوروز و حاجی فیروز از کجا آمده اند؟ آیا داستان های فرعی ای هستند که در طول زمان به نوروز اضافه شده اند؟
عمو نوروز و حاجی فیروز اصلا فرعی نیستند، خیلی هم اصلی اند. داستان عمو نوروز، داستانی عاشقانه است. عمو نوروز منتظر زنی است. آنها می خواهند با هم ازدواج کنند. این داستان می تواند به آن ازدواج مقدس الهه و شاه مربوط باشد. در واقع آن زن بی نام عاشق عمو نوروز است و آن الهه هم عاشق شاه است.
یعنی عمو نوروز نماد شاه است که با الهه ازدواج می کند؟
عمو نوروز نماد کسی است که برکت می دهد، حالا شاه یا هر کس دیگر و آن زن هم منتظر عمو نوروز است.
می شود این زن را با زمین هم هویت دانست؟
معمولا زن همیشه با زمین هم هویت است، جز در بعضی از اساطیر مصری که زمینش مذکر است، معمولا زن و زمین یکی هستند.
بقیه قصه عمو نوروز و حاجی فیروز چگونه است؟
الهه که عاشق شاه است، او را انتخاب می کند و آن زن عاشق هم عمو نوروز را برمی گزیند. دیدار زن و عمو نوروز اتفاق نمی افتد. زن هیچ وقت در زمان عمو نوروز بیدار نیست؛ آن قدر خانه را روفته و روبیده و کار کرده که خوابش برده. زن صاحب خانه است و مرد مسافر، و این سفر همیشه ادامه دارد. اما داستان حاجی فیروز بسیار جدی تر و مهم تر است. مرحوم مهرداد بهار حدس زده بود که سیاهی صورت حاجی فیروز باید مربوط به بازگشت او از دنیای مردگان باشد. خانم شیدا جلیلوند که شاگرد دکتر ارفعی است روی ترجمه فارسی لوح «اگدی» که مربوط به فرود «ایشتر» به زمین است، کار می کرده. او در ترجمه این لوح نکته جالبی پیدا کرد که نظر مرحوم مهرداد بهار را تایید می کند. داستان بنیادی ازدواج مقدس از این قرار است که «ای نانا» یا «ایشتر» که الهه «تموز» است، او را برای ازدواج انتخاب می کند. در اینجا «دوموزی» نماد شاه است. یک روز الهه هوس می کند که به زیر زمین برود. علت این تصمیم را نمی دانیم. شاید خودش الهه زیرزمین هم هست. الهه خواهری دارد (شاید سوی دیگر الهه باشد) که در زیر زمین زندگی می کند این خواهر فرمانروای زیرزمینی است و خیلی هم حسود است. او به دروازه بان ها می گوید تمام زیورآلات الهه را از او بگیرند و بعد به زیرزمین راهش بدهند. الهه که تمام زیورآلات خود را آویزان کرده از هفت دروازه رد می شود و در هر دروازه، دروازه بانان مقداری از زیورآلات الهه را می گیرند. در آخر حتی تمام گوشت تن الهه را هم می گیرند و فقط استخوان هایش باقی می ماند. با ورود الهه به زیر زمین، در روی زمین باروری متوقف می شود. نه درختی سبز می شود، نه گیاهی هست و نه زندگی ای و هیچ کس هم برای معبد خدایان فدیه نمی دهد.
الهه قبل از سفر به وزیرش وصیت کرده و به او آموخته بود که در صورت برنگشتن او، چه باید بکنند. خدایان که از ایستایی جهان ناراحت بودند برای پیدا کردن راه حل جلسه می کنند و در این جلسه وزیر الهه، توصیه های او را بازگو می کند. بالاخره خدایان موافقت می کنند که یک نفر به جای الهه به زیرزمین برود والهه به زمین برگردد تا باروری اتفاق بیفتد. در غیاب الهه همه از غیبت او ناراحت بودند، جز «دوموزی» شوهرش که از نبود الهه احساس ناراحتی نمی کرد و عزادار هم نبود…
چرا؟
شاید دلش برای زنش تنگ نشده بود یا شاید چون در خانه حیات به اندازه کافی سرشار از زندگی بوده.
چون «دوموزی» از نبود الهه در روی زمین رنج نمی کشید، قرار می شود که نیمی از سال را «دوموزی» به زیرزمین برود و نیم دیگر را خواهر «دوموزی» که «گشتی نه نه» نام دارد، به جای برادر به زیر زمین برود. وقتی دوموزی روی زمین می آید بهار می شود و تمام مراسم نوروز هم ظاهرا و احتمالا به دلیل آمدن اوست. وقتی دوموزی را به زیرزمین می فرستند لباس قرمز تنش می کنند و دایره، دنبک، ساز و نی لبک دستش می دهند و این یعنی خود حاجی فیروز. صورت سیاهش هم مال بازگشت از دنیای مردگان است و این شادمانی ها برای بازگشت دوموزی از زیرزمین است. کشف این نکته خیلی تازه است. تا به حال دلیل مدرکی برای اثبات حدس مهرداد بهار وجود نداشت و تاکنون به انطباق اسطوره دوموزی و حاجی فیروز توجه نشده بود.
آیا دعای فعلی نوروز، ترجمه متن قدیمی به عربی است؟
دعای فعلی، دعای بسیار قشنگی است و احتمال دارد که ترجمه متنی قدیمی باشد. موبدهای زرتشتی برای نوروز «فرودین یشت» می خوانند. « فرودین یشت» یا «فره وستی» دعای توده های بسیار بزرگی از مزدکیان بوده که در روستاها زندگی می کرده اند. قاعدتا باید مزدکیان نوروز را جشن گرفته و سبب تداوم آن تا به امروز شده باشند.
رسم آتش افروزی یا به اصطلاح چهارشنبه سوری در کجا ریشه دارد؟
چون زرتشتی ها گاهشمار هفتگی نداشتند، قاعدتا نباید چهارشنبه سوری آیین زرتشتی باشد. مخصوصا که از نظر زرتشتی ها، پریدن از روی آتش، اهانت به آتش محسوب می شود. اما از نظر آداب و سنن زرتشتی هنوز هم در یزد، بامداد اول نوروز آتش روشن می کنند. کردها و بعضی اقوام دیگر هم روز اول نوروز آتش روشن می کنند. به هر حال چهارشنبه سوری باید حتما بومی این منطقه باشد.
چرا شروع سال نو در ایران با دیگر کشورها متفاوت است؟
در اصل، نوروز در اول دی ماه بوده. «دی» به معنای آفریدگار است و روز اول دی ماه «هرمزد» روز است که نام خداوند است. در «آثارالباقیه» هم آمده که در روز اول دی ماه جشن بزرگی برگزار می شود. در واقع روز اول دی، روز تولد «مهر» است، چون از آن به بعد است که روزها بلند می شود و شب ها کوتاه. اما ظاهرا در طول زمان تغییراتی رخ داده و این جشن بزرگ به جشن شب چله تبدیل شده است. بر مبنای اسنادی که در تاریخ های رسمی وجود دارد احتمالا اول نوروز همیشه در همین زمان فعلی بوده که آغاز اعتدال ربیعی است.
قشنگ ترین حرفی که می شود برای این زندگی دوباره گفت، چیست؟
«عیدتون مبارک»! در قدیم مردم این روز را به فال نیک می گرفتند به آن «مروای» نیک می گفتند و معتقد بودند در روز ششم فروردین که روز نوروز بزرگ است، بخت و اقبال تقسیم می شود. در «بندهش» آمده که اگر در آن روز لباس نو بپوشند، شادی کنند و خوش باشند، جامه را پاک بدارند و مردم را از خود راضی نگه دارند، بوی خوش بدهند و نیک بیندیشد مروای نیک باشد و در آن صورت سهم بیشتری از نیکی و اقبال خواهند برد.
آخرین سئوال، چرا روز ششم، روز نوروز بزرگ است؟
ظاهرا تولد «کیخسرو» که صورت دوم و شکل باززایی سیاوش است در روز ششم فروردین بوده. در قدیم در بخارا، روز اول نوروز برای سیاوش خروسی می کشتند که نماد شهادت سیاوش بود. بعد فرزند او «کیخسرو» در روز ششم نوروز به دنیا می آید و آن روز، روز نوروز بزرگ است.
کیخسرو جاودانه است. زرتشتی ها معتقدند او هنوز هم پیدایش می شود، با اسب سیاهش در کشور می گردد و تا پایان دنیا در این جهان هست. او از یاران موعود است حالا «سوسیانش» یا امام زمان. کیخسرو منتظر رستاخیز و نماد زندگی بعد از مرگ است.