ره یافت مردانه برای زنان
دربارۀ عنکبوت مقدس
مهدی کیقبادی امیری
در نخستین نمای فیلم، دوربین ابتدا از پشتِ سر، زنی را نشان می دهد. سپس از کمی دورتر در قابی فکر شده، کبودی های کمرِ زن را مستقیم و در آینه سینه هایش را می بینیم. این شروع اطلاعات زیادی دربارۀ فیلم و فیلمساز در اختیارمان قرار می دهد؛ علی عباسی برای برانگیختن مخاطب در ابتدای کار به طور هوشمندانه ای از دو سائق اصلی انسان بهره برده است: میل جنسی و خشونت هر دو در قاب حضور دارند.
وقتی کبودی های بدن مستقیم ولی سینه ها در آینه نشان داده می شوند یعنی تاکید اثر بر بازنماییِ رنج زنان است اما فیلم پس از صحنۀ نخست کارگران جنسی را تقریباً فراموش می کند و گویی ایشان جایشان را به شخصیت تصنعی و سطحیِ «خانم رحیمی» با بازی زر امیر ابراهیمی می دهند.
اثر دو موتیف اصلی دارد که باید به آنها توجه کرد: نخست هر بار که «سعید عظیمی» (مهدی بجستانی) در سطح شهر برای قتلی آماده می شود، موسیقی مناسب و کنتراست شدید بین سیاهی شب، چراغ ها و سایه ها برای لحظاتی فضایی دلهره آور می سازند. حین قتل ها موسیقی قطع شده و نور بیشتر می شود، تغییری که توی ذوق می زند و دوباره هنگامی که قاتل مشغول خلاص شدن از دست جسد است، موسیقیِ مرموز پخش و تاریکی بر تصویر حاکم می شود. همین طور صحنۀ معاشقۀ سعید و همسرش؛ وقتی سعید پای قربانی را می بیند که از لای فرش بیرون زده موسیقی مجدداً به گوش می رسد. فیلمساز با استفاده از عناصر تکرار شونده، بیننده را در اضطرابِ لو رفتنِ سعید شریک کرده و در واقع ما را وادار به دلهره برای شخصیت منفی می کند چرا که قاتل را یک بیمارِ قربانیِ ایدئولوژی و مذهب می داند.
موتیف بعدی نیز تاییدی بر همین مسئله است: انگشتر عقیق که هم در دست سعید و هم در دست قاضی نشانمان داده می شود اما فیلم به عمقِ مسائل نمی پردازد. درست است که سعید نیز به طور غیر مستقیم قربانی سیستم است ولی عنکبوت مقدس به عنوان اثری که می خواهد متعهد باشد، نه زنان و مشکلاتِ ایشان را و نه ساختاری که فردی عادی را تبدیل به یک قاتل می کند خوب واکاوی نکرده و به انگشترهای شبیه به هم بسنده کرده است. می توان گفت رویکرد انتقادی اثر نسبت به قدرت خیلی پرمایه نیست.
خانم رحیمی نیز به عنوان شخصیت اصلی هیچ گونه پرداختی نشده و حتی تا حدودی تخریب هم شده است.
یکی از شیوه هایی که قدرت برای مقابله با حرکات پیشرو مثل جنبش های آزادی خواه به کار می برد بی ارزشسازی آن ها به روش های مختلف است. مثل وقتی که اصحاب قدرت به مخالفان برچسب تئوری توطئه می زنند. در کمال ناباوری عنکبوت مقدس نیز با قهرمان خود همین کار را می کند. جایی در فیلم خانم رحیمی اشاره می کند که قاتل از خودشان است و او را نمی گیرند؛ بعدتر مادر یکی از قربانیان که معتاد است نیز به این مسئله اشاره می کند. با دستگیر شدنِ قاتل و عدم نمایش تفاوت رفتار سیستم با خودی و غیرِ خودی در ناخودآگاهِ مخاطب قضاوت های خانم رحیمی موهوم به نظر می رسند.
همچنین حین صحبت رحیمی با تلفن، دوربین در نمای نزدیک انگشتان پای شخصیت را با لاک قرمز نشان می دهد. کارکرد این نما چیست؟ نه قصه را جلو می برد و نه به پرداخت شخصیت کمک می کند. کارکرد این قاب فقط استفاده از تنِ بازیگر به عنوان عنصر اروتیک است. این نشانگر ذهنِ مردانۀ فیلمساز بوده و با ژست و هدفِ فیلم در تضاد است. البته این مسئله تا حدودی قابل درک است؛ به هر حال علی عباسی مردی زادۀ کشوری با فضای مردسالار است و با این که تلاشش برای بیان مشکلات زنان و بازنمایی حقیقت شایان توجه است، مانند همۀ ما تضادهای درونی بسیاری دارد. در دوران مدرن که میانجی ها بین انسان و جهان عینی بسیارند، انسان مدرن دچار تناقضات هویتی می شود. این مسئله در کشور ما که سنت و مدرنیته ملقمۀ غریبی را به دست داده اند، شاید پررنگ تر از کشورهای دیگر باشد. در مدرسه چیزی می شنویم و در زندگی روزمره خلافش را تجربه می کنیم. تلویزیون، فضای مجازی، کتاب ها و… هر کدام بی شمار حرف متناقض به ما تحویل می دهند و حاصلش نیز همین است که می بینیم. حتی فیلمی که می خواهد دغدغه مند باشد نیز در دام مردانگی غلیظ هویتی گرفتار می شود.
در مجموع می توان گفت فیلمساز با رهیافتی مردانه قصد کرده به زنان بپردازد که باعث سطحی بودن و نپختگی اثر شده است. عناصر سبک شناختی در برخی صحنه ها (وقتی سعید در شهر به دنبال قربانی جدید می گردد) خوب استفاده شده ولی تغییرات ناگهانی و پیاپی نور و صدا یکپارچگی فرم اثر را برهم زده است؛ گویی از نیمه شبی شوم و بارانی ناگهان به میهمانی فامیل برده می شویم.
همین طور نیم ساعت پایانی فیلم کاملاً زاید است، انتظار اصلی فیلم که دستگیری قاتل بود برای مخاطب پایان یافته و در انتها فقط اثر کش داده می شود. بخشی از قسمت پایانی تاکید بر بیمار بودن سعید و توضیح واضحات است و مصاحبۀ نهایی با فرزندش نیز عیناً از مستندی به نام و عنکبوت آمد ساخته مازیار بهاری دربارۀ همین موضوع برداشته شده و پیرو آن فرآیند بسط فرمال در فیلم به درستی شکل نگرفته است. همچنین شخصیت داستانی حین پیشروی فیلم آشکار نشده و در واقع کاملاً بسته است. خانم رحیمی زنی است که حقش را خوب مطالبه می کند، آن هم در کشوری که مطالبه گری به ویژه برای زنان سخت و پرهزینه است. فیلم برای زنان راهکار و الگویی ندارد چرا که قهرمانش واقعی نیست، پرداخت نشده و مشکلاتش را در طول فیلم با خوش شانسی و تسلط در بیان به سان فیلم های ابرقهرمانی حل می کند.