زنان مبارزه می کنند:
زنان پیشرو در :
سفرِ ایرانی
و روزگارِ ما
اتفاقاتی که در هفته های گذشته در ایران در حال وقوع است، یکی از امیدوار کننده ترین و در عین حال تلخ ترین اتفاقات این چند دهه است. شعار «زن، زندگی، آزادی»، نوید آمدن نسلی را می دهد که ساختار حقوقی ایران و نگاهش به زن را متناسب با زندگی شان نمی بیند. روزهایی که زنان نشان می دهند که دیکتاتوری چهل ساله و سرکوب حکومت، تنها آن ها را قدرتمندتر کرده است. زنان دیگر قربانی ظلم و تعصب و استبداد نمی شوند و در آتش بی عدالتی و نابرابری نمی سوزند. سینمای زنان چه فیلم هایی در مورد زنان، و چه فیلم هایی ساختۀ زنان همچون مسائل دیگر معمولاً به دست فراموشی سپرده می شود. این مقاله به معرفی دو فیلم مستند درباره زنان پیشرو می پردازد:
سفر ایرانی
ساخته میسون پاچاچی
مستند سفر ایرانی ساخته کارگردان عراقی الاصل، میسون پاچاچی، درباره زندگی معصومه است؛ او اولین راننده اتوبوس بین شهری در ایران و احتمالا در خاورمیانه است که همواره با جامعۀ مردسالار درگیر بوده است. این مستندِ جسورانه، به خوبی کلیشۀ زن منفعل را از بین می برد و به خوبی نشان می دهد که زن ها «کُنشگر» هستند. قبل از این که معصومه راننده اتوبوس شود، به عنوان پرستار خدمت می کرده است. پس از این که همسر معصومه سکته قلبی می کند، دیگر نمی تواند به عنوان راننده سرویس بچه ها کار کند. معصومه که دیگر پرستاری نمی کرده, جایگزین شوهر می شود و ابتدا راننده سرویس و در نهایت راننده اتوبوس بین شهری می شود که بیشتر مسیرش از تهران به سمت بندرعباس است.
این مستند زمان بسیاری را برای نشان دادن خانوادۀ معصومه و شناساندن آن ها به مخاطب می کند. دختران معصومه آگاه و جسور هستند. آن ها نیز همانند مادر خود به دنبال حرفه هایی هستند که عموماً برای دنیای مردانه تعریف شده است. یکی از آن ها می خواهد که فیلمبردار شود و دیگری می خواهد قاضی دادگستری شود. این دو دختر نشان می دهند که سرکوب زنان و محدود کردن موقعیت های شغلی برای آنان تا وقتی ترسناک است که در برابرش تسلیم شوند. وقتی به آن تن ندهند، این سرکوب ها حقیر و ناچیز می شوند.
نکته قابل توجه، حمایت و پشتیبانی خانواده به ویژه همسر اوست. از دیدگاه همسر، معصومه اگر ارادۀ انجام کاری را کند, بدون شک آن را به بهترین شکل انجام می دهد. معصومه در جایی عنوان می کند که برادران او در ابتدا مخالف بودند زیرا فکر می کردند حضور رانندۀ زن در اتوبوس سفرهای بین شهری برای جامعه ای متعصب جا افتاده نیست. در اولین سفر معصومه، مسافران با بی اعتمادی سوار اتوبوس می شوند, اما آن ها نیز به مرور زمان می فهمند که این تفکیک جنسیتی بی هوده است و انسان ها فارغ از جنسیت، قادر به انجام هر کاری هستند.
روزگار ما
ساختۀ رخشان بنی اعتماد
انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۰ است و رخشان بنی اعتماد به دنبال جوانانی می رود که با امید و آرزو برای محمد خاتمی کمپینی راه انداخته اند. قسمت دوم مستند درباره ۴۸ زن است که خود را نامزد ریاست جمهوری کرده اند اما دولت آن ها را رد صلاحیت کرده است. آرزو بیاتِ بیست و پنج ساله، مادر بیوه ای است که علیرغم بار سنگینی که بر دوش می کشد، رویای این را دارد که رئیس جمهور شود و پس از رد صلاحیت مبارزه می کند تا دوباره نامزد شود. در قسمت نهائی فیلم، ما به کل با آرزو و زندگی اش درگیر می شویم. او مجبور است خانه کوچکش را ترک کند و سرپناهی دیگر در تهران پیدا کند و اینجاست که در کنار آرزو و مشکلات او قرار می گیریم.
مورد حائز اهمیت در فیلم این است که رخشان بنی اعتماد با اقتدار و به درستی این کلیشۀ «یا مادر خوب یا زن شاغل خوب» را می شکند و نشان می دهد یک زن هم زمان می تواند هم یک زن شاغل موفق باشد و هم یک مادر نمونه. او به درستی اثبات می کند که این تفکیک گذاری ها برآمده از یک جامعۀ زن ستیز و مردسالار است. در واقع، بنی اعتماد راندن زن به اندرونی و پستو و محدود کردن او در نقش همسر و مادر که منجر به انفعال و بی کنشی او می شود را محکوم می کند. در مقابل، زنی را نشان می دهد که قدرت و آگاهی انتخاب فردی دارد و تنها موجودی مصرف کننده و وابسته نیست. آرزو تمام کارهای روزمره اش را انجام می دهد، غذا درست می کند، ظرف هایش را می شوید، زمین خانه را تمیز می کند، از دختر هشت ساله و مادر نابینایش مراقبت می کند و در عین حال در بیرون از خانه مشغول به کار است. آرزو بیات به عنوان یک شخصیت جسور و متکی به نفس تا ابد در ذهن مخاطب نقش می بندد و با اینکه موفق نمی شود نامزد ریاست جمهوری شود، اما الهام بخش زنانی می شود که خواهان ورود به عرصۀ سیاست هستند.
سینمای امروز ما، در بیشتر مواقع فضایی مردانه را به تصویر می کشد، و این پرسش را به وجود می آورد که زن ها کجا هستند و چه نقش و جایگاهی دارند و مخاطب را به جنبه های فرامتنی فیلم ها و اثر ارجاع می دهد و به طور غیرمستقیم موضوع سانسور و حذف زنان را مطرح می کند. این نگرش برآیندی از وضعیت زن در اجتماع است که همواره در حاشیه قرار دارد و به چشم نمی آید و نقش ها و جایگاه های اصلی به او محول نمی شود. در مقابل، این دو مستند زنان را در محوریت قرار می دهند و نشان می دهند آن ها در برابر فشارهایی که از سوی جامعه به آن ها وارد می شود، سر خم نمی کنند. این زنان به هیچ عنوان نقش قربانی را نمی پذیرند و در مقابل با درایت با فرهنگ مردسالار می جنگند.
این دو مستند در وبسایت داکیونایت در دسترس مخاطبان علاقمند قرار گرفته است.