نگاهی به تعاریف و تفاوت های برخی مکاتب سیاسی – اجتماعی ـ اقتصادی
الیگارشی، اتوکراسی و ساختار نظامی ـ صنعتی
مقدمه
در بسیاری از گفتگوها و نوشته های سیاسی و اجتماعی از مکاتب و واژه هایی به طور روزمره استفاده می شود بدون این که فرصتی برای تعریف آن ها و ارائۀ نمونه های از آن ها دست دهد. باید توجه داشت که دربارۀ هر یک از مکاتب سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و واژه ها کتاب ها نوشته شده است و ساده انگارانه است که فکر کنیم در این مختصر بتوان همۀ مطالب را روشن کرد. مطالب زیر که با کمک جستجو در فضای مجازی تهیه شده است، تلاشی است در جهت روشن شدن برخی از این مکاتب و سیستم ها. در شمارۀ پیش دربارۀ لیبرالیسم، نئو لیبرالیسم، کانسرواتیسم و نئوکانسرواتیسم نوشتیم. این بار دربارۀ الیگارشی، تئوکراسی و ساختار نظامی ـ صنعتی مطالبی از نظرتان می گذرد. امید است که مفید واقع شود.
الیگارشی یا الیگارکی چیست؟
الیگارشی یا الیگارکی در واقع یک نوع حکومت یا سیستم سیاسی است که در آن قدرت در دستان یک گروه کوچک از افراد، خانواده ها یا سازمان ها متمرکز است. این گروه حاکم معمولاً نفوذ سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی قابل توجهی دارد و می تواند تصمیماتی اتخاذ کند که بر جمعیت وسیع تر تأثیر بگذارد بدون این که نمایندگی گسترده ای از آنان وجود داشته باشد. الیگارک ها می توانند به اشکال مختلفی وجود داشته باشند، مانند الیگارشی های آموزشی، صنعتی یا سیاسی.
یک الیگارک کسی است که بخشی از این گروه حاکم است. الیگارک ها معمولاً دارای قدرت و نفوذ قابل توجهی در حوزۀ خود هستند که آن ها را بازیگران کلیدی در شکل دهی به سیاست ها و تصمیمات می کند. آن ها اغلب صاحب ثروت، ارتباطات یا کنترل بر منابع حیاتی هستند که به حفظ وضعیت آن ها در ساختار الگارشی کمک می کند.
الیگارشی در طول تاریخ، در اشکال مختلفی در زمینه های تاریخی و معاصر پدیدار شده است. به چند مثال زیر توجه کنید:
مثال های تاریخی:
۱ـ یونان باستان
در شهر ـ دولت هایی مانند اسپارتا، الیگارشی برجسته بود، جایی که گروه کوچکی از نخبگان، عمدتاً از اشراف، قدرت را در دست داشتند.
۲ـ جمهوری ونیز
دولت ونیز توسط گروه کوچکی از خانواده های بازرگان ثروتمند اداره می شد. دوژ، یا رهبر، انتخاب می شد اما قدرت واقعی در دست شورای بزرگ که متشکل از اشراف بود، قرار داشت.
۳ـ جمهوری روم
در اواخر دوران جمهوری، قدرت سیاسی به تدریج در دستان چند خانوادۀ قدرتمند (پاتریس ها) متمرکز شد و تأثیر جمعیت عمومی کاهش یافت.
مثال های معاصر:
1ـ روسیه
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، گروه کوچکی از الیگارک ها پدیدار شدند که ثروت و نفوذ قابل توجهی به دست آوردند، اغلب از طریق خصوصی سازی دارایی های دولتی در دهۀ ۱۹۹۰. این افراد تا به امروز نقش مهمی در سیاست و اقتصاد روسیه ایفا می کنند.
2ـ چین
حزب کمونیست چین (CCP) غالباً به عنوان یک الیگارشی توصیف می شود، جایی که گروه کوچکی از رهبران حزب بر کشور کنترل دارند و نظرات مخالف را سرکوب و تنوع سیاسی را محدود می کنند.
3ـ عربستان سعودی
دولت عمدتاً توسط خانوادۀ سلطنتی (آل سعود) و همچنین برخی ثروتمندان کنترل می شود. این افراد برای دولت تصمیم گیری کرده و منابع را تخصیص می دهند که منجر به تمرکز قدرت می شود.
4ـ ایالات متحده
در حالیکه ایالات متحده یک «جمهوری دموکراتیک» است، برخی ادعا می کنند که ویژگ های الیگارشی مأبانه را به نمایش می گذارد. زیرا تعداد کمی از افراد و شرکت های ثروتمند تأثیر نامتناسبی بر سیاست و سیاست گذاری از طریق لابی گری و کمک های انتخاباتی دارند.
این مثال ها نشان می دهد که چگونه اولیگارشی می تواند در محیط های سیاسی مختلف ظاهر شود و خود را به متن فرهنگی و تاریخی تطبیق دهد.
حکومت اتوکراسی (استبدادی) چیست؟
استبداد یک سیستم حکومتی است که در آن یک فرد دارای قدرت و اختیارات نامحدود است و اغلب بدون هیچ فرآیند یا قید و بند دموکراتیک حکومت می کند. در یک سیستم استبدادی رهبر به صورت یک جانبه تصمیم گیری می کند و به طور معمول اجازه ای برای کثرت گرایی سیاسی نمی دهد؛ به این معنی که مشارکت عمومی در فرآیندهای تصمیم گیری سیاسی محدود است یا وجود ندارد. حکومت های استبدادی می توانند اشکال مختلفی به خود می گیرند، از جمله سلطنت های مطلقه، دیکتاتوری ها و دولت های تک حزبی.
نمونه هایی از استبداد:
1ـ کرۀ شمالی: رهبری کیم جونگ ـ اون نمونه ای از یک رژیم استبدادی است که در آن تصمیمات توسط خانوادۀ حاکم و حزب کارگران اتخاذ می شود و مشارکت عمومی در این فرآیند خیلی کم است یا اصلاً وجود ندارد.
2ـ عربستان سعودی: بهعنوان یک سلطنت مطلقه. پادشاه ( و اخیراً ولیعهد) دارای قدرت چشمگیری بر دولت است و می تواند قوانین و سیاست ها را بدون تأیید قانونی تصویب کند.
3ـ روسیه: تحت رهبری ولادیمیر پوتین. بسیاری از ناظران، روسیه را به عنوان کشوری با ویژگی های استبدادی توصیف می کنند، جایی که مخالفت سیاسی محدود است، رسانه ها تحت کنترل هستند و انتخابات عملاً فاقد رقابت واقعی هستند.
این نمونه ها نشان می دهند که استبداد می تواند اشکال مختلفی به خود بگیرد در حالی که قدرت را در دست یک رهبر واحد یا گروه کوچکی از حاکمین متمرکز باشد.
ساختار نظامی ـ صنعتی چیست؟
ساختار پیچیدۀ نظامی ـ صنعتی به رابطۀ نزدیک بین نظامی گری یک کشور، دولت و صنعت دفاعی که تسلیحات و تجهیزات را تأمین می کند اشاره دارد. این اصطلاح توسط رئیس جمهور ایالات متحده دوایت دی. آیزنهاور در سخنرانی خداحافظی اش در سال ۱۹۶۱ مطرح شد، جایی که او دربارۀ خطرات احتمالی نفوذ و قدرت بیش از حد این اتحاد هشدار داد.
جنبه های کلیدی ساختار نظامی ـ صنعتی شامل موارد زیر است:
1ـ قراردادهای دولتی: پیمانکاران نظامی، تسلیحات، فناوری و حمایت های لوجیستیکی را تولید می کنند و معمولاً با قراردادهای کلان دولتی تأمین مالی می شوند که می تواند منجر به اولویت بندی هزینه های نظامی شود.
2ـ نفوذ سیاسی: شرکت های تسلیحاتی ممکن است به مقامات دولتی و قانون گذاران لابی کنند تا قراردادها و بودجه را تأمین کنند و بر تصمیمات سیاسی در مورد سیاست های نظامی و هزینه ها تأثیر بگذارند.
3ـ اقتصاد دفاع: این قسمت ساختار نظامی ـ صنعتی می تواند تأثیر قابل توجهی بر اقتصاد یک کشور داشته باشد زیرا تولید کار می کند و به پیشرفت های فناوری کمک می کند اما معمولاً با تخصیص ناعادلانۀ منابع به دفاع ازهزینۀ دیگر بخش ها مانند آموزش و بهداشت می کاهد.
4ـ تداوم درگیری: منتقدان می گویند که این ساختار ممکن است به وضعیت دائمی درگیری یا جنگ کمک کند زیرا نهادهای درون آن از درگیری های نظامی بهره برداری می کنند و دائم به دنبال افزایش هزینه های دفاعی هستند.
5ـ نفوذ فرهنگی: با تبلیغ عدم وجود امنیت ملی به شکل دهی افکار عمومی و سیاست ها کمک می کنند و اغلب اعمال و هزینه های نظامی را توجیه می کنند.
در کل، با وجود این که ساختار نظامی ـ صنعتی می تواند به توانایی دفاعی و پیشرفت در فناوری یک کشور کمک کند، در عین حال سوالاتی نیز دربارۀ اخلاق و پایداری چنین تعامل نزدیکی بین منافع نظامی و اقتصادی مطرح می کند.