مستند ژیلا
کاری از رخشان بنی اعتماد و مجتبا میرتهماسب
مستند ژیلا روایت زندگی ژیلا کاشف فعال مدنی در حوزۀ کودکان و نوجوانان و به کارگردانی مشترک رخشان بنیاعتماد و مجتبا میرتهماسب است. این بانوی بزرگوار بیش از سه دهه کوشید تا کودکان به خاطر فقر از تحصیل محروم نمانند. او بنیانگذار «انجمن یاران دانش و مهر» در ایران و بنیاد Keep Children in School: KCIS در آمریکا است. زندگی پرفراز و نشیب او برای عبور از فقر و محرومیت و تلاش برای رشد خود و خانواده اش، همراه با سال ها مبارزه با بیماری سرطان ستودنی است. در ابتدای فیلم ژیلا کاشف بر روی صندلی مقابل دوربین بنی اعتماد و میرتهماسب می نشیند و با وجود بیماری سخت با شوقی به یاد ماندنی از زندگی خود، گذشته اش و انگیزه ای بی مانند و مهار نشدنی برای بهبود وضعیت بچه ها سخن می گوید. به گمان او هیچ بچه ای نباید به خاطر فقر از تحصیل باز بماند. این مستند روایات کاشف با صدای اوست که با فیلم هایی قدیمیِ حضور او در انجمن ها و خیریه همراه شده تا مستندی درخشان و تاثیر گذار ارائه دهد.
ژیلا کاشف در سال ۱۳۳۴ در محلۀ شاپور تهران به دنیا آمد. او را تا بیست سالگی با نام آفاق می شناختند. او در طول مستند شرح می دهد که در همان سال برای تغییر نام خود اقدام می کند چرا که نام «آفاق» ذهن او را سمت فقر می برده و به همین دلیل نام ژیلا را برای خود انتخاب می کند. در بیست سالگی به امید دستیابی به رفاه بیشتر برای خود و خانواده اش به کشور آلمان مهاجرت می کند و مدرک کارشناسی خود را در رشتۀ مهندسی کشاورزی از دانشگاه کاسل آلمان می گیرد. سپس راهی آمریکا می شود، یک ازدواج ناموفق می کند و درست زمانی که درگیر مراحل طلاق بوده، متوجه بروز سرطان پستان در بدن خود می شود. در آمریکا دوره هایی در رشتۀ فناوری اطلاعات می گذراند و در همین رشته در شرکت سونی مشغول به کار می شود. سال ها بعد در حالی که او با «انجمن زنان ایرانی کالیفرنیا» و بعدتر با «انجمن حقوق کودکان ایرانی» فعالیت می کرده، عهده دار کمک به سه کودک می شود که برادرش آن ها را از میان خانوادۀ کارگران کارخانه اش به او معرفی کرده بود. وسعت این کمک ها بیشتر می شود و به تدریج و به پشتوانۀ دوستانی که در انجمن زنان کالیفرنیا داشته، تعداد این کودکان بیشتر می شود و فعالیت های ژیلا کاشف گسترش پیدا می کند.
تماشای فیلم به دعوتی برای بازگویی داستان های ناگفته می ماند که تعریف کردن آن ها گواهی است بر این که چطور می شود با کار خیر و همت عالی فرصت دوباره زیستن را به بچه های بی بضاعت داد. در قسمتی از مستند، ژیلا کاشف از چند تجربۀ دردناک زندگی خود پرده بر می دارد؛ اول این که در جوانی قربانی تجاوز توسط مردی شده است که قرار بوده با او به سفر برود و دوم زندگی مملو از پیچیدگی یکی از برادرانش که ابتدا به زندان می افتد و سال ها بعد که با کمک ژیلا و ارادۀ خودش افسار زندگی را به دست می گیرد، ناگهان در یک تصادف به همراه پسر نوجوانش کشته می شود. رویارویی با ترس های دیرینه و عبور از دالان هراسناکی که بر زندگی ژیلا سایه انداخته بود، او را به مسیری پیشرو و ارزشمند سوق می دهد. درست زمانی که برای برادر و برادرزاده اش سوگواری می کرده، زلزلۀ بم رخ می دهد. کاشف که آن جملۀ کلیدی و معروف توران میرهادی، «از غم بزرگ کار بزرگ بسازید» را سرلوحۀ خود قرار داده است بلافاصله خود را از آمریکا به ایران و شهر بم می رساند. در آنجا با کمک چند نیکوکار چادرهایی را برای مدرسۀ بچه ها برپا می کند. در آن شرایط اسفناک بچه ها جایی دارند که در گوشه ای از آن حتی برای چند لحظه آرامش را تجربه و زندگی کنند. در صحنه ای او به همراه بچه های زلزله زده دور سفره ای نشسته اند و غذا می خورند. در این هنگام رو به دوربین از احساسات گذشته و فرو خورده اش در آن لحظه صحبت می کند. با وجود غم و بغضی که مرگ برادر و برادرزاده در جانش به یادگار گذشته اند، با لبخند به بچه ها مهربانی می کند تا شاید آن بچه ها غم را برای ثانیه ای فراموش کنند. ترجیح دیگری بر خود از درخشان ترین خصلت های ژیلا کاشف است که با این ویژگی منحصر به فرد سرنوشت کودکان بسیاری را تغییر داد.
برای ژیلا کاشف مسالۀ تامین رفاه و آموزش بچه ها مهمترین دغدغه است. در سکانس زیبایی از فیلم بچه ها را گرد خود جمع می کند و از آن ها می خواهد که در تعیین اسم موسسه همکاری کنند. او معتقد است که چون این مرکز متعلق به بچه هاست پس آن ها باید در انتخاب اسم سهم داشته باشند. هر یک از بچه ها با خوشحالی روی صحنه می رود و عنوانی را مطرح می کند. یکی می گوید «دانش» و دیگری می گوید «دوست و یار» و در نهایت ترکیبی از هر آنچه بچه ها خواسته بودند عنوان اصلی مجموعه می شود. ماموریت «انجمن یاران دانش و مهر» کمک رسانی به کودکان فارغ از رنگ و نژاد و طایفه و قوم است چرا که آموزش برابر حق همۀ کودکان است. این انجمن مشکلات و موانع بنیادین ترک تحصیل کودکان را شناسایی کرده و راه حل های سازنده ای را برای رفع آن ها ارائه داده است.
مستند ژیلا از سری مستندهای کارستان است که این مجموعه شامل فیلم هایی دربارۀ کارآفرینان ایرانی است. تمام فیلم های این مجموعه در جهت ثبت و الگوسازی از شخصیت هایی است که بی اتکا به موقعیت ها و امتیازات خاص خود نقش مهمی در بهبود بخشی اجتماعی و توسعۀ کشور ایفا کرده اند. ژیلا کاشف نیز بیست و پنج سال با بیماری سرطان دست و پنجه نرم کرد اما لحظه ای از تلاش برای تحصیل و آموزش کودکان غافل نشد. پیگیری کاشف برای فراهم کردن شرایطی خوب برای تحصیل بچه ها از یک مسئلۀ شخصی فراتر می رود و به یک مبارزه علیه نابرابری و بی کفایتی بدل می شود که عامدانه بخشی از جامعه را انکار، سرکوب و حذف می کند. حاصل این مبارزات و تلاش ها درخشان است. تا کنون، علاوه بر حدود دو هزار دانش آموزی که بورسیۀ «انجمن یاران دانش و مهر» را دریافت کرده اند، بیشاز بیست و پنج هزار کودک دیگر از خدمات کمک تحصیلی این دو انجمن بهره مند شده اند. او که خود طعم فقر را چشیده بود هدف زندگی خود را متمرکز بر این کرد که هیچ کودکی به خاطر فقر از تحصیل محروم نشود و در این امر کاملا موفق بود و میراث ارزشمندی از خود بر جای گذاشت. تن او در روز بیست و یکم مرداد سال ۱۴۰۲ از رنج و درد رها شد و به خواستۀ خودش خاکستر او در اقیانوس آرام به آب سپرده شد.