برادران لیلا
فیلمی از سعید روستایی
تانیا احمدی
برادران لیلا آخرین ساختۀ سعید روستایی روایتگر خانواده ای از طبقه فرودست است که خودخواهی های پدری مستبد، منفعل و آرمان گرا عامل اصلی بدبختی و زوال آن ها است. از میان چهار برادر و مادری تسلیم شدۀ نظام مردسالار فقط لیلا ـ تنها دختر خانواده ـ در تلاش است تا در مقابل پدر بایستد و سرنوشت خود و برادرانش را تغییر دهد. لیلا در آستانۀ چهل سالگی تمام زندگی خود را صرف مراقبت از پدر و مادر و چهار برادرش کرده است. در کشوری که در چنگال تحریم های اقتصادی بین المللی گرفتار است، خانواده دائماً با بدهی های گوناگون سرکوب شده و با یکدیگر جدل می کنند. لیلا در حالی که برادرانش در حال تلاش برای گذران زندگی هستند، به آن ها پیشنهاد می دهد که مغازه ای بخرند و در آن مشغول به کار شوند. برای خرید مغازه به پول نیاز دارند و لیلا به برادران می گوید که می توانند از سکه های پدرشان استفاده کنند و همین پیشنهاد کشمکش های زیادی ایجاد می کند که کل خانواده را به چالش می کشد.
پدر خانواده فردی مستبد، خودخواه، پر از ناله و معتاد به تریاک است که تنها دغدغه اش تکیه زدن بر صندلی بزرگ خاندان است. در واقع، تاج استعاری پدرسالار زمانی می تواند متعلق به او باشد که در یک عروسی چهل سکه طلا به عنوان هدیه عروسی بدهد و این پدر حریص موافقت می کند. در مقابل، او در مواجهه با فروپاشی فرزندانش و شرایط اسفناکی که دچارش هستند کاملا بی تفاوت است. این پدر با عقاید بی ارزش و زنگ زده اش مدام به خانواده ضربه می زند. در سکانسی که برادر بزرگتر بچه دار می شود، این پدر مستبد سریع خود را به بیمارستان می رساند، چرا که می خواهد از پسر بودن فرزند مطمئن شود تا نظام مردسالار خانواده حفظ شود.
خلق شخصیت لیلا مهمترین و بهترین دستاورد فیلم است. پیش از این در فیلم های روستایی شاهد حضور زنانی بوده ایم که یا نقش چندان مهمی در مسیر داستان نداشته اند و حضورشان کم رنگ بود یا این زنان تسلیم شرایط خود بودند و ایفاگر نقش زنان منفعل بودند. در مقابل لیلا قصد گریز از زندگی رنج بار و تغییر وضعیت کنونی خود را دارد. او در خود این قدرت را می بیند که نظام مستقر و مسلط را از هم بپاشد و ساختار جدید و مترقی را جایگزینش کند. لیلا زنی کاملا مستقل است و در میان افراد خانواده تنها فردی است که شغلی ثابت دارد. او مجرد است و دغدغۀ ازدواج و بچه دار شدن را ندارد، بلکه به دنبال راهی است که خود و برادرانش را از چنگال فقر نجات دهد.
اما این جَدَل لیلا با برادرانش و ایستادگی در مقابل استبداد پدر از یک مسئله شخصی فراتر می رود و به یک مبارزه علیه حکومتی بدل می شود که عامدانه بخشی از جامعه را انکار، سرکوب و حذف کرده است. در واقع لیلا نماینده زنانی است که هر روزه در مقابل رژیم مردسالار و سلطه گر می ایستند و برای گرفتن حق خود شجاعانه مبارزه می کنند. صحنۀ کلیدی فیلم، یعنی سکانسی که لیلا به پدر خود سیلی می زند به یکی از بحث برانگیزترین لحظه های سینمای ایران بدل شده است. این نشان از آن است که هنوز تعداد بیشماری از مردم به زنی دانا، سخنور و جسور عادت ندارند اما روستایی به درستی سنت پرده نشینی زنان در اندرونی ها و پستوها و پنهان کردن آنان پشت چادر و برقع و روبنده را حذف کرده است و فهم تماشاگر نسبت به مسأله زنان را به چالش کشیده است.
فیلم داستانک هایی دارد که همگی به تنهایی خوب و تاثیر گذار هستند اما در کلیت به ضرر فیلم تمام می شوند چرا که داستان کلی را از مسیر خود منحرف می کنند. تعداد این داستان ها زیاد است و متاسفانه روستایی نتوانسته به خوبی به هر یک از آن ها بپردازد. داستان بالا رفتن قیمت دلار در جایی که لیلا و برادرانش پس از فروختن مغازه با جهش قیمت سکه مواجه شده یکی از این موارد است. آن ها دیگر نمی توانند به سرمایه قبلی خود دست پیدا کرده و در اتفاقی دردناک و قابل لمس روز به روز فقیرتر می شوند. یا صحنه ای که برادران روی پله های یک پاساژ نشسته و بستنی می خورند و ماشینی گران قیمت کنارشان می ایستد که چند دختر بسیار پولدار از ماشین پیاده می شوند تا به داخل پاساژ بروند، سکانسی بیهوده است و بسیار توی ذوق می زند. فیلم تا این جا به اندازه کافی به مسئلۀ اختلاف طبقاتی پرداخته و نیازی به گل درشت کردن بیش از حد نیست.
برادران لیلا فیلمی تقریبا زنانه است که انگار مردان در آن غایب هستند. فیلم به هیچ عنوان خواهان حذف مردان نیست بلکه به دنبال یافتن راه کارهایی برای ایجاد تحول در نقش ها و جایگاه ها و روابط مبتنی بر سلسله مراتب قدرت می گردد تا امکان تعامل و تفاهم میان زن و مرد برقرار شود. برخلاف نظر بعضی از منتقدین که فیلم برادران لیلا را یک عقبگرد نسبت به دو فیلم قبلی روستایی، ابد و یک روز و متری شش و نیم، ارزیابی می کنند این فیلم چندین قدم جلوتر از فیلم های قبلی اوست. سکانس پایانی فیلم یکی از درخشان ترین لحظه های فیلم است. در این سکانس ما شاهد تولد یکی از دختر بچه های پسر بزرگ خانواده هستیم. دوستان او، دخترکانی با پیراهن های سفید و موهای آذین شده وارد کادر می شوند. در همین حال پدر مستبد خانواده که در صندلی خود فرو رفته به آرامی و در سکوت می میرد. لیلا و برادر کوچک در خلوت و ناباوری ناظر مرگ او هستند. موسیقی روی صحنه شنیده می شود و دختران کوچک بدون متوجه شدن مرگ پیرمرد، تلویحا مرگ تدریجی مردسالاری را با رقص و خوشحالی جشن می گیرند و این یک آغاز زیبا برای مبارزه با جامعه ای است که قرار است در سال های آتی نوع دیگری از مردسالاری را به آن ها تحمیل کند اما این دختران کوچک به عصیان علیه خفقان و سرکوب و اختناق دست خواهند زد تا نشان دهند کسی نمی تواند صدای زنان را خاموش کند.