از این ستون به اون ستون
مفهوم واژه ها
نوشتۀ رضا خبازیان
مدت هاست که در بحث و جدل های سیاسی دو واژه به کار گرفته شده و همواره تکرار می شوند. تکرار بیش از حد این واژه ها، اگر با گوش آگاه شنیده نشوند، چه بسا فهم صحیح از بحث ها و اظهار نظرها را به دست نخواهند داد.
این دو واژه یکی واژۀ «چپ» است و دیگری واژۀ «راست».
جای دارد که مفهوم این دو واژه را کمی با دقت مورد توجه قرار دهیم با این امید که درک واقعی ما را در بحث های سیاسی یاری نمایند.
در ابتدا، بایستی به این نکته اشاره کرد که این واژه ها، در اصل ساخته و پرداختۀ ما ایرانیان نیستند، بلکه طی پروسۀ طولانی در ادبیات سیاسی کشورهای اروپایی شکل گرفته اند و سپس، پس از گذر دهه ها در گفتمان سیاسی دیگر کشورها از جمله ایران جای گرفته اند. بنا بر این جای دارد که نگاهی به تاریخچۀ به وجود آمدن این دو واژه در فرهنگ سیاسی و اجتماعی اروپا بیاندازیم.
در اواسط قرن نوزدهم میلادی جامعۀ اروپا با پشت سر گذاشتن رنسانس و عقب راندن نهاد کلیسا از کنترل تمام و کمال زندگی اجتماعی و سیاسی، شکوفایی علم و در نهایت انقلاب صنعتی را تجربه می کرده است که در نتیجۀ آن شکل گیری هر چند ابتدایی طبقۀ متوسط از یک طرف و حضور گستردۀ طبقه کارگر از سوی دیگر دگرگونی شگرفی در ساختار جامعۀ سنتی را به وجود آورده است.
متفکرین و اندیشمندان آن زمان ضرورت شکل گیری نوع جدیدی از حکمرانی را که مناسب با ساختار جدید جامعه باشد مورد بحث و تبادل نظر قرار داده اند که در نتیجۀ تبادل نظرات، آرام آرام فرم های مختلف سیاسی و فلسفی را در گفتمان جامعۀ آن روزگار مطرح ساخته اند که دو واژه ی «راست» و «چپ» از بارزترین آن ها هستند. متاسقانه زمانی که این تفکر به کشور ما رسیده است، بحبوبۀ هجوم تفکرات مارکسیستی از نوع روسی آن بوده که تعریف چپ، مساوی با طرفداری از نوع حکومتی که به اصطلاح کمونیستی تعبیر شده است که کاملاً بر خلاف تعریفی است که به وسیله متفکرین اروپایی مطرح شده بود.
از منظر جامعه شناسی و علم سیاست جامعه، «چپ» تفکری است که بر دو ستون بسیار مشخص بنا شده است. یک ستون باوری است که از وضع موجود سیاسی جامعه روی گردان است و ادامۀ آن را به نفع جامعۀ انسانی نمی داند و کوشش به تغییر بنیادین وضع موجود را خواهان است و ستون دیگر، باورمندی به برقراری سیستمی برای حکمرانی جامعه است که بر اساس رأی آزادانۀ تمامی اقشار جامعه به روی کار خواهد آمد. سیستمی که اصطلاحاً به سیستم دموکراسی معروف است.
در تفکر چپ، عموم آحاد جامعه علی رغم جنسیت، خاستگاه طبقاتی، رنگ و نژاد و مذهب از حق و حقوق یکسانی برخوردار هستند، همگی در مقابل حکومت قانون برابرند و همگان در نهایت آزادی و اختیار می توانند آرای خود را برای رقم زدن حکومت یا دولت آیندۀ مورد نظرشان به صندوق های انتخاباتی واریز نمایند.
برخلاف تفکر چپ، تفکر «راست» به تفکری اطلاق می شود که بیشترین امکانات رفاهی و قانونی یک جامعه را حق فقط یکی از اقشار جامعه می داند. به عبارت دیگر، طرفداران تفکر راست، که عموما «دست راستی» مورد خطاب قرار می گیرند، قشر خود را سر و گردنی بالاتر از دیگر اقشار می دانند و معتقدند که این قشر با دارا بودن هوش، ذکاوت، دانایی که خود در اثر کوشش و مرارت به دست آورده اند بایستی از حق و حقوقی به مراتب بالاتر از دیگر اقشار برخوردار باشند.
با این تعریف به نظر مناسب می رسد که طرفداران تفکر «راست» را انحصارطلب بنامیم و در مقابل اساس نگرش چپ، به وجود آوردن جامعه ای است که تمامی آحاد جامعه از رفاهی نسبی بر خوردار باشند.
حال اگر فلسفه ای در نظر دارد که یکی از طبقات یا اقشار جامعه را در قدرت قرار دهد و به حق و حقوقی بیشتر مزین نماید، حتی اگر با کلمات پرطمطراق و قلنبه سلمبه ای خود را معرفی نماید، بدون شک تفکری راست گرا است. چه قشر مورد علاقه اش سرمایه داران کلان باشند یا طبقۀ کارگر و به اصطلاح محروم جامعه. در مقابل اگر گروهی سرمایه داران کلان که تمایل به اجرای حکومت قانون برای تمامی آحاد جامعه را مد نظر دارند و حاضرند با دیگر افراد جامعه در یک روند سالم انتخاباتی در مسیر اعتلای کشور و سرزمین خود تشریک مساعی نمایند بدون شک می توانند«دست چپی» قلمداد شوند.
این تعریف اتوماتیک وار حکومت ها و افراد ایدئولوژیک را که افراد معتقد به ایدیولوژی خاص خود را دارای حق و حقوق ویژه می دانند می توان حکومت ها و افراد دست راستی قلمداد نمود و در همین رابطه، اگر گروه یا افرادی فرم حکومت مشروطه یا سلطنتی را برای ادارۀ امور مملکت و کشور ترجیح می دهند ولی به اصول دموکراسی و رأی آزاد مردمان معتقد و پایبند هستند را نمی توان «دست راستی» نامید چرا که این گروه در زمرۀ دید و بینش «چپ گرا» قرار می گیرند.
با توجه به فراز و فرودهایی که در هر یک از این دیدگاه های مختلف در طول بیش از گذر صد و هفتاد سال پیش آمده است، این روزها واژۀ غالب و مورد پسند عموم، حکومت یا سیستمی است که اکثراً آن را تحت عنوان «سوشال دموکراسی» می شناسند که خود تکامل یافتۀ نگاه «چپ گرا» است که از یک سو سوشال است و به رفاه و آسایش تمامی مردمان یک سرزمین معتقد است و از سوی دیگر دموکراتیک است و به تصمیمات خرد و کلان از طریق شرکت آزاد و فعال در انتخابات عمومی ایمان دارد.
مشکل اساسی در روزگار ما این است که متأسفانه تفکرهای راست گرا با بهره گیری از حیله های تبلیغاتی قادر شده اند که خود را در لباس میش به افراد ساده لوح قالب نمایند و با مهندسی نمودن انتخابات، خود را در مسند قدرت پابرجا نمایند و در مقابل چپ گراها ، حداقل تا آنجا که به امور سیاسی کشور ما مربوط می شود، حداکثر نیروهای خود را برای قلع و قمع کردن کسان و تفکراتی به کار می برند که شاید بهترین و صادق ترین شرکای آیندۀ آن ها باشند.
حال واضح است که این گونه تشتت ها در اصل به نفع چه گروه هایی تمام خواهد شد و ضرر نهایی را کدام گروه خواهند پرداخت.