شطرنج باد
فیلمی از محمدرضا اصلانی
شطرنج باد فیلمی به کارگردانی و نویسندگی محمدرضا اصلانی محصول سال ۱۳۵۵ است. فیلم همان سال در جشنوارۀ فیلم تهران به نمایش درآمد اما واکنش اولیه مردم و منتقدان به فیلم مأیوس کننده و سطحی بود و باعث شد فیلم هرگز رنگ پرده را نبیند. بعد از انقلاب فیلم توقیف شد و در نهایت حلقه های فیلم گم شدند. چند سال پیش فرزند محمدرضا اصلانی به طور اتفاقی حلقه های فیلم پدرش را در یک مغازۀ عتیقه فروشی در تهران پیدا می کند و آن ها را می خرد. حلقه ها به خارج از ایران فرستاده شدند و سرانجام پس از چند دهه سینماتک بولونیا با پشتیبانی و حمایت بنیاد فیلم مارتین اسکورسیزی شطرنج باد را مرمت و بازسازی کردند و نسخۀ ترمیم شدۀ آن را منتشر کردند و جشنواره های بزرگ جهانی از جمله جشنوارۀ کن این نسخه را نمایش دادند و امروز از آن به عنوان یکی از آثار بزرگ و مهم مهجور ماندۀ تاریخ سینمای جهان نام برده می شود. این حکایت غریب فیلمی است که از نظر داستان، صحنه پردازی و فیلمبرداری یک اتفاق نوین و پیشرو در سینمای ایران است.
شطرنج باد حکایت رخدادهای طمع کارانۀ اعضای یک خانوادۀ قجر است که پس از مرگ خانوم بزرگ «تنها فرزند دختری اش به نام» اقدس الملوک «ملقب به» خانوم کوچیک «مالک اموال او می شود. در این میان» حاج عمو ناپدری خانوم کوچک، شعبان و رمضان برادرزاده های خان عمو و کنیزک خانه زاد همه توطئه هایی موازی و تودرتو را طراحی و اجرا می کنند تا اموال و دارایی های خانوم کوچیک را تصاحب کنند. در دل توطئه ای چند لایه خانوم کوچیک به سمت مرگ و تباهی سوق داده می شود تا اموال و دارایی های هنگفتش تصاحب شود. انواع نیرنگ ها از قبیل مسموم و بیمار کردن تا سوق دادن او به سوی جنون و توهم، همگی ترفندهای حاج عمو و بقیه افراد عمارت است تا خانوم کوچیک را از میدان به در کنند اما داستان به این سادگی ها نیست و اواسط فیلم این سوال ذهن مخاطب را درگیر می کند که آیا اساساً رمضان، شعبان، حاج عمو و کنیزک همدست هستند یا نه چون در خلوتشان هیچ هماهنگی میان عمو و برادرزاده ها نیست.
روایت فیلم بسیار پیچیده است و در صحنۀ کلیدی فیلم خانوم کوچیک موفق می شود حاج عمو را بر سر سجادۀ نماز با کوباندن وزنه ای بر سرش از بین ببرد. سپس با کمک کنیزک او را در سرداب عمارت پنهان می کند اما چند سکانس بعد، ما می فهمیم که حاج عمو زنده است و کنیزک به او یاری می رسانده. طرحی محو از دسیسه ای دیگر شکل می گیرد و ما می فهمیم که کنیزک همزمان با تمام شخصیت های توطئه گر همراه است و چندجانبه بازی می کند.
فیلمنامۀ فیلم بسیار دقیق نوشته شده است و اغلب دیالوگ ها بیش از آنکه در کار اطلاعات دادن یا شخصیت پردازی باشند، می خواهند چیزی را پنهان کنند. برخی از گفتگوهای فیلم به صورت عامدانه شنیده نمی شوند یا قسمتی از آن ها شنیده می شوند؛ آدم ها حرف می زنند اما در عمل چیزی به هم نمی گویند. همه چیز غریب و گیج کننده است و اطلاعات چندانی به مخاطب داده نمی شود. این مرموز بودن و تار گذاشتن داستان همانند شطرنج است و شخصیت ها مهره های این شطرنج هستند. برداشت های طولانی و بلند، دوربین متحرک و موسیقی ای که با نوای سازهای کوبه ای و شیپور، محیطی نابهنجار و ناآرام را تداعی می کند همگی فضایی آکنده از ترس و وحشت را ساخته اند. اتاق های روشن و مجلل در مقابل راه پله های طولانی و تاریک (هر جا که حضور حاج عمو حس شود، صحنه رنگ تیرگی می گیرد) قرار می گیرند و به نوعی رویارویی شر و خیر به نمایش گذاشته می شود.
دو شخصیت اصلی زن بسیار حائز اهمیت هستند. اولی خانوم کوچیک که به علت معلولیت در سراسر فیلم روی صندلی چرخدار نشسته است و دومی کنیز خانواده است که شخصیتی مرموز دارد. نشان دادن خانوم کوچیک به عنوان زنی افلیج می تواند این پیامد را داشته باشد که زنان با مفاهیمی چون «قربانی» آمیخته شده اند که در این مفهوم قربانی نوعی ناتوانی، پذیرش و محاط شدن در شرایط نهفته است یا حتی می تواند اندکی دل سوزاندن برای این زن بی نوا که از بد حادثه در این گوشه و در این عمارت مجلل گرفتار شده است را به همراه داشته باشد اما اصلانی با درایت این الگوی تکرار شونده زنان قربانی را از بین می برد. در یکی از صحنه های ابتدایی فیلم سفرۀ شام پهن شده و حاج عمو، شعبان و رمضان بدون صبر کردن برای خانوم کوچیک مشغول غذا خوردن هستند. خانوم کوچیک وارد اتاق می شود و با این که روی صندلی چرخدار نشسته و گربه اش روی زانوهای اوست، دارای اقتداری است که سایر افراد اتاق از آن محروم هستند. همگی روی زمین نشسته و در حال خوردن غذا هستند، اما خانوم کوچیک در سطحی بالاتر از آن ها روی صندلی چرخدار نشسته و با ناامیدی و خشم آن ها را نگاه می کند. حتی از لحاظ ظاهر او بسیار اصیل و خوش لباس است در صورتی که حاج عمو و برادرزاده هایش از اصالت و نزاکت به دور هستند. درست است پایان خوشی در انتظار خانوم کوچیک نیست و او بر روی آن صندلی چهار چرخ مانند پادشاهی بی تاج و تخت است که در انتها از پس کسانی که برای ثروتش دندان تیز کرده اند بر نمی آید اما همواره تا لحظه ای که حضور دارد کنشگر و مستعد ظاهر می شود. حتی کنیزک فیلم که به ظاهر مظلوم و مطیع می نماید، در اصل داستان نقش کلیدی در بر هم زدن نظم و در دست گرفتن قدرت دارد.
شطرنج باد به خوبی فساد فراگیر و شکاف های اجتماعی میان طبقات اجتماعی را واکاوی می کند. خانوم کوچیک نماد طبقه اشرافی است که رو به زوال و نابودی دارد؛ خان عمو، شعبان و رمضان نماد طبقه سودجو، طماع و تازه به دوران رسیده هستند و در نهایت کنیزک متعلق به طبقه فرودست و تحقیر شده است. تماشای فیلم شطرنج باد یک فرصت استثنایی به شمار می آید؛ فیلمی که چهار دهه از آن غافل بودیم و هم اکنون یکی از آثار کلاسیک سینمای ایران به شمار می آید.