از این ستون به اون ستون
نوشتۀ رضا خبازیان
آقای یوال هراری تاریخ پژوهی است که در چند سال گذشته با نگارش و چاپ سه کتاب بسیار خواندنی و مفید به عنوان نویسنده ای مطرح در سطح جهانی به شهرتی غیر قابل باور رسیده است. کمتر کسی را می توان سراغ گرفت که کتاب ساپینس (انسان خردمند) ایشان را نخوانده یا در مورد آن نشنیده باشد. دو کتاب دیگر وی انسان خداگونه و بیست و یک درس برای قرن بیست و یکم نیز همچون کتاب ساپینس جزو پرفروش ترین کتب سال قرار داشته اند. جدیدترین کتاب آقای هراری نکسوس نام دارد که در زبان فارسی پیوند یا رابطه تعریف شده است. در ادامه شرح بیشتری در مورد کتاب جدید ایشان خواهم نوشت ولی قبل از آن بد نیست بدانیم که تجربۀ ما ایرانیان از خواندن کتب تاریخی تجربه ای خشک و خسته کننده است ولی کتب آقای هراری با این که کتب تاریخی هستند ولی وجود ذهن خلاق ایشان در داستان سرایی نقش مهمی در مقبولیت کتب ایشان بازی می کند که خواننده را به دنبال داستان می کشاند به طوری که در پایان کتاب، خواننده احساس دلتنگی از این که کتاب به پایان رسیده است می نماید.
در کتاب جدید ایشان نکسوس مسئلۀ اطلاعات از بدو حضور زندگی اجتماعی انسان تا امروز مورد بحث قرار می گیرد. در اواخر کتاب است که به دورۀ جدید و اهمیت هوش مصنوعی می پردازد و در مجموع خواننده را به نوعی در تونل زمان قرار می دهد تا تصویری جامع از امر اطلاعات، شبه اطلاعات و ضد اطلاعات را دریافت نماید. ایشان معتقد است که عامل مهم به وجود آمدن جوامع انسانی قدرت خارق العادۀ انسان در داستان سرایی است که توانسته است اطلاعات ساخته و پرداخته شده در ذهن انسان را به گونۀ داستانی در ذهن دیگر افراد جامعه باورپذیر نماید و به عنوان نقطۀ مشترکی بافت جامعۀ انسانی را منسجم و متشکل کند. با همین نگاه می توان به اهمیت اسطوره در فرهنگ های مختلف اشاره کرد که باورمندان به آن اسطورۀ بخصوص را به یکدیگر پیوند می دهد و حس همکاری و همیاری را در گروه مشخصی از انسان ها به وجود می آورد. از تشکیل ایل ها و عشیره ها بگیرید تا داستان های مذهبی و اسطوره های سیاسی که همگی نه تنها در انسجام جامعه بلکه در تشکیل گروه های فکری، احزاب سیاسی و حتی تشکیل سازمان های غیر انتفاعی نقش مهمی را ایفا کرده و خواهند کرد. امیدوارم انتظار نداشته باشید که خلاصۀ هر چند جامعی را از کتابی چهارصد صفحه ای، بتوانم در یک صفحه عرضه نمایم بلکه در این نوشتار سعی می کنم که با مروری مختصر مطالب مندرج در یک فصل از چندین فصول کتاب را به اطلاع شما نیز برسانم.
آقای هراری در فصلی که به تشکیل احزاب سیاسی پرداخته است به خوبی نشان می دهد که قدرت داستان سرایی بنیانگذاران احزاب سیاسی (همچون بنیانگذاران مذاهب) چنان فلسفه های مذهبی و سیاسی را در اذهان بخش مهمی از جوامع انسانی باورپذیر کرده است که انسان ها با خلوص نیت با پیدا کردن مدینۀ فاضلۀ خود تا جایی پیش می روند که حاضر به کشتن و از بین بردن کسانی شوند که اعتقاداتی متفاوت از آن ها دارند. همچون دیگر پدیده ها، عمر داستان سرایی بزرگان قوم تا جایی دوام و قوام دارد که اذهان دیگری پیدا شوند و با قدرت داستان سرایی بیشتری به طرح داستان هایی بپردازند که جلا و منزلت داستان های قبل را مخدوش نماید. پیدا شدن ادیان، یکی پس از دیگری و شکست یک فلسفه سیاسی با مطرح شدن فلسفه متفاوت سیاسی همه و همه در گرو این امر است که کدام فلسفه باورپذیرتر خود را در سطح جامعه مطرح می سازد. هر چقدر یک فلسفه تجریدی تر و غیر قابل انعطاف تر باشد شانس از بین رفتن آن فلسفه بیشتر و بیشتر خواهد بود.
در خطوط پایانی این فصل است که آقای هراری دست به مقایسۀ دو فرم متفاوت سیاسی می زند تا قدرت انعطاف پذیری یکی از دو فرم را بر فرم دیگر توضیح دهد. در این مثال سیستم های دیکتاتوری مورد مقایسه با سیستم های دموکراتیک قرار گرفته اند و نشان داده می شوند که در سیستم های دیکتاتوری زمانی که بنیانگذاران سیستم های دیکتاتوری پی به اشتباهات ذهنی خود می برند و داستان خود را در معرض خطر می بینند نیز همچنان بر صحت داستان خود اصرار می ورزند و به هیچ وجه مایل به تعدیل یا تصحیح داستان خود نیستند؛ در عوض با اعمال فشار بیشتر و حذف فیزیکی اذهان معترض سعی بر نشان دادن حقانیت خود دارند ولی در سیستم های دموکراتیک، به علت بینش تصحیح گری که در صاحب منصبان این گونه سیستم ها وجود دارد در صورت پی بردن به نقص یا نقص هایی در داستان خود بر آن می شوند که در مقابل جمع حاضر شده و به نقص داستان خود اذعان نمایند و پیشنهاداتی در جهت ترمیم یا تغییر داستان پیشین ارائه نمایند. این تفاوت عظیم است که عمر سیستم های دیکتاتوری را کوتاه و عمر سیستم های دموکراتیک را بلندتر می نماید.
بخشی را که من می توانم به عنوان برداشت شخصی خود از گفته های آقای هراری به عرض شما برسانم این است که یک روایت یا داستان مذهبی یا سیاسی ممکن است که با مطرح شدن روایت یا داستان باورپذیرتر تمامی پیروان خود را به یکباره از دست ندهد و بخشی از مردمان جامعه همچنان داستان قدیمی تر را باورپذیر بشمارند و از پذیرش داستان جدید سر باز بزنند. در چنین حالتی است که اگر افراد جامعه با پدیدۀ دموکراسی آشنا باشند، اصطلاح «موسی به دین خود، عیسی به دین خود» در جامعه مطرح می شود و به نوعی افراد جامعه، به نوعی از همزیستی متقاعد می شوند که این امر، پایه های دموکراسی را در جامعه تقویت می کند یا به قدرت مبانی دموکراتیک کمک می نماید.
در پایان جای دارد ببینیم که نتیجۀ خواندن افکار آقای هراری چه تاثیری در رفتار فردی یا جمعی ما می تواند داشته باشد. به گمان من، اگر ما بتوانیم قدرت تصحیح افکار گذشتۀ خود را و انطباق باورهای خود را در طول زندگی شخصی خود بیابیم و به کار بگیریم، شانس تعالی ما بیشتر و بیشتر خواهد شد و در نقطۀ مقابل، اگر با پافشاری بر اعتقادات و رفتار خود مصر بمانیم شانس تعالی خود را از دست خواهیم داد و هر روز بیشتر از پیش، دوستان و نزدیکان خود را آزرده تر خواهیم کرد و در نهایت باید در پیلۀ تنهایی خود روزگار بگذرانیم.
خواندن کتاب های آقای هراری را به شمای خواننده به جد پیشنهاد می نمایم .