کاری از بهتاش صناعی ها و مریم مقدم
بررسی فیلم از: تانیا احمدی
مینا زنی در آستانه چهل سالگی است که شوهرش به اتهام قتلِ عمد قصاص شده است. زندگی او پس از مرگ همسرش سخت و طاقت فرسا است. از یک سو او سرپرستی دخترش را بر عهده دارد و از سوی دیگر او در مقابل خانواده شوهرش که اصرار دارند او با برادر همسرش ازدواج کند، مقاومت می کند. نقطه عطف داستان زمانی است که مینا از طریق دادگاه مطلع می شود که اعدام اشتباهاً صورت گرفته است و حالا مینا پیگیر قاضی پرونده است که حکم را به اشتباه صادر کرده. داستان فیلم بسیار قابل توجه است چرا که نه تنها یک داستان بسیار غمگین را روایت می کند که در پی آن به اختلالات سیستم قضایی اشاره دارد، بلکه در پس زمینه فیلم یک قصه تاثیرگذار دیگر در حال شکل گیری است: دلبستگی تدریجی مینا به رضا (قاضی پرونده). رضا که متوجه می شود حکم اعدام شخص بی گناهی را صادر کرده دچار تشویش درونی می شود و به صورت ناشناس وارد زندگی مینا و دخترش می شود. به آن ها در گذران زندگی کمک می کند و رابطه ای که با نگاه جبران مافات آغاز شده بود وارد فضای احساسی می شود و در نهایت رضا کار خود را از دست می دهد.
از محاسن فیلم, به تصویر کشیدن زنی مقتدر است که مسیر داستان را هدایت می کند. در ابتدا ما با زنی مواجه هستیم که به شدت غمگین ِاعدام شوهرش است، بسیار کار می کند, خسته است و از همه مهم تر خیلی تنها است. اما به تدریج این تصویرِ از زن ایرانی که تا آخر عمر باید داغدار شوهرش باشد و محکوم به شنیدن طعنه های افرادی که هیچ درکی از زن بودن ندارند، از بین می رود. با ورود رضا به داستان، مینا رفته رفته تغییر می کند. او در ابتدا کمی می ترسد اما کم کم یادمی گیرد که چطور در تنهایی اش از زندگی لذت ببرد. تازه اینجاست که به خودش می آید و می بیند که می تواند کاری را که دوست دارد انجام دهد. او رضا را انتخاب می کند و بدون ترس از قضاوت دیگران به او دل می بندد. مینا در سکانسی, هنگامی که در مقابل آینه نشسته است و آرایش می کند، روسری خود را از سر برمی دارد و به منظور همخوابی با رضا وارد اتاق او می شود. بدین شکل او تابوی یک زن ایرانی که همواره باید در چارچوب قانون و جامعه حرکت کند را می شکند. مینا تصویر زنی است کنشگر و آگاه به مناسبت حاکم بر جامعه و به عنوان یک زن پیشرو راهی را انتخاب می کند که خواسته خود اوست. به همان اندازه که قصه دلبستگی مینا به قاضی مهم است, به همان اندازه هم در اجرایش کوتاهی شده است. متاسفانه سازندگان فیلم زمان کافی را برای خلق این رابطه نگذاشته اند. فرایند وابستگی و عشق، منطق و زمان می خواهد. مثلا این که در ابتدای این آشنایی مینا از رضا (قاضی) می خواهد که همراه او و دختر لال اش (که کر و لال بودن دختر مینا نیز مقداری سانتیمانتال است) به سینما برود، کمی غیرمنطقی است. درست است که رضا خود را دوست شوهر مینا معرفی کرده است، اما این اطمینان کمی زودهنگام است.
روشن شدن تدریجی گره های فیلم فضای کلی داستان را جذاب کرده است. فیلم خشت به خشت جلو می رود و زندگی شخصیت ها را با ظرافت به نمایش می گذارد. البته بعضی از شخصیت ها زیادی هستند و بدون بودن آن ها فیلم می توانست به روایت خود ادامه دهد. به عنوان مثال، حضور پسر قاضی به عنوان یک فرد معترض کمی توی ذوق می زند. اختلاف او با پدرش قابل درک و بررسی است اما در نیمه دوم فیلم که ناگهان می میرد، شُک عظیمی به فیلم وارد و آن را از مسیر اصلی خود خارج می کند. این پایان غمناک برای پسر قاضی مقداری فیلم را به سوی ملودرام پیش می برد، در صورتی که خود قاضی از ابتدای فیلم با احساس گناهی مداوم و تمام نشدنی دست و پنجه نرم می کند و نیازی به عنصری دیگر برای رنج او نیست. همسایه جدید مینا نیز شخصیتی است که به داستان کمک چندانی نمی کند و نشان دادن او که با صدای بلند موسیقی گوش می کند و یک سگ دارد اطلاعاتی زیاد از حد است. این جزییات فیلم را در بعضی نقاط شعارگونه و نمادگرا می کند.
فیلم از نظر جلوه های بَصری موفق است. یکی از سکانس های خوب زمانی است که رضا خانه ای برای مینا و دخترش اجاره می کند. کسانی در خانه مشغول تمیز کردن خانه هستند. فردی از رضا می خواهد که از روی صندلی بلند شود تا آن شخص زمین را بشوید. رضا بلند نمی شود و آن شخص سطل آب را روی زمین می ریزد. تصویر رضای دردمند و ناامید، در حالی که در وسط اتاق گرفتار شده است و آبی که زیر پاهای او در جریان است، استیصال و تنهایی او را برای مخاطب مملوس می کند. در این داستان هرچه مینا پرشور و بانشاط تر می شود، رضا متزلزل و ضعیف تر می شود. حرکت دوربین و بازی ها به خوبی این احساسات متضاد را به بیننده منتقل می کنند. قصیده گاو سفید فیلمی است که ذهن مخاطب را فراتر از اتفاقات سیستم قضایی و مساله اعدام می برد. ما با یک ایدئولوژی جنسیتی با تصویری واقعی از یک زن مواجه هستیم که از قید و بندهای تحمیلی و اجباری دنیای اطرافش به دور است و همین قدمی رو به جلو در سینمای ایران است.