بررسی فیلم
کیک محبوب من
از مریم مقدم و بهتاش صناعی ها
تانیا احمدی
لحظات شیرین، ساده و دلنشینی که در فیلم کیک محبوب من شاهدش هستیم در تمام سال های پس از انقلاب اسلامی از پردۀ سینماها حذف شده؛ به جای آن زنانی روی پردۀ سینما ظاهر می شوند که حتی در تخت خواب و حمام حجاب بر سر و تن دارند. حجاب در سینمای ایران فقط یک مسألۀ مذهبی و دینی نیست بلکه همواره ماهیتی سیاسی داشته است. حجاب ابزاریست برای کنترل بدن زن و جلب آزادی او. این تصویر دروغین و تحریف شده از زنان روی پردۀ سینما همواره اعتراضات زیادی را به همراه داشته است و هرگاه قدمی برای مبارزه با این تصویر جعلی رخ داده یا فیلم ها توقیف می شدند یا سینماگران ممنوع الکار. پس از جنبش ژینا گروهی از سینماگران شروع به ساخت فیلم هایی کردند که تابع قوانین جمهوری اسلامی نیستند؛ این فیلم ها بیشتر به منظور نمایش در جشنواره های خارجی تولید می شوند. کیک محبوب من یکی از این فیلم هاست: در جشنوارۀ فیلم برلین ۲۰۲۴، زمانی که لیلی فرهادپور و اسماعیل محرابی، بازیگران اصلی فیلم روی فرش قرمز فیلم رفتند پرترۀ بزرگی از کارگردانان فیلم، مریم مقدم و بهتاش صناعی ها را در دست داشتند. درست قبل از شروع این جشنواره مقامات ایرانی پاسپورت های این دو کارگردان را مصادره کردند و آن ها نتوانستند در جشنواره حضور یابند. ثبت این لحظه توجه جهان را به غیبت این دو کارگردان در جشنواره جلب کرد و یادآور موانعی بود که همواره فیلمسازان مستقل در ایران با آن روبه رو هستند، فیلمسازانی که نه تنها ممنوعیت سفر را تحمل می کنند بلکه خطر بازجویی و دستگیری احتمالی همیشه در کمین آن هاست.
کیک محبوب من زندگی مهین (فرهادپور)، بیوۀ هفتاد ساله ای را به تصویر می کشد که از تنهایی و روال یکنواخت روزانه به ستوه آمده است. دست روزگار او را به فرامرز (مهرابی)، یک راننده تاکسی مطلقه و منزوی می رساند. این دو با هم آشنا می شوند و شبی رویایی پر از موسیقی، رقص و شراب را با هم سپری می کنند. کیک محبوب من بیش از آن که فیلمی خوب باشد، فیلمی است که تصویری واقعی از یک زن کهنسال ارائه می دهد. ارزش فیلم تنها به دلیل مبارزه با سانسور نیست بلکه در نمایش واقعی و بدون تحریف بدن یک زن در خلوت خانه اش است. سکانس اول فیلم مهین را در تخت خوابش می بینیم. ما با بدنی روبه رو هستیم که تحریف نشده است: نه زیر تیغ سانسور جمهوری اسلامی و حجاب اجباری رفته و نه به ابژۀ جنسی و اروتیسم تحمیلی بدل شده است. بدن زنی روی پردۀ سینماست که تجربۀ زایمان، شیردهی و سال ها کار و زندگی داشته است. زنی که پشت چشم هایش پف دارد، دست هایش چین و چروک دارد، موهایش کم پشت است و گاهی به سختی از روی مبل بلند می شود. مهین با این بدن زندگی کرده، لذت برده، رنج کشیده، گاهی دوستش داشته و گاهی از آن خجالت کشیده اما این بدن همیشه متعلق به خودِ او بوده است. مقدم و صناعی ها زنی را ترسیم کرده اند که در بدن خود آزاد است.
فیلم تنها به نمایش درست بدن زن بسنده نمی کند و قدمی فراتر برمی دارد. مهین در فرهنگ سنتی و مذهبی ایران باید فکر بچه ها و نوه هایش باشد و در خانه خودش را با پخت و پز، بافتنی بافتن و تماشا کردن سریال های عاشقانه سرگرم کند اما او چیزی بیشتر از زندگی می خواهد. او همچنان در خود شور زندگی دارد؛ او دوست دارد مردی را پیدا کند که بتواند به او عشق بورزد و توسط آن مرد دوست داشته شود. مهین لاک می زند، آرایش می کند و لباس های زیبا می پوشد. او دوست دارد که تن تنهای خود را با مردی شریک شود؛ دوست دارد مردی کنارش باشد و به او بگوید که چقدر زیبا شده است. فرامرز دقیقاً همان کسی است که مهین می خواهد: در آن شب به یاد ماندنی مهین و فرامرز شراب خانگی می خورند، مهین از باغچۀ خانه اش سبزی هایی که فرامرز دوست دارد را می چیند و با دلمه ای که درست کرده با هم می خورند. مهین میوه پوست می گیرد، کیک می پزد و چشم در چشم فرامرز با هم می رقصند، می خندند، حرف می زنند و زیر دوش حمام با هم خیس می شوند.
قدم جسورانۀ فیلم اهمیت دادن به نیاز جنسی زن قصه است. سخن گفتن از میل جنسی یک تابو به حساب می آید و به خصوص زنان ترجیح می دهند درباره اش سخن نگویند و نیاز جنسی خود را پشت روابط عاطفی پنهان کنند. در سینمای ایران کمتر فیلمی داریم که به مسألۀ جنسی زنان نگاهی عمیق داشته باشد. سانسور شدید و جامعۀ سنتی ایران هرگز اجازه نداده که ما خلوت عاشقان را ببینیم. در مقابل، کیک محبوب من میل جنسی زن در دوران پس از میانسالی را به رسمیت می شناسد و به آن اعتبار می دهد. در واقع آنچه زنان در کشورهای آزاد و دموکراتیک به عنوان زندگی عادی تجربه می کنند برای زنان ایران یک مبارزۀ هر روزه تلقی می شود. به همین دلیل است که این فیلم با وجود محوریت بر عاشقانه های یک زوج به یک فیلم سیاسی در سینمای ایران بدل شده است و سازندگان آن از حق کار و خروج از ایران محروم می شوند. هر نوع بازنمایی از تلاش زنی برای خروج از سلطۀ مردسالارانه یک کنش سیاسی شمرده می شود.
پایان تلخِ فیلم ضربه ای مهلک به تمامیت فیلم است و این سوال را در ذهن ایجاد می کند که چرا و چطور فیلمی که سراسر در ستایش زندگی است با مرگ تمام می شود. فیلم از میل جنسی زن برای همخوابگی با مرد سخن می گوید ولی آن را ناکام رها می کند. اگر از تلخی پایان فیلم صرف نظر کنیم و آن شب خوش را مرور کنیم، آن را به هیچ عنوان بیهوده و پوچ نمی بینیم. کم بود و کوتاه اما ماندگار و شیرین.