بررسی فیلم
تانیا احمدی
بنفشه آفریقایی
فیلمی از مونا زندی حقیقی
از اولین فیلم مونا حقیقی زندی، «عصر جمعه»، به قدری زمان گذشته است که دقیق نمی توان جایگاه «بنفشه آفریقایی» را نسبت به آن سنجید. تنها می توان به همین نکته اکتفا کرد که زندی حقیقی دو فضای کاملا متفاوت را به تصویر کشیده است. «عصر جمعه» درامی تند و تلخ با رویکرد انتقادی به خشونت و تعصب نسبت به زنانی است که در نقش قهرمانان فیلم ظاهر میشوند. «بنفشه آفریقایی» فیلمی آرام و بدون موضع گیری اجتماعی است که باز هم قهرمان اصلی آن یک زن است. مسئله زنان بی تردید یکی از موضوعاتی است که همواره در سینمای ایران مورد توجه و استقبال بوده است. سینماگران زن و مرد چه قبل از انقلاب ۵۷ و چه بعد از آن سعی کرده اند تا تصویر درستی را از زن ایرانی با تمام دغدغه هایش نشان دهند و این که چه کسی و تا چه اندازه موفق شده است را باید به عهده ی تاریخ گذاشت. اما چرا فیلم «بنفشه آفریقایی» مهم و قابل بحث است؟ فیلم داستان شکوه (فاطمه معتمد آریا) را روایت می کند که در دوران میانسالی متوجه می شود فرزندانش همسر سابق او ـ فریدون (رضا بابک) ـ را به خانه سالمندان برده اند. در این هنگام شکوه تصمیم می گیرد فریدون را به خانه خود بیاورد و از او نگهداری کند. رضا (سعید آقاخانی) ـ همسر کنونی شکوه ـ به ظاهر با این موضوع مشکلی ندارد اما موقعیتِ جدید زندگی این سه نفر، تغییرات ناخواسته ای را برای شان به وجود می آورد. فیلم درامی درباره عشق است. رابطه مثلثی فیلم بر خلاف بیشتر فیلم های اخیر، این بار بین زن و شوهری میانسال و مردی پیر است و همین یکی از نکات گیرای فیلم است.
فیلم مونا زندی حقیقی از دو جهت فیلم بسیار مهمی است. اول این که محور اصلی داستان روی شخصیت زن می گردد. فیلم تابو شکنی های زیادی می کند و ریتم فیلم به قدری ملایم پیش می رود که تمام این تابوشکنی ها به خوبی پردازش می شوند. شکوه یک سال بعد از جدایی از همسرش فریدون با دوست او رضا ازدواج می کند. همه این سال ها بچه ها با مادرشان قهر بوده اند اما شکوه وقتی می فهمد فریدون را به خانه سالمندان برده اند و او بیمار شده ناراحت می شود و او را به خانه خودش و رضا می آورد تا از او مراقبت کنند. تنش دراماتیک فیلم روی احساسات انسانی متمرکز شده است. دو شخصیت مرد فیلم اما به مقدار شکوه احساساتی نیستند چرا که از اواسط فیلم به دنبال به رخ کشیدن قدرت مردانه خود هستند. مثلا زمانی که فریدون شب هنگام روی تشک خود ادرار می کند، فردای آن رضا به قصد کمک تشک را به آتش می کشد چرا که اعتقاد دارد این یک مسئله مردانه است و شکوه نباید از آن باخبر شود. آتش کشیدن تشک به حتم آسان ترین و منطقی ترین راه نیست، اما رضا با این کار انگار که بخواهد در ناخودآگاه خود اثر فریدون را به کلی از بین ببرد. یا زمانی که رضا محتاج کمک مالی می شود، فریدون به او کمک هنگفتی می کند و درست در آخرین لحظه، رضا عکسی از شکوه را داخل کیفِ پول فریدون می بیند، گویی که شکوه همواره متعلق به فریدون است. با وجود این که دو مرد در تمام فیلم دور و بر شکوه هستند اما این شکوه است که در رأس قصه قرار دارد و دل مشغولی ها و حسادت های این دو مرد در مقابل شخصیتِ مستقل شکوه آن قدرها به چشم نمی آید. قصه فیلم هیچ گاه تسلیم حسادت های این دو مرد نمی شود. تنها نکته مبهم در مورد شخصیت شکوه سنتی یا مدرن بودن او است. در واقع می شود نتیجه گرفت که او روی خط باریکی بین این دو قدم برمی دارد. مثلا او با بیگودی های بسیار قدیمی و پارچه ای موهایش را آراسته می کند و همزمان دامن و بوت می پوشد و از بازار بنفشه آفریقایی می خرد.
نکته مهم بعدی، ساختن پلان های زیبایی است که شخصیت زن را در مرکز این زیبایی قرار می دهد. این زیباشناسی در فیلم ها به ندرت در سینمای ایران دیده می شود اما مونا زندی نه تنها زنی زیبا، مستقل، و محکم خلق کرده است بلکه بیشتر میزانسن های فیلم به قدری هوشمندانه زیبا چیده شده اند که حضور زن را برجسته تر می کند. به عنوان نمونه، در سکانس آغازین فیلم شکوه را می بینیم که روی حجمی از نخ های رنگی دراز کشیده است. دوربین نمای متوسطی از شکوه را نشان می دهد و لحظاتی روی او متمرکز می شود. ترکیب نخ های رنگی و بدن در آرامش شکوه و صورتی که نشانی از اندوه را در خود پنهان کرده، قابی چشم نواز را به ما هدیه می دهد. سپس عنوان فیلم بر روی صفحه ظاهر می شود. رنگ ها جزیی جدایی ناپذیری از ساختار فیلم هستند. نه تنها محیط سرسبز شمال که وقایع داستان در آن می گذرد، بلکه خانه و اطراف شکوه نیز رنگ و لعاب تازه ای به فیلم می دهد. نخ هایی که شکوه در حیاط خانه اش در دیگ های بزرگ رنگ می کند هر کدام می تواند تاری از سرنوشت ش باشد که به دست خود او رنگ می شود. زندی حقیقی با این شروع دلنواز به بیننده این پیام را می رساند که قصه او، داستان شکوه است و تمرکز اصلی فیلم روی شخصیت محکم و تاثیر گذار او است.
زندی حقیقی قدمی شجاعانه به سمت سینمای زنان برداشته است. داستان زنی که بین دو مردِ زندگی خود، خصلت های انسانی را برمیگزیند و به دور از قضاوت های جامعه زندگی خود را پیش می برد. انتخاب فاطمه معتمد آریا، رضا بابک، و سعید آقاخانی همگی انتخاب هوشمندانهای بود و هر سه نفر در نقش هایشان بسیار درخشیده اند، به ویژه سعید آقاخانی که پیش تر با نقش های طنز شناخته می شد و در «بنفشه آفریقایی» در نقش شوهری جدی و حسود ماندگار خواهد شد. «بنفشه آفریقایی» از تاریخ بیست و یکم آگوست در سینمای Laemmle واقع در لس آنجلس اکران خواهد شد و همزمان در سایر شهرهای آمریکا و کانادا اکران اینترنتی می شود.