شِنای پروانه
تانیا احمدی
فیلمی از محمد کارت
* خواندن پاراگراف اول داستان فیلم را لو می دهد.*
اولین فیلم بلند محمد کارت «شِنای پروانه» قصه ی تلخی است در جنوب شهر تهران. پیچ و تاب های دراماتیک، داستانی معمایی، و ساختاری خوش فرم همگی دست به دست هم داده اند تا فیلم را دیدنی و لایق تمجید کنند. فردی ناشناس در استخر زنانه از پروانه فیلم می گیرد. زمانی که فیلم در پایین شهر پخش می شود، همسر او، هاشم، که گنده لات محله است در آنِ یک حمله ی عصبی، پروانه را به قتل می رساند. برادر هاشم، حجت، که زمان قتل پروانه در محل حادثه حضور داشته، به همراه پدر به دنبال گرفتن رضایت برای هاشم هستند. در این بین، پدر پروانه تنها به شرط پیدا شدن کسی که فیلم را گرفته و پخش کرده، حاضر به دادن رضایت می شود.
برگ برنده ی «شِنای پروانه» شخصیت پردازی کامل و دقیق آن است. شخصیت ها به درستی معرفی می شوند و کارکرد آنها در تداوم داستان نقش مهمی دارد. چه پروانه که آغاز بی نظیر فیلم با سرگردانی اوست و در همان چند سکانس اول حضور چشمگیری دارد، چه هاشم که در چند سکانس کلیدی در زندان داستان فیلم را به تعلیق های غافلگیر کننده ای گره می زند، و چه حجت که بار فیلم بر دوش اوست، همگی در کنار هم اثری خوش ساخت را رقم زده اند. فرآیند تغییر شخصیت حجت روندی منطقی را طی می کند و فیلمساز عجولانه او را متحول و به سمت خشونت سوق نمی دهد. حجت در طول قصه آهسته و پیوسته دل به ماجرا می زند، و متوجه لزوم بکارگیری خشونت در زندگی اش می شود و نهایتاً زبان مواجه خود با هم محلی هایش را تغییر می دهد. در اولین سکانسی که ما با حجت روبرو می شویم، او را شخصیتی آرام و سربه زیر می بینیم. او در مقابل مشتریِ عصبی و بی نزاکتی که حتی برخوردِ خشن فیزیکی با او دارد، خیلی آرام و محترمانه برخورد می کند. این شناخت اولیه از شخصیت حجت به تدریج رنگ می بازد؛ حجت پس از قتل پروانه و به زندان افتادن هاشم به فرد دیگری تبدیل می شود. او که خود را از جنس و بافت جامعه ی اطراف خود نمی بیند، به مرور زمان با افراد این جامعه دچار تقابل می شود و در ارتباطات انسانی اش به بن بست می رسد. در این راستا، تنها راهی که پیش روی خود می بیند، هم رنگ جماعت شدن است. کارت به خوبی از حجت قهرمانی منفرد و فعال می سازد و جواد عزتی با آن بازی جسور و قدرتمند بهترین نقش آفرین فیلم است.
فیلمبرداری دقیق سامان لطفیان و موسیقی بسیار خوب مسعود سخاوت دوست همراهان خوبی برای این داستان گویی ویژه با بازی های روان و یکدست هستند. در واقع موسیقی و دوربین به شناساندن شخصیت ها و موقعیت شان کمک می کنند. در سکانسی که حجت به پارکینگ می رود تا ماشین تصادفی خود را تحویل بگیرد، نماهای ویژه ای از حجت می بینیم. قاب بندی ها تنهایی و استیصال حجت را نمایان می کنند، و درست زمانی که او با خشم شروع به کندن رویه ی غرقِ در خون صندلی عقب می کند، موسیقی رنجی را که او می کشد پررنگؤتر می کند. اوج فروپاشی زمانی است که او به طور اتفاقی سنجاق سر پروانه – که بعدها موتیف فیلم می شود – را پیدا می کند. این سنجاق همراه همیشگی حجت می شود تا تلخی گذشته و زندگی پایمال شده ی پروانه را به او یادآوری کند؛ این توجه به جزئیات بسیار خوب طراحی شده است. حجت یک قهرمان تنها است و هر چه فیلم جلوتر می رود، تنهایی او بیشتر و عمیق تر می شود، و این بی کسی و درماندگی در تک تک قاب بندی های فیلم بارز است. دست تقدیر همراه او نیست و در مسیر جستجوی حقیقت، رازهایی برملا می شود که او را درمانده می کنند. اما حجت در سکانس آخر با آن نگاه های طولانی و ملتمسانه و آن آرامشِ غم بارش، به جای برملا کردن حقیقت، ترجیح می دهد سکوت کند تا خانواده اش بیش از این آسیب نبینند. پایان فیلم همچون یک قاب ماندگار می ماند و چنان هوشمندانه است که انگار تمام جهانِ فیلم را در خود نهفته است.
«شِنای پروانه» داستان خود را خشت به خشت می چیند و گام به گام گره ها را می گشاید و همین امر باعث می شود تعلیق دلهره آمیز درام به تدریج به آستانه اوج برسد و در هر مقطع از نقطه ی عطف داستان شگفتی درست و دقیقی را خلق کند. فیلم هایی از این قبیل در سال های اخیر در سینمای ایران کم ساخته نشده اند. فیلم هایی که منطقه ی زاغه نشین تهران و فلاکت هایش را در بستر داستانی نه چندان گسسته و بی محتوا هدف نمایش قرار داده اند اما تفاوت محسوس «شِنای پروانه» با سایر فیلم های این چنینی در این است که فیلم ساختمان اصلی قصه را حفظ کرده و اجازه نداده تبدیل به مخزنی برای خرده روایت های «فلاکت محور» شود. برعکس، فیلم از خشونتِ عریان در زیر پوست جنوب شهر و صراحت مثال زدنی از نقد طبقاتی به عنوان ابزاری برای باز شدن گره های فیلم و جلو بردن مسیر قصه استفاده کرده است. اولین فیلم محمد کارت فیلم بسیار خوب و مهمی است و نوید آمدن کارگردانی خوش ذوق و کاربلد را می دهد. او پیش از این فیلمِ داستانی، چند فیلم مستند و کوتاه ساخته است که از میان آنها می توان به مستند «خون مردگی» اشاره کرد.
*به تازگی نسخه ی غیر قانونی فیلم پخش شده است. شما می توانید با رفتن به سایت سینما تیکت برای دیدن این فیلم بلیط تهیه کنید و به این گونه از فیلم حمایت کنید.*