کرونا و درس امروز
از :رضا خبازیان
ویروس کرونا به هر یک از ما درسی آموخته است. برای اکثریت ما، باعث شده تا فعالیت های روزمره زندگی خود را به سه طبقه تقسیم بندی کنیم:
ـ فعالیت های ضروری
ـ فعالیت های نه چندان ضروری
ـ فعالیت های تفننی، تفریحی و شاید تا حد زیادی لوکس
این تقسیم بندی اجباری باعث شده است تا تمامی کوشش خود را، در ابتدا، به انجام فعالیت های ضروری خود معطوف کنیم و اگر توان و وقت اضافه داشتیم، به سراغ فعالیت های «نه چندان ضروری» برویم. فعالیت های تفریحی و تفننی و لوکس خود را هم بگذاریم برای زمانی که شرایط کنونی رخت بربندد و اوضاع به روال قبل از کرونا برگردد.
ولی به نظر می رسد این طبقه بندی برای همگان به یک میزان از اهمیت برخوردار نیست. گروهی از ما دور بودن از فعالیت های لوکس و تفننی زندگی را برابر با معضلی بزرگ می دانند که گویا آسمان را برای شان به زمین خواهد آورد. نبود پارتی های شبانه، عدم حضور در ورزشگاه ها، عدم امکان مسافرت های تفریحی، عدم گذراندن اوقات خود در سالن های سینما و برنامه های گوناگون هنری، دوری جستن از اجتماع در ساحل دریاها و اقیانوس ها، و نیاز مبرم به برنامه ریزی دقیق بر اساس تطبیق با شرایط موجود این گروه اقلیت را چنان کلافه کرده است که به هر ترفندی دست می زنند تا این روال، به قول آنها کسالت آور، را بشکنند که ازدیاد هر روزه مرگ و میر انسان ها و درجه بالای ابتلا به این بیماری ناشناخته و در نتیجه خطرناک را به همراه دارد.
مشکل از اینجا آغاز می شود که ما انسان ها، گاه فراموش می کنیم که در سالیان گذشته خود که نه تلفن همراه داشتیم و نه خانه چند اطاقه آن چنانی و نه اتومبیل های متعدد، نه مجبور بودیم در حال رانندگی «کمربند ایمنی» ببندیم و نه ماسک بزنیم کماکان «زندگی» جریان داشت و ما با آن راحت بودیم. تلفن همراه، البته زندگی ما را آسان تر کرد ولی هدف اساسی استقبال از این پدیده جالب دسترسی سریع به یکدیگر بود؛ نه این که از تلفن همراه به عنوان وسیله «پیام گیر» استفاده کنیم. خانه چند اطاقه برای تسهیل زندگی بود نه برای احساس تنهایی کردن و غمگین شدن، داشتن اتومبیل های متفاوت برای گیر نیفتادن در موارد ضروری خرابی اتومبیل بود نه برای نگرانی از پرداخت اقساط بیشتر و بیمه و هزینه تعمیر بیشتر.
مسئله، خصوصیت همگانی ما انسان ها به «عادت» است که ترک آن هم «موجب مرض»! ما به آنچه که در حال حاضر داریم چنان «عادت» کرده ایم که گویا نبود آنها تمامیت زندگی ما را مختل می سازد، نگاهی بس دور از حقیقت. اگر امروز، تلفن همراه را از ما بگیرند، به طور قطع، زندگی روزمره ما تا حدودی دچار اختلال خواهد شد ولی پس از چند ماه دوباره به نداشتن آن عادت خواهیم کرد. اگر ورزشگاه ها، سالن های سینما و تاتر، کلیساها و مساجد و کنیساها برای مدتی بسته بمانند، مسلما در روال عادی زندگی مان تاثیری گذرا خواهند داشت ولی از درجه ایمان ما به اعتقادات مان نخواهند کاست.
حال چه می شود اگر موهای سرمان بلندتر از معمول گردند، ناخن هایمان چند ماهی مانیکور نشوند، فیلم ها را در خلوت خانه خود ببینیم نه در سالن های سینما، دعا را در منزل و قلب خود بخوانیم نه در مکان های مذهبی، دوستان و عزیزانمان را در «فیس تایم» ببینیم نه در پارتی های شبانه؟
مگر روزگاری که بستن «کمربندهای ایمنی» قانون شد، غرولند نکردیم و سعی نکردیم تا از پوشیدن کامل آن تا حد امکان طفره برویم؟ نتیجه چه شد؟ امروز اکثریت قریب به اتفاق ما، اولین حرکت مان در زمان نشستن در اتوموبیل بستن همین کمربندهای ایمنی است که در چند سال قبل در موردش غرولند می کردیم!
اعتقادم بر این است که هیچ یک از مواردی که در نتیجه یورش ویروس کرونا به جامعه امروز ما، به نوعی، تحمیل شده است از اهمیت خاصی برخوردار نیستند. انسان همان گونه که به داشتن این گونه تسهیلات زندگی «عادت» می کند، به راحتی می تواند به نبودشان هم عادت کند. فقط باید بتواند شرایط حاضر را درک کند و حمله این عامل طبیعی را به زندگی خود، در درجه اول، بسیار جدی بگیرد و در درجه دوم، به عنوان یک مرحله گذرا بنگرد. میزان هوش و ذکاوت آدمی بسیار بالاتر از درک چنین شرایط موقتی است که امروز در جهان ما حاکم شده است.
آنچه که نبودش در جامعه انسانی باید به راستی نام «معضل» بگیرد برگشت به شرایط و دورانی است که مفاهیم و دستآوردهای مهم و ضروری انسان امروز مورد حمله قرار گیرند؛ مفاهیمی چون «آزادی»، «عدالت اجتماعی»، «آزادی بیان و اندیشه».
در این گونه موارد است که حیات انسانی، هرگز قابلیت نقب به گذشته را ندارند و استدلال مسائل پیش پا افتاده ای چون عدم حضور در سالن سینما را نمی توان و نباید در مورد آنها به کار گرفت.
ممکن است روز و روزگاری، نبود عدالت اجتماعی نُرم و روال زندگی بوده است ولی قرار گرفتن تفکر آزادی و عدالت اجتماعی در گفتمان جامعه بشری راهی است یک طرفه و غیر قابل برگشت . به خصوص که در نتیجه کوشش قابل تحسین و تقدیس انسان های بیشماری، آن گفتمان، به صورت قوانین نوشته شده و تصویب شده درآمده اند و مهر تصویب مردمان جامعه را بر خود تثبیت نموده اند.
به همین خاطر است که عدم احترام به این گونه دستآوردهای گرانقدر بشری ـ که گاه با گذاشتن زانوی یک پلیس بر روی گردن یک انسان و فشردن تا سرحد مرگ در معرض دید انسان ها قرار می گیرد ـ جامعه به یک باره گُر می گیرد و مرد و زن و سیاه و سفید و پیر و جوان در خیابان های شهر و در فضاهای مجازی حاضر می شوند تا مراتب تنفر خود را از آنچه دیده اند و شنیده اند با صدای بلند ابراز دارند و خواستار تغییر بنیادین در قوانین حاضر گردند. در اینجا است که «حرمت انسانی» مورد تجاوز قرار گرفته است و جامعه اجازه نخواهد داد تا روال جامعه به زمان های گذشته برگردد. این گونه مفاهیم نیاز به عادت ندارند بلکه نیاز مبرم آنها به «پاسداری» است.
اگر نگاه دیگری به طرز تفکر آن اقلیت جامعه بیفکنیم به طور قطع تعجب خواهیم کرد که با وجود بیدادگری ویروس کرونا و مرگ بیش از هزار نفر در روز، حتی پس از گذشت شش ماه از شروع شیوع این بیماری، طبق آمارهای اعلام شده، هنوز بیست و پنج درصد از مردمان آمریکا عدم استفاده از ماسک را جزیی از حقوق حقه خود می دانند و بر این باورند که «آزادی» آنان مورد تهاجم قرار گرفته است. این گونه نگریستن به واژه محترم «آزادی» بسیار متاثر کننده است. بعید نمی دانم که این اقلیت، همان اشخاصی باشند که در پیوند با دستور رئیس جمهور منتخب شان، با سلاح های مهلک نظامی در خیابان ها حاضر می شوند تا به قوانین تعطیل عمومی اعتراض نمایند بدون توجه به دلیل منطقی تعطیل عمومی.
این جماعت با تعبیر نابخردانه از مفهوم آزادی، استفاده از ماسک را نه در رابطه با کوشش همگانی برای سلامت جسمانی جامعه، بلکه عملی برای محدود کردن آزادی های شخصی خود می پندارند و در عین حال، جان باختن یک انسان در زیر زانوی یک پلیس را مغایر با آزادی نمی بینند. وجود این اقلیت در تمامی جوامع انسانی همیشه سد راه پیشرفت و تعالی جامعه بوده و خواهد بود. شوربختانه معتقدین به آزادی و حقوق انسانی همیشه بخشی از توان خود را برای خنثی کردن صدمات این اقلیت به کار برده و خواهند برد.
امیدوارم در بین جامعه ایرانیان این گونه برداشت نابخردانه از آزادی محلی از اعراب نداشته باشد و به جای آن با تجربه تلخی که از تاریخ قومی و حکومتی خود داشته و داریم توان خود را به کار بریم تا پاسدار مفهوم متعالی «آزادی» باشیم. مفهومی که آحاد جهان انسانی را ـ علیرغم رنگ ها، نژادها، اعتقادات قومی، مذهبی، و جنسیتی ـ در برگیرد که تنها راه رستگاری همگان است.
به یاد داریم که:
ـ آزادی، بیش از عادت، نیازمند پاسداری است
ـ حضور مقوله آزادی در گفتمان جامعه، یک طرفه و غیر قابل بازگشت است