آتابای
ساخته نیکی کریمی
آخرین فیلم کارگردانی شده توسط نیکی کریمی «آتابای» است که هم اکنون در برخی از سینماهای آمریکا در حال اکران عمومی است. کریمی با شروع کار خود به عنوان بازیگر در دهه نود میلادی و با کار کردن با کارگردانانی همچون داریوش مهرجویی در «سارا» و «پری» و بهروز افخمی در «عروس» خود را به یکی از برجسته ترین بازیگران ایران تبدیل کرد، بازیگری که هم در فیلم های هنری بازی می کند و هم به سرعت به یکی از سوپراستارهای ایران تبدیل شد. در سال ۱۳۸۴ او اولین فیلم خود با نام «یک شب» را ساخت و پس آن سه فیلم دیگر ساخت که همگی قابل بحث و واکاوی هستند. اما فیلم آخر او «آتابای» چه از بستر ساختار و زیبایی شناسی و چه از منظر قصه چند قدم جلوتر از سایر فیلم های اوست. این فیلم توانست به توزیع بین المللی قابل توجهی دست پیدا کند و جایگاه ویژه ای در جشنواره های متعدد خارجی کسب کند. مهارت نیکی کریمی زمانی بیشتر قابل تقدیر می شود که بر خلاف فیلم های قبلی اش که داستان های زنانه داشته اند, این بار در «آتابای» به سراغ یک ذهنیت مردانه رفته است و شخصیت اصلی فیلم یک مرد است.
کاظم (هادی حجازی فر) یک معمار و سازنده خانه های تفریحی در روستایی زیبا در نزدیکی دریاچه ارومیه است (خوی). او فردی به شدت درونگرا و از جامعه فراری است. در اولین سکانس فیلم که او را می بینیم، او از سفر به تایلند به روستای خود در شمال غربی ایران بازمی گردد. این که چه مدت از دیار خود دور بوده است و چرا به این سفر رفته بوده، تا انتهای فیلم مشخص نمی شود. آنچه که ما درمی یابیم این است که او در برهه های مختلف زندگی خود و زمان هایی که در شرایط نامطلوبِ زندگی قرار گرفته، فرار کرده است. به عنوان نمونه، زمانی که به عنوان دانشجو در تهران درس می خوانده، دلباخته دختری به نام سیما می شود. از آنجا که کاظم از شهرستان می آمده، خود را در شأن سیما نمی دیده و بدون این که از احساساتش سخنی بگوید، از تهران می گریزد. زن دیگری که در زندگی کاظم سهم بزرگی دارد خواهر او مهلقا است که در گذشته در باغی که نصف آن متعلق آن ها بوده، خودش را سوزانده است. کاظم هیچ گاه این اتفاق تلخ را فراموش نکرده است و در طول فیلم درد و دل های کاظم با خواهرش را می شنویم. پسر مهلقا آیدین تنها بازمانده او و علت اتصال کاظم به این دنیاست. کاظم فراتر از یک دایی برای آیدین است. هر چند سخت گیری هایی نسبت به او دارد اما از ته قلب او را دوست دارد. آیدین نیز کاظم را الگوی خود قرار داده و سعی می کند شبیه او باشد. یکی از ظرافت های فیلم در این است که وقتی در مسیر داستان کاظم دوباره عاشق می شود، رفتارش ملایم تر و خشم اش نسبت به اطرافیان کم می شود. این تغییر ِرفتار در نوع رابطه اش با آیدین نمود بیشتری دارد چرا که برای آیدین از پدری خشمگین و بد اخلاق به برادری دلسوز و مهربان تبدیل می شود.
یحیی دوست چندین ساله کاظم از دیگر شخصیت های قابل بحث در فیلم است. دوستی عمیق این دو به دوران گذشته برمی گردد. یحیی در سکانسی که به سوگ همسر تازه فوت شده خود نشسته به مخاطب نمایانده می شود. در خلال حرف های این دو دوست، به تدریج عشق عمیق یحیی به مهلقا روشن می شود. انگار پس از مرگ دلخراش مهلقا، خدشه ای به دوستی این دو نیز وارد شده چرا که در یکی از دفعاتی که داستان گذشتۀ شخصیت های فیلم روایت می شود، صدای کاظم را می شنویم که می گوید او حتی دیگر با یحیی نمی تواند به راحتی صحبت کند. به گفته خود نیکی کریمی، او شخصیت کاظم و یحیی را بر اساس حکایت شمس و مولانا نوشته است و در سکانس های پایانی فیلم، با وجود این که یحیی این راز را که در خودسوزی مهلقا نقش داشته افشا می کند، با این حال کاظم به او می گوید که هنوز او را دوست دارد. اما زنی که مسیر زندگی کاظم را تغییر می دهد، سیما است که به همراه پدر و خواهرش باغ کاظم را خریده اند. او نیز که مانند عشق اول کاظم سیما نام دارد، کاظم را از عمق سیاهی و فروپاشی نجات می دهد. با این که بیشتر رابطه آن ها و انتقال حس در سکوت کردن و نگاه کردن های طولانی اتفاق می افتد، اما باز هم سیما تنها ناجی کاظم است.
طبیعت یکی از اصلی ترین شخصیت های فیلم است. حرکتِ دوربین بسیار خلاق و ماهرانه سامان لطفیان به قدری قدرتمند عمل کرده است که زیبایی های منطقه را پس زمینه داستان کرده و باعث شده که فضای کلی کار بسیار شاعرانه به نظر برسد. صحنه آفتاب شن گرفتن بچه ها کنار دریاچه، خلوت دوستانه کاظم و یحیی، رقص فلامینگوها و آتش زدن چرخ تنها چند نمونه از این سکانس ها هستند. نورپردازی های خوب در باغ، موسیقی گوش نواز حسین علیزاده و بازی های خوب همه بازیگران فیلم را به اثری خوب و به یاد ماندنی تبدیل کرده اند. سکانس های روستا با آن طبیعت خیره کننده یادآوری سینمای عباس کیارستمی و نوری بیلگه جیلان، کارگردان ترکیه ای است. آتابای لقب کاظم است و به معنای لغوی آن قوی و بزرگ است و البته اشاره ای دارد به قبیله ای از ترکان در ایران که شامل دو هزار خانواده هستند. فیلمنامه را هادی حجازی فر نوشته که نقش کاظم را بازی می کند. شهری که می بینیم، خوی، زادگاه حجازی فر و مدفن شمس، مرشد و استاد مولانا است. این همکاری حجازی فر و کریمی یک اثر بسیار درخشان و بهترین فیلم نیکی کریمی تا به امروز است.