ایران ترقی خواه!

بزرگترین و مشخص‌ترین تقابل بین تجدد و سنت در تاریخ ایران به انقلاب مشروطه برمی‌گردد. هر چند که تقابل نو و کهنه و خردگرایی و سنت گرایی در تاریخ ایران و جهان بسیار بوده است، ولی منظور از تجدد و ترقی در اینجا معنی معاصر آن یعنی فردگرایی، پایبندی به حقوق فردی و خردورزی است. این مفهوم در تاریخ ایران با جنبش مشروطه نماد پیدا کرد. روشنفکرانی از غرب بازگشته که با مفاهیم معاصر تجدد و ترقی آشنا شده بودند پرچمدار این جنبش شدند. در مقابل تجدد و ترقی همیشه سنت در قالب مذهب بوده و هست که مقاومت می‌کند و توان آن را هم دارد که مردم را در مقابل روشنفکران و ترقی‌خواهان به صف کند. آنان را سرکوب کند و یا حداقل جنبش را استحاله کرده یا در آن دخیل شده و به انحراف بکشاند. این عمل در انقلاب مشروطه صورت گرفت. بعد از آن هم روحانیون به عنوان پرچمدار سنت در مقابل هر حرکت ترقی‌خواهانه پهلوی اول و پهلوی دوم ایستادند و آنان را وادار به عقب‌نشینی کردند. لازم است در اینجا اشاره کنم که ایران تافته جدابافته‌ای نسبت به کشورهای همسایه و کشورهای به قولی جهان سوم نبوده و همه آن کشورها کمابیش با این معضل مواجه بوده و هستند. همین طور اشاره کنم که جنبش ترقی‌خواهانه در اروپا به صورت رسمی و مشخص از چهارصد سال پیش شکل گرفت و در واقع چهارصد سال طول کشید تا جوامع غربی با مبارزات، انقلاب‌ها و جنگ‌های خونین به آنجا که رسیده‌اند برسند. در ایران بعد از مشروطیت کشمکش و تقابل بین دولت و مراجع تقلید به عنوان رهبران سنت با افت و خیزهای زیاد نمود داشته است. آخرین نمونه‌های آن قیام پانزده خرداد 1342 در مقابله با انقلاب سفید شاه و انقلاب اسلامی 1357 در مقابله با کل سیستم بود که بنیان سلطنت را در ایران برچید. این بار سنت ـ مذهب به پیروزی رسید و در ظاهر تجددطلبی و ترقی‌خواهی به نابودی کشیده شد. ولی آیا واقعا نتیجه استقرار جمهوری اسلامی این بوده است؟ آیا ایده سنتی کردن ایران با آن پایگاه عظیم مردمی که رهبری انقلاب داشت عملی شده است؟ آیا زنان، روستاییان، بازاریان و روحانیون به عنوان ستون‌ها و محافظان تاریخی سنت توانسته‌اند به وظیفه خود عمل کنند؟ شواهد نشانگر این است که در این کار نه تنها موفق نبوده‌اند بلکه بعضا خود به عامل تقابل با سنت‌ها بدل شده‌اند. اخیرا فایل صوتی سخنرانی دکتر رنانی – استاد دانشگاه در دانشگاه تربیت مدرس – به دستم رسید و نظرم را جلب کرد. وی معتقد است که انقلاب اسلامی به طور کاملا ناخواسته و پنهان باعث شد ایران راه میان‌بُر تاریخی به سمت توسعه و تجدد را پیش بگیرد و این نه خواسته دولت و سیستم حکومتی بوده و نه حتی جامعه! ولی عملکرد جمهوری اسلامی در چهل سال گذشته باعث شده ایران راهی را که در اروپا چهارصد سال طول کشیده چهل ساله طی کند. خلاصه کلامِ وی در این گفتار این است که سیاست‌های جمهوری باعث شده تا محافظان پرقدرت سنت در جامعه یا تضعیف شده یا حذف شوند و سنت بی دفاع بماند و لاجرم جامعه اسلامی به سمت مدرنیته حرکت کند. وی معتقد است که هیچ سیستم حکومتی غیر از حکومت فقها قادر به انجام این کار نبوده است. من در اینجا به هیچ وجه قصد ندارم آب توبه روی مسئولان و گردانندگان سیاسی ایران ریخته و وقایع و فجایع این سال‌ها را توجیه کنم. قصدم در اینجا این است که به وقایع ناشی و جانبی و ناخواسته نظام حاکم توجه شود. 

مدیریت سایت