آیا وقت اون رسیده؟
خوانندگان گرامی،
همان طور که در شماره های قبل به آگاهی رسید این صفحه را اختصاص داده ایم به برخورد دیدگاه های دو برادر خیالی با نام های هابیل و قابیل. این دو برادر با وجود آن که در یک خانواده و یک نوع شرایط بزرگ شده اند، نقطه نظرهای متفاوت و حتی مخالف یکدیگر دارند. از آن ها خواسته ایم تا در هر شماره بحثی را مطرح کنند و نقطه نظرهای خود را بگویند. ما بدون هیچ قضاوتی این دیدگاه ها را ارائه می کنیم و قضاوت را بر عهده شما می گذاریم. اگر خوانندگان گرامی نظری به طرفداری یا مخالفت با هر یک دارند می توانند نظر خود را، از طریق فرستادن ایمیل به آدرس پیک، با ما در میان بگذارند. گفتار این بار در رابطه با «اعتراضات خارج از کشور» است.
قابیل: باور کن هر روز دغدغه فکریم اینه که چی شد تو ایران؟ یعنی دولت تونست این دفه هم جنبش رو سرکوب کنه؟ یعنی این اعدام ها و زندان ها تونست مردم رو بترسونه. البته می دونم که هنوز به طور پراکنده توی بعضی شهرها و محلات تهران تظاهرات می شه ولی مداوم نیس و اون شتاب چند ماه پیش رو نداره. همه اش واسم سواله که اگه دولت بی خیال حجاب بشه مردمم بی خیال انقلاب می شن؟ همه چی تموم می شه؟ الان دیگه توی تظاهرات خارج از کشورم، اگه هنوز جایی تظاهرات باشه تعداد خیلی کمه! یعنی اینم یه موج بود و رد شد؟ باور کن خیلی سختمه درباره اش حرف بزنم.
هابیل: می فهمم. به خصوص که امیدها خیلی بالا بود که این دفه دیگه کار تمومه. البته بذار یه چیزو اول روشن کنم: به نظر بعضی از صاحبنظرا، به دلیل سیستم ورشکسته اقتصادی و ناتوانی دولت از حل مشکلات، ممکنه دولت مث شوروی سابق و کشورای بلوک شرق یه دفه توی خودش بِرومبه. واسه همین هرچند ممکنه اعتراضای مردم کمتر شده باشه باعث بقای رژیم نمی شه. از اینا گذشته من فکر می کنم با شروع تظاهرات و سرکوب ها و شعارها، خیلی ها از جمله اکثر خارج نشین ها امر بهشون مشتبه شده بود که همین امروز فردا رژیم رفتنیه. سوشال مدیا و «خبرگزاری»های معلوم الحال هم به قضیه دامن می زدند. کسی حاضر نبود نظری مخالف و حتی تحلیلی از اوضاع سیاسی ایران رو بشنفه. یادمه توی یکی از تظاهرات اینجا منو با یه سری دوستات آشنا کردی. یکی شون از من پرسید کی فکر می کنی اینا برن؟ من با صداقت و صراحت گفتم اینجوریام که شما و این تلویزیونا می گین نیس. گفتم این یه روند طولانیه و معلوم نیس به این زودیا به نتیجه برسه. یه دفه همشون شروع کردن که ای بابا چقدر بدبینی! شما آیه نحسی! حتما اصلاح طلبی و از این حرفا! منم ساکت شدم. دیدم چه فایده داره با یه عده آدم احساساتی که نه جامعه شناسی نه سیستم دولتی و اقتصاد ایران رو می شناسن بحث کنم. یادته؟
قابیل: آره یادمه. خب چون اون شتابی که جریانات داشت و اون تظاهرات هر روزه توی اون همه شهرها، آدم فکر می کرد کار تمومه. همه جا صحبت از «نسل Z» بود و این که اینا از کسی ترس ندارن؛ از هیچکس هم حرف شنوئی ندارن؛ این که جنبش رهبری نداره که بخواد به بیراهه و مماشات اونارو ببره. همه باعث شده بود واقعا آدم فکر کنه کار تمومه. آره یادمه اون روز تو می خواستی از تاریخ و شرایط انقلابی و این حرفا بگی ولی هیچکس گوش نمی داد. از جمله خودم.
هابیل: ببین من الان نمی دونم که آیا اصلا وقتش شده که این فعالای سیاسی بشینن و یک بررسی و جمع بندی از اوضاع هشت ـ نه ماه گذشته بدن یا نه؟ چرا این سوال رو می کنم؟ واسه این که توی سوشال مدیا هنوز یه عده دارن آب توی هاون می کوبن. ولی به نظر من هرچی زودتر باید این کار صورت بگیره به خصوص ایرانیای خارج از کشور باید صادقانه یه بررسی اجمالی از این حرکت هاشون بکنن. از تشکیل شورای رهبری، وکالت، از هم پاشیدن ائتلاف، برخوردهای فالانژی، اتهام زنی ها، دروغ پراکنی ها. دستاوردهای مثبت و افشاگرانه علیه رژیم همه باید بدون تعصب بررسی بشه. اگه با این مسائل روبه رو نشیم بیشتر باعث ناامیدی و منفعل شدن جنبش می شه. ولی واقعا نمی دونم الان هنوز احساسات حاکمه یا عقل سلیم؟ آیا وقتش هست یا نه؟
قابیل: منم مطمئن نیستم چون هنوز بازار اتهام و فحش و بی آبروئی داغه. الان نوک تیز حمله متوجه شاهزاده است همه از چپ و راست دارن حمله می کنن. رژیم که جای خود داره! آیا به نظر تو این همه حمله از همه طرف، نشون دهنده این نیس که جنبش داره تصفیه می شه و دشمن اصلی رژیم معلوم می شه؟ این که کشورهای خارجی هم به این نتیجه رسیدن که آینده ایران و متحد کننده همه مردم ایشونه. خب یه عده هم هستن که به نظر من به ظاهر خودشونو طرفدار ایشون نشون می دن ولی قصدشون ضربه زدنه که باید هوشیار بود و به دام نیفتاد من هم الان با تو موافقم که به احتمال زیاد سرنگونی طول می کشه، به خصوص با حمایتی که چین و روسیه از جمهوری اسلامی می کنن.
هابیل: خب همین خودش جای بحث داره. به قول مرحوم مائو تسه تونگ (که اگه دو تا حرف حسابی توی عمرش زده باشه یکیش اینه) اینا به جای این که کفش رو اندازه پاشون بگیرن میان پاشونو می برن که توی کفش جا بشه. حالا حکایت ماس. بذار اول اینو برات روشن کنم: به نظر من ایرانیای خارج از کشور هم تا وقتی رهبری نداشتن و کسی سوار جنبش نشده بود خیلی کارای مهمی کردن. اصلا این کارا خارق العاده بود. افشاگری هائی که توی تظاهرات ها توی پتیشن پرکردن و لابی کردن شد بی سابقه و خیلی موفقیت آمیز بود. همین اینا باعث شد همه مردم دنیا مهسا امینی رو بشناسن و بدونن که مردم ایران گرفتار چه رژیمین. خیلی خوب تونستن صدای مردم ایران باشن. اما وقتی یه عده اومدن و سوار جنبش شدن و فرصت طلبانه خواستن سواری بگیرن و همه چیزو به اسم خودشون دربیارن دیگه به ضد خودش بدل شد. این خودش خیلی جای بحث داره.
قابیل: یعنی می خوای بگی طرفدارای سلطنت و شاهزاده باعث پراکندگی و کم شدن جمعیت تظاهرات شدن؟ این به نظر من بی انصافیه. ایشون خودشون همیشه از اتحاد همه نیروها دفاع کردن. با همه رهبرا و مسولین جناح های مختلف نشستن مذاکره کردن. از کسائی که به اسم طرفداری از سلطنت و خانواده سلطنتی به مردم توهین و برخورد تند می کنن انتقاد کردن و گفتن اونا با ما نیستن. مگه خودشون بارها نگفتن که خودشون ذاتا جمهوری خواهن و طرفدار انتخابات آزاد. مگه نگفتن که بعد از سرنگونی رژیم خود مردم باید انتخاب کنن چه حکومتی می خوان داشه باشن و ایشون تابع نظر و رای مردم خواهند بود؟ من هم با سلطنت به صورت مطلقه و اون جور که قبل از انقلاب بود موافق نیستم. دلیل من از حمایت از ایشون طرفداری از سلطنت نیس طرفداری از یک رهبر مردمیه که به حرف مردم گوش می ده. هیچکس دیگه ای الان نیس، چه توی ایران و چه خارج از ایران که این قدر دموکرات منش باشه و این همه هم طرفدار داشته باشه.
هابیل: من دوباره نمی خوام در مورد صلاحیت ایشون و تاریخچه مبارزاتی و اینکه چقدر طرفدار داره صحبت کنم. بارها در این باره حرف زدیم، نتیجه ای هم عملا نداشته. صحبت من در اینه که نه ایشون و مشاورین ایشون و نه خیلی از شبه رهبرای دیگه و خیلی از دوستان خارج نشین هیچ شناخت علمی از بافت اقتصادی و اجتماعی ایران، از سیستم سیاسی و شبکه های حکومتی ایران ندارن. من هم ندارم. تو هم نداری. صرفا با یک سری شعار که نمی شه رژیم ور انداخت. همه اش روی احساساته. من جدا فکر می کنم جنبش خارج از کشور وظیفه خودشو در یک مقطعی خوب انجام داده. تنها راهی هم که می تونه بازم مثمر ثمر باشه اینه که صدای جنبش داخلی باشه نه اینکه «رهبریشون» کنه. توی ایران رهبرای قَدَر فراوون هست که مورد احترام مردم هم هستن. ایران رو هم خوب می شناسن. بذارید کارشونو بکنن.
قابیل: اگه وجودم داشته باشن نمی تونن کاری بکنن؛ یا توی زندانن یا مخفی. رژیم فرصت نفس کشیدن بهشون نمی ده. ماها باید از این فرصتی که داریم و توی محیط دموکراسی زندگی می کنیم استفاده کنیم. مردم توی ایران واقعا چشم و امیدشون به خارجه. توئی که اهل عدد و آمار هستی، دیدی که توی آمارگیری های اخیر که توی ایران و حتی خارج از ایران شده شاهزاده از همه محبوب تر بوده.
هابیل: به فرض که حرفت درست باشه، فکر می کنی مردم با دیدن برخورد طرفدارای پهلوی توی لندن و شهرهای دیگه با لات بازی ها و شعبون بی مخ بازی هایی که در میارن مردم رو نمی بره به قبل از انقلاب؟ آیا فکر نمی کنی مردم بگن اینا که هنوز قدرت دستشون نیس این طوری رفتار می کنن وای به حالی که به حکومت برسن! اینا تمام خاطرات وحشیگری ساواکی ها، آژان های زورگو، قداره بندای محلی، شعبون بی مخ ها و رمضون یخی ها رو زنده کردن. آیا این اون چیزیه که دنباشین؟ وقتی جنایتکاری مثل «عالیجناب» ثابتی رو میارن و به نمایش می ذارن چی رو می خوان نشون بدن؟ بعد هم حالا شروع کردن به پنجاه و هفتی ها بد و بیراه گفتن و از انتقام حرف زدن، خب همین کارا باعث انقلاب پنجاه و هفت شد دیگه.
قابیل: این کارا رو کسی حمایت نمی کنه. من اصلا نمی دونم این ها کی هستن. شاید از خود رژیم باشن که این کارا رو می کنن تا مردم رو پراکنده کنن. معلومه که این کارای افراطی به نفع مردم و جنبش نیست.
هابیل: اتفاقا برخلاف تو من فکر می کنم به نفع جنبش مردمیه. دارن دست خودشونو رو می کنن. به نفع مردمه که سره از ناسره معلوم بشه. همون طور که مجاهدین الان دستشون واسه مردم رو شده. الان تو جائی نمی بینی که مجاهدین در تظاهراتی با شعارها و بنرهاشون آفتابی بشن. یا خودشون مستقل تظاهرات بذارن. چرا؟ چون بین مردم بی آبرو هستن. اونا الان مخفیانه و زیر آبی دارن کارشونو می کنن. کارای سایبری می کنن، سمپاشی می کنن. توی واشنگتن لابی گری می کنن و با پول نماینده های کنگره رو می خرن که واسشه ون قطعنامه صادر کنن.
قابیل: تو نمی تونی طرفدارای سلطنت رو با مجاهدین مقایسه کنی. مجاهدین یکی از عوامل توطئه 57 بودن. اونا ملاها رو سر کار آوردن. بعد هم توی جنگ طرف صدام بودن. تو و خیلی های دیگه هم که چشم دیدن شاهزاده و طرفدارای سلطنت رو ندارین توی اون به اصطلاح انقلاب نقش داشتید. حالا این که بعدش پشیمون شدید حرف دیگه ایه ولی می تونید توی این انقلاب شرکت کنین که با هم از این رژیم گذر کنیم. بعد هم مردم توی رفراندوم تصمیم بگیرن چه حکومتی داشته باشن، همه باید مطیع نظر مردم باشیم.
هابیل: البته خیلی ممنون که اجازه دادی ما هم در انقلاب شرکت کنیم! ولی بذار دو تا خبر بهت بدم: یکی این که هر اتفاقی قراره در ایران بیفته باید به دست خود مردم ایران و به رهبری کسانی که توی بطن جامعه هستن می تونه پیش بره. ماها حداکثر تماشاچی ماجرا هستیم. خبر دیگه این که نه من و نه تو و نه نود درصد اینائی که در خارج از ایران جاخوش کردیم ایران برگرد نیستیم. بنابراین زیاد خودتو ناراحت نکن!