بنی آدم اعضای یک پیکرند ـ غیر از بعضی ها!
خوانندگان گرامی،
همان طور که در شماره های قبل به آگاهی رسید این صفحه را اختصاص داده ایم به برخورد دیدگاه های دو برادر صوری با نام های هابیل و قابیل. این دو برادر که نقطه نظرهای متفاوت و حتی مخالف یکدیگر دارند خواسته ایم تا در هر شماره بحثی را مطرح کنند و نظرهای خود را بگویند. ما بدون هیچ قضاوتی این دیدگاه ها را ارائه می کنیم و قضاوت را بر عهدۀ شما می گذاریم. اگر خوانندگان گرامی نظری به طرفداری یا مخالفت با هر یک دارند می توانند آن را از طریق فرستادن ایمیل به آدرس پیک، با ما در میان بگذارند. گفتار این بار هم در رابطه با شعر معروف سعدی «بنی آدم اعضای یک پیکرند» است.
هابیل: این روزا خیلی حالم گرفته است! حالا حتما می خوای بگی به خاطر
نتیجۀ انتخاباته! اون که هیچ! ولی بیشتر از عکس العمل یه عده از هموطنامون دلگیرم. هر چند همیشه خودم رو منع می کنم که به یه سری از سایت های ایرانی نرم ولی هر چند وقت یه بار از سر کنجکاوی یه سری می زنم. توی این چند ماه گذشته کم مونده شاخ در بیارم از یه سری از این سایت ها و نوشته ها و کامنت هاشون. نمی دونم چی شده؛ نمی دونم این طرز تفکر همیشه بوده و حالا که همه دسترسی به اینترنت و این سایت ها رو دارن داره بروز می کنه، یا یه پدیدۀ جدیده؟
قابیل: خب حالا چی شده؟ من که فکر می کنم به خاطر ضربۀ انتخاباته که هنوز گیجی و نمی تونی قضیه رو درک کنی که چه اتفاقی افتاده. حالا می خوای پای ایرونی ها رو وسط بکشی. ولی حالا واقعاً چی شده که اینقدر دلخور شدی؟
هابیل: خب می دونی که یه عدۀ زیادی از ایرونی ها به شدت گذشته پرستند البته خودشون رو وطن پرست و عاشق ایران می دونن؛ مرتب از کوروش کبیر و منشور حقوق بشرش حرف می زنن، ادعا می کنن که کوروش اولین کسیه که حقوق بشر و حقوق اقلیت ها رو به رسمیت شناخت، یهودی ها رو بعد از فتح بابل آزاد کرد که برگردن سر خونه زندگیشون و خیلی چیزای دیگه. بعد از فردوسی و شاهنامه می گن و احیای زبان فارسی و داستان های پادشاهی و غیره، بعد هم افتحار به این که بر سر در دفتر سازمان ملل یا یه جایی هم اون ورا شعر «بنی آدم…» سعدی رو نوشتن و چه افتخاری بالاتر از این. خلاصه این که یک تصویری از ایران رو در ذهنشون پروروندن که جز عاشق شدن به اون واقعاً کاری نمی شه کرد، بعد سر عمل که می شه می بینی حرف و عملشون دقیقاً برعکس این هاست.
قابیل: من کاری به این سایت ها ندارم ولی مگه غیر از اینه؟ بعنی مگه این ها وجود ندارن؟ مگه اینا بخشی از تاریخ ایران نیس؟ مگه نباید همۀ ایرانیا به این افتخار کنن؟ نمی دونم تو با اصل اینا مشکل داری یا این که چرا بعضی ها به این عمل نمی کنن؟ خب الان جمهوری اسلامی هم ایرانیه، مگه نیس؟ اونا اصلاً منکر این چیزان. اونا به «حقوق بشر اسلامی» که نمی دونم چه صیغه ایه اعتقاد دارن. از فردوسی هم که کلاً بدشون می آد. دیگرون هم مثل سعدی و حافظ رو یه طور دیگه تفسیر می کنن و به خودشون نمی گیرن. واسۀ همینه که اکثر ایرونی ها حتی واسۀ مخالفتشون با رژیم هم شده این پدیده ها رو بزرگ می کنن و به صورت آلترناتیو درآوردن، حالا تو دلخوریت واسه همینه؟
هابیل: منم اینا رو می دونم ولی فراتر از این حرفاس. مثلاً این تنفری که از پناهنده های افغان دارن، شایعات عجیب و غریب که راه می ندازن. خب بابا اینام یه مشت بدبختن که از بد حادثه آواره شدن و به ایران پناه آوردن. جالبه که می آن از فردوسی و شاهنامه هم نقل قول میارن که اینا فلانن و بهمان. پس چی شد بنی آدم اعضای یک پیکرند؟ پس چی شد حقوق بشر و افتخارات آنچنانی؟ آنچنان بوی نژادپرستی ازشون بلنده که نمی تونن هیچ جوری مخفیش کنن. چون ققط افغان ها نیستن به عرب ها به طور کل و فلسطینی ها به طور خاص هم همین احساس رو دارن. مطمئنم که در مورد نژادهای دیگر هم همینطوری اند فقط چون برخورد کمتری با اونا دارن بروز نمی دن. بعدش هم این آریائی، آریائی بازی که کشته منو!
قابیل: من البته اینارو نمی بینم. نمی دونم از کجا این حرفا رو می زنی. خب البته من فکر می کنم یه مقدار زیادیش عکس العملل به رژیمه. هرچی اونا می گن خوبه اینا می گن بده! من فکر نمی کنم واقعاً این هموطنامون نژادپرست باشن. مردم سعی می کنن خودشونو از رژیم مستقل و متفاوت نشون بدن. مثل مسألۀ ملی گرایی. چون رژیم اسلامی از اول با ملی گرایی و اصولاً هرچی که اسلامی نبود مقابله کرده، مردم بیشتر ملی گرا شدن. خودشونو ایرانی می بینن تا اسلامی. واسۀ همین هرچی ایرانی هست رو جزو هویت خودشون می دونن. از اون طرف هرچی که اسلامیه ایرانی نیس! تا اونجا که من خوندم، قبل از انقلاب همه یه جور بودن؛ همه ایرونی بودن حالا هر چند ممکنه یه جاهایی به اقلیت های قومی هم اجهاف می شده ولی همه خودشونو ایرونی می دونستن الانم می خوان برگردن به هویت ایرونی. حالا ممکنه به قول تو یه جاهایی زیاده روی بکنن.
هابیل: قربون دهنت، حرف منم همینه. اول بذار یه چیزو روشن بکنم، اونم این که من منظورم فقط ایرانی های خارج از ایران، به خصوص همشهری های خودمون نیس؛ معلومه که این چند میلیون ایرونی که حالا یا به اجبار یا اختیار مهاجرت کردن می خوان هویت خودشونو یه جورایی حفظ کنن. کشورهای دیگه رو نمی دونم ولی توی همین آمریکا که می بینی همۀ مهاجران می خوان با نشون دادن اصل و نسبشون خودشونو یه جورایی مستقل نشون بدن مثل مکزیکی ـ آمریکای ها، ایتالیایی ـ آمریکایی یا ایرلندی ـ آمریکایی. بگذریم، این یه بحث دیگس واسۀ یه وقت دیگه. البته یه وقتایی هم عمداً می خواستن هویت خودشونو مخفی کنن، مث تو جریان گروگان گیری یا بگیر و ببندهای بعد از یازده سپتامبر. اوضاع که آرومتر می شه و مهاجرین هم بیشتر جا می افتن دنبال هویت مستقل می گردن و خودشونو ایرونی ـ آمریکایی معرفی می کنن. ما که تو ایرون بودیم اصلاً این حرفا نبود، همه ایرونی بودن. من فکر می کردم وقتی خارج هستی و میون ملت های مختلف، دلت می خواد هویت خودتو داشته باشی. ولی الان خیلی ایرونی های توی خود ایرون دارن واسۀ خودشون هویت سازی می کنن.
قابیل: دقیقاً! به نظر من این کار خوبه. حالا می خواد به عنوان مخالفت و خط کشی با رژیم اسلامی باشه یا شناخت خود، که مردم دارن به هویت خودشون افتخار می کنن. از اول انقلاب مسئولین رژیم گفتن: ما اول مسلمونیم بعد ایرانی. خیلی هم سعی کردن جلوی چهارشنبه سوری، نوروز، یلدا و باقی جشن های باستانی رو بگیرن ولی نتونستن. کتابای تاریخو عوض کردن، قهرمانان ملی رو مخدوش کردن، شاهنامۀ فردوسی رو زیر ضرب گرفتن، جبهۀ ملی و مصدق رو سعی کردن حذف کنن؛ هرچی هم بیشتر سعی کردن مردم جری تر شدن و میلشون به چیزای ملی و ایرونی بیشتر شد. این همیشه یه جور مبارزه با رژیم بوده.
هابیل: من اصلاً مشکلی با این قضیه ندارم. ملت خیلی هم خوب کار کردن. طوری که رژیم نه تنها نتونست ایرانی بودن رو از مردم بگیره بلکه مجبور شد کم و بیش این هویت ایرانی رو به خودش نسبت بده. من با ملی گرایی یا ناسیونالیسم مشکلی ندارم. مشکل من با نوع افراطی اونه که حالت «شوونیسیم» و نژادپرستی پیدا می کنه. این چیزیه که الان توی خیلی جاها، چه تو ایران و چه خارج از ایران می بینیم. توی تاریخهم این اتفاق بی سابقه نیست. توی دهه بیست شمسی هم که یه فضای نسبتاً باز به وجود اومده بود یه سری احزاب و گروه های نژادپرست فاشیست و شبه فاشیست به وجود اومده بودن که حتی یونیفورم هم می پوشیدن و ادای آلمانی ها رو در می آوردن چون خودشون رو آریائی خالص می دونستن؛ فکر می کردن پسر خاله های هیتلرن. هدفشون هم پاکسازی نژاد آریایی بود. حالا بگذریم که خیلی هاشون اصلاً سیِد بودن! این قضیۀ آریایی و این حرفام از زمان رضاشاه شروع شد که دلایلش بحث دیگه ایه واسه یه وقت دیگه.
قابیل: اینا رو منم خوندم ولی فکر نمی کنم این جور افکار و افراد دیگه توی این دوره زمونه بتونن پایه بگیرن و کاری از پیش ببرن. مردم خیلی باهوش تر از این حرفان، تو داری قضیه رو بزرگ می کنی. حالا یه جایی یه عده ای ممکنه یه شعارهایی هم بدن که به نظر تو نژادپرستانه بیاد.
هابیل: واقعاً فکر می کنی این یه جریان نیس؟ بهت توصیه می کنم یه سری به سایت های اینا بزنی. کامنت هارو بخونی. این دیگه از هویت سازی سالم گذشته. داستان ها و سناریوهایی شبه تاریخی ساختن و خودشونم باور کردن. این دیگه از دشمنی با رژیم و حفظ هویت گذشته.
یکی از نمودهای این طرز تفکر عادی سازی خشونته؛ یعنی وقتی می بینی یه ملتی دارن قتل عام می شن جشن می گیری و کف می زنی واسۀ قاتل! چرا؟ چون اونا عربن، چون رژیم به هر دلیلی از اونا حمایت کرده؛ یعنی چیزی رو که دادگاه های بین المللی، سازمان ملل و همۀ مردم دنیا به عنوان نسل کشی و جنایت علیه بشریت محکوم می کنن ، تو نه تنها ناراحت نیستی که خوشحالم هستی!
قابیل: داری مسائل رو قاطی می کنی. قبلاً هم صحبت کردیم. این حمایت نیس. همه اش به خاطر دشمنی با رژیمه. چون رژیم از اونا حمایت می کنه، این عکس العملل رو نشون می دن. سال هاست که رژیم داره هرچی سرمایۀ مملکته می فرسته واسۀ حماس و حزب الله و حوثی ها و این گروه های تروریستی منطقه. به جای این که خرمشهر و مناطق جنگ زدۀ ایران رو بعد از این همه سال بازسازی کنن می رن بیروت رو بازسازی می کنن. از پول نقد گرفته تا همه جور سلاح رو واسۀ اونا می فرستن. اصلاً باعث ناامنی همۀ منطقه شدن! همۀ کشورهای دنیا رو دشمن ایران کردن. خب مردم، حالا درست یا غلط اونا رو دشمن می بینن. من نمی گم باید از کشتار اونا خوشحال باشن ولی اینا به صورت سمبل در اومدن.
هابیل: داری سفسطه می کنی ها! این چه جور توجیهه؟ چطور می شه اینا رو جدا دونست؟ من می گم این توجیهات برمی گرده به همون هویت کازبی که واسۀ خودشون درست کردن؛ هم رفتارشون با افغان ها، هم برخوردشون با عرب ها به طور کلی و به طور خاص با فلسطینی ها. من می گم اینا با اون ادعاهای آریایی بودن و فرزندان کوروش بودن و افتخار کردن به شاهنامه و سعدی و بنی آدم و این حرفا سازگار نیس. اینام کلاه شرعی ایناست. این ملی گرایی و ناسیونالیسم هم زیر سؤاله. تو چه طور می تونی خودتو عاشق ایران بدونی ولی همزمان از یه کشور خارجی دعوت کنی که بیاد توی ایران بمب بندازه؟ یعنی خودزنی! یعنی می خوان ایران جنگ بشه، سربازای آمریکایی و اسرائیلی بیان ایران رو اشغال کنن. مردم بی گناه و مملکت نابود بشه که رژیم عوض بشه و یه امام زمون دیگه بیاد و اوضاع رو دس بگیره. من واقعاً از این به اصطلاح منطق اینا سر درنمی آرم! می دونم خیلی هاشون آدمای وطن پرستی هم هستن.
قابیل: من می فهمم که این برداشت غلط تو از کجاست. مسأله سرنگونی رژیمه. اعتقاد بر اینه که هرچی این پروسه رو سریع تر عملی کنه به نفع مردمه. رژیم که سرنگون شد خود مردم تصمیم می گیرن چی جایگزینش کنن. خیلی هم جانشین رو از الان دارن و می خوان اونی که اونا می خوان جایگزین بشه، حالا به هر قیمتی. من الزاماً با این روش موافق نیستم ولی این دلیل نمی شه که این افراد خائن یا وطن فروش باشن. یا اونایی که مخالف این روش هستن طرفدار رژیم. قضیه خیلی پیچیده تر از این حرفاست.
هابیل: آخه از کی تا حالا این لشکرکشی ها و اشغال به نفع مردم بوده؟ آخه بد نیست یه خورده هم از تاریخ درس بگیریم. احمد شلبی یادته؟ یکی از مهمترین رهبران اپوزیسیون عراقی و ضد صدام بود. این دیگه فقط تاریخ هم نیس، مال بیست و دو سه سال پیشه. اون و رفقاش آمریکا رو تشویق می کردن که برن صدام رو سرنگون کنن. می گفت وقتی ارتش آمریکا وارد عراق بشه، مردم با گل از سربازا استقبال می کنن. اکثر مردم مخالف این جنگ بودن، هم توی آمریکا، هم توی اکثر کشورهای اروپایی و جاهای دیگه. میلیون ها نفر تظاهرات کردن علیه این جنگ ولی جورج بوش پسر و دیک چینی و اعوان و انصارنئوکانشون بالاخره رفتن و صدام سرنگون شد ولی پونصد هراز عراقی کشته شد. باتلاقی شد که بیست سال طول کشید تا تونستن ازش دربرن. حالام که وضع عراق رو می بینی. یا افغانستان. یا لیبی. چرا فکر می کنی ایران می تونه متفاوت باشه؟