نگاهی به تعاریف و تفاوت های برخی مکاتب سیاسی – اجتماعی ـ اقتصادی
لیبرالیزم و نئو لیبرالیسم ـ محافظه کاری )کانسرواتیزم (و نومحافظه کاری )نئوکانسرواتیزم)
مقدمه
در بسیاری از گفتگوهای سیاسی و اجتماعی از مکاتبی به راحتی و به طور روزمره استفاده می شود بدون این که فرصتی برای تعریف و یا مقایسه آن ها داده شود. باید توجه داشت که در باره هر یک از مکاتب سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کتاب ها نوشته شده است و ساده انگارانه است که فکر کنیم در این مختصر بتوان همۀ مطالب را روشن کرد. مطالب زیر که با کمک جستجو در فضای مجازی تهیه شده است، تلاشی است در جهت روشن شدن برخی از مختصات این مکاتب. امید است که مفید واقع شود.
لیبرالیسم و نئولیبرالیسم
لیبرالیسم و نئولیبرالیسم دو ایدئولوژی تأثیرگذار هستند که منظرهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را در سرتاسر جهان شکل داده اند. در حالی که این دو ایدئولوژی برخی از باورهای بنیادین مشترک، به ویژه در مورد آزادی های فردی و اقتصادهای بازار دارند در کاربردها، تفسیرها و پیامدهای خود به طور قابل توجهی متفاوت هستند. این مقاله به بررسی تفاوت های کلیدی بین لیبرالیسم و نئولیبرالیسم می پردازد و زمینه های تاریخی، اصول اساسی و انتقادات آن ها را مورد بررسی قرار می دهد.
لیبرالیسم
تعریف: لیبرالیسم یک فلسفۀ سیاسی و اقتصادی گسترده است که ریشه در اصول آزادی فردی، برابری و عدالت دارد. این فلسفه از حفاظت از آزادی های مدنی، حکومت دموکراتیک و حاکمیت قانون حمایت می کند. در جنبۀ اقتصادی، لیبرالیسم از بازارهای آزاد حمایت می کند اما نیاز به چارچوب های نظارتی برای تضمین عدالت و حفاظت از حقوق همۀ شهروندان را به رسمیت می شناسد.
زمینۀ تاریخی
لیبرالیسم در دوران روشنگری در قرن ۱۷ و ۱۸ ظهور کرد و تحت تأثیر اندیشمندانی مانند جان لاک، آدام اسمیت و جان استوارت میل قرار داشت. نظریه های لاک دربارۀ حقوق طبیعی و حکومت با توافق، پایه گذار تفکر دموکراتیک لیبرال مدرن بود. «ثروت ملل» آدام اسمیت مفهوم دست نامرئی بازار را معرفی کرد و پیشنهاد داد که منافع فردی در بازارهای آزاد به منافع جمعی منجر می شود.
ویژگی های کلیدی
۱ ـ حقوق فردی: محوریت لیبرالیسم باور به حقوق ذاتی افراد است. این حقوق شامل آزادی های بیان، مذهب و تجمع و همچنین حق شرکت در فرآیند سیاسی است.
۲ ـ حکومت دموکراتیک: لیبرالیسم از سیستم های دموکراتیک حمایت می کند. در این سیستم ها اقتدار دولت از توافق و تامل ناشی می شود. این فلسفه روی اهمیت انتخابات آزاد و عادلانه، نهادهای دموکراتیک و حس مسئولیت و پاسخگویی تأکید می کند.
۳ ـ عدالت اجتماعی: با اذعان به این که بازارها می توانند نابرابری هایی تولید کنند، لیبرالیسم از یک شبکۀ ایمنی اجتماعی و سیاست هایی که به توسعۀ برابری اجتماعی کمک می کند، حمایت می کند. این شامل مالیات های پیشرفته، دسترسی به آموزش و بهداشت است.
۴ ـ اقتصاد بازار: در حالی که از بازارهای آزاد حمایت می کند، لیبرالیسم ضرورت مداخلۀ دولت در برخی سطوح برای حل مشکلات بازار، حفاظت از مصرف کنندگان و تضمین رقابت عادلانه را به رسمیت می شناسد.
نئولیبرالیسم
تعریف: نئولیبرالیسم یک پارادایم سیاسی و اقتصادی است که در اواخر قرن ۲۰ به شهرت رسید، به ویژه در پاسخ به ناکامی های ادعایی اقتصاد کینزی و سیاست های دولت رفاه. این فلسفه بر کارایی بازارهای آزاد، کاهش مقررات و کاهش مداخلۀ دولت در اقتصاد و زندگی فردی تأکید می کند.
زمینۀ تاریخی
نئولیبرالیسم در دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ ظهور کرد و تحت تأثیر اقتصاددانانی مانند میلتون فریدمن و فردریش هایک قرار داشت. فریدمن مداخلۀ دولت را مورد انتقاد قرار داد و از سیاست هایی حمایت کرد که به نفع بازارهای آزاد و انتخاب فردی بود. ظهور نئولیبرالیسم با سیاست های رهبرانی مانند رونالد ریگان در ایالات متحده و مارگارت تاچر در بریتانیا مشخص شد که اصلاحات گستردۀ بازار، خصوصی سازی شرکت های دولتی و کاهش هزینه های اجتماعی را اجرا کردند.
ویژگی های کلیدی
۱ ـ برتری بازار: نئولیبرالیسم ادعا می کند که بازارهای آزاد مؤثرترین وسیله برای دستیابی به رشد اقتصادی و کارایی هستند. این فلسفه تأکید می کند که مکانیسم های بازار باید تخصیص منابع و خلق ارزش را تعیین کنند.
۲ ـ حذف مقررات: نئولیبرالیسم از حذف موانع نظارتی که فعالیت های تجاری را محدود می کنند، حمایت می کند. این شامل کاهش مقررات زیست محیطی، حمایت های کارگری (سندیکایی) و ایمنی مصرف کننده است که اغلب با این باور توجیه می شود که حذف مقررات منجر به افزایش نوآوری و پویایی اقتصادی می شود.
۳ ـ خصوصی سازی: یکی از ویژگی های نئولیبرالیسم فشار برای خصوصی سازی خدمات و دارایی های عمومی است و استدلال می کند که شرکت های خصوصی می توانند خدمات را کارآمدتر از دولت ارائه دهند. این شامل بخش هایی مانند بهداشت، آموزش و زیرساخت است.
۴ ـ جهانی سازی: مرکز نئولیبرالیسم باور به کارایی بازارهای آزاد به عنوان مکانیزم بهینه برای توزیع منابع و تولید ثروت است. این فلسفه بیان می کند که هنگامی که بازارها بدون مداخله عمل می کنند، می توانند خود را تنظیم کنند و منجر به نتایج بهینه برای جامعه به طور کلی شوند. حامیان این نظریه استدلال می کنند که رقابت در بازارهای آزاد نوآوری، کارایی و انتخاب مصرف کننده را تقویت می کند.
محافظه کاری (کانسرواتیسم) و نومحافظهکاری (نئوکانسرواتیسم)
محافظه کاری (کانسرواتیسم):
تعریف: محافظه کاری یک فلسفۀ سیاسی است که به دنبال حفظ نهادها، شیوه ها و ارزش های سنتی است. این فلسفه بر ثبات، نظم و تداوم در جامعه تأکید دارد. محافظه کاران به طور کلی در مورد تغییر محتاط هستند و اصلاحات تدریجی را به جای تغییرات رادیکال در سیاست یا حکومت توصیه می کنند.
ویژگی های کلیدی:
۱ ـ سنت: محافظه کاران معتقدند که سنت ها و شیوه های تاریخی تجسم خرد نسل های گذشته هستند. آن ها استدلال می کنند که این سنت ها باید جامعۀ معاصر را هدایت کنند زیرا در طول زمان آزمایش شده اند و به همبستگی اجتماعی کمک می کنند.
۲ ـ دولت محدود: یکی از اصول اساسی محافظه کاری، باور به دولتی است که از نظر دامنه و قدرت محدود باشد. محافظه کاران از دولتی حمایت می کنند که عمدتاً برای حفظ نظم، اجرای قوانین و حفاظت از آزادی های فردی وجود دارد، نه این که به طور گسترده در اقتصاد یا زندگی شخصی مداخله کند.
۳ ـ نظم اجتماعی: محافظه کاران بر اهمیت نهادهای اجتماعی مانند خانواده، دین و سازمان های اجتماعی در حفظ نظم اخلاقی و ثبات اجتماعی تأکید می کنند. آن ها استدلال می کنند که این نهادها برای پرورش حس تعلق و مسئولیت در میان افراد حیاتی هستند.
۴ ـ سیاست های اقتصادی: در حالی که محافظه کاران به طور کلی از سرمایه داری بازار آزاد حمایت می کنند، همچنین نیاز به برخی از مقررات برای حفاظت از ارزش های اجتماعی و تضمین عدالت را لازم می دانند. آن ها ممکن است از سیاست هایی حمایت کنند که کارآفرینی و رشد اقتصادی را ترویج دهد و در عین حال از شبکه های اجتماعی برای افراد آسیب پذیر حمایت کنند.
۵ ـ ارزش های فرهنگی: محافظه کاران معمولاً مجموعه ای از ارزش های فرهنگی را ترویج می کنند که به اعتقاد آن ها باید پایه گذار جامعه باشد مانند مسئولیت فردی، سخت کوشی و احترام به اقتدار. آن ها ممکن است در برابر تغییرات فرهنگی که به نظرشان این ارزش ها را تضعیف می کند مقاومت کنند.
۶ ـ تمرکز: محافظه کاری به طور عمده بر مسائل داخلی، از جمله سیاست های اجتماعی، مدیریت اقتصادی و حفظ هویت فرهنگی تمرکز دارد. محافظه کاران معمولاً اولویت را به قانون و نظم، مسئولیت مالی و حفاظت از حقوق فردی در چارچوب ملی می دهند.
نو محافظه کاری (نئوکانسرواتیسم)
تعریف: نو محافظه کاری (نئوکان) در اواخر قرن بیستم در ایالات متحده شکل گرفت، به ویژه در میان لیبرال های سابق که از رویکرد چپ به سیاست خارجی و مسائل اجتماعی ناامید شده بودند. این ایدئولوژی تغییر خاصی را نمایان می کند که بر موضعی فعال و مداخله گر در امور بین الملل تأکید دارد و به ترویج دموکراسی و ارزش های آمریکایی در سطح جهانی می پردازد
اصول کلیدی
۱ ـ سیاست خارجی مداخله گر: نو محافظه کاران از حضور قوی آمریکا در صحنۀ جهانی حمایت می کنند و اغلب مداخلۀ نظامی را به عنوان ابزاری برای ترویج دموکراسی و حفاظت از حقوق بشر تأیید می کنند. این امر به ویژه با حمایت از جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ نمایان شد و با این باور توجیه شد که سرنگونی صدام حسین به تأسیس یک حکومت دموکراتیک منتهی خواهد شد.
۲ ـ ترویج دموکراسی: نو محافظه کاران معتقدند که مسئولیت اخلاقی ایالات متحده است که ارزش های دموکراتیک را در سطح جهانی گسترش دهد. آن ها استدلال می کنند که رژیم های دموکراتیک کمتر احتمال دارد به درگیری بپردازند و بیشتر به حقوق بشر احترام می گذارند و دموکراسی را به عنوان یک آرمان جهانی می بینند.
۳ ـ لیبرالیسم اقتصادی: در حالی که نو محافظه کاران از بازارهای آزاد حمایت می کنند به نقش قوی دولت در سیاست اقتصادی بین المللی هم تأکید دارند. این شامل ترویج توافق های تجاری است که با منافع آمریکا هماهنگ باشد. آن ها طرفدار استفاده از قدرت اقتصادی برای تأثیرگذاری بر دیگر کشورها هستند.
۴ ـ ارزش های فرهنگی نئوکان ها اغلب بر اهمیت ارزش های سنتی آمریکایی مانند فردگرایی، آزادی و باور به استثنایی بودن آمریکا تأکید می کنند. آن ها استدلال می کنند که این ارزش ها باید پایه گذار سیاست های داخلی و روابط بین الملل باشند. نئوکان ها به طور کلی در برابر تغییرات فرهنگی که به عنوان تضعیف این ارزش ها تلقی می شوند، مقاومت می کنند و به جای آن بر تأیید مجدد اصول اصلی آمریکایی تأکید می کنند.
۵ ـ رئالیسم و ایده آلیسم: نئوکانسرواتیسم عناصر رئالیسم را با ایده آلیسم در رویکرد خود به سیاست خارجی ترکیب می کند در حالی که نیاز به حفاظت از منافع ملی را مورد تأکید قرار می دهد، همچنین ادعا می کنند که ترویج دموکراسی و حقوق بشر باید جزئی جدایی ناپذیر از سیاست خارجی ایالات متحده باشد. این تأکید دوگانه بازتاب دهندۀ این باور است که ملاحظات اخلاقی باید تصمیمات عملی در روابط بین الملل را شکل دهد.
زمینۀ تاریخی و تحول
نئوکانسرواتیسم به عنوان پاسخی به ناکامی های ادراک شدۀ سیاست های لیبرال در حل مسائلی مانند جنگ ویتنام، جنگ سرد و چالش های اجتماعی داخلی ظهور کرد. بسیاری از نئوکان های اولیه عمدتاً بخشی از حزب دموکرات بودند اما از آنچه که به عنوان عدم حمایت چپ از دفاع ملی قوی و سیاست خارجی فعال می دیدند ناامید شدند. به مرور زمان نئوکانسرواتیسم در حزب جمهوری خواه به ویژه در دوران ریاست جمهوری جورج بوش به طور قابل توجهی برجسته شد و تأثیر زیادی بر سیاست خارجی ایالات متحده داشت.
تفاوت های کلیدی
نئوکانسرواتیسم اغلب در مقابل محافظه کاری سنتی قرار می گیرد که تمایل دارد رویکردی ایزوله گرایانه یا محدودکننده به امور خارجی داشته باشد و بر منافع ملی بدون مداخلۀ نظامی گسترده تمرکز کند. در حالی که محافظه کاران سنتی ممکن است بر محافظه کاری مالی و ثبات اجتماعی تأکید کنند، نئوکان ها تأکید بیشتری بر ترویج دموکراسی در خارج از کشور و انجام مداخلات بین المللی در صورت لزوم دارند.
انتقاد و تناقض
نئوکانسرواتیسم از سوی منابع مختلف با انتقادات قابل توجهی مواجه شده است. منتقدان استدلال می کنند که سیاست های مداخله جویانه آن می تواند منجر به پیامدهای ناخواسته، از جمله بی ثباتی مناطق و از دست دادن جان ها شود. جنگ عراق به ویژه به عنوان نقطۀ کانونی انتقاد قرار گرفته است، با این ادعا که این جنگ بر اساس اطلاعات نادرست پایه گذاری شده و پیامدهای آن منجر به ناآرامی های طولانی مدت در منطقه شده است.