فرهاد )ساعد سهیلی( و هاله )ساره بیات( به آپارتمان جدیدی نقل مکان میکنند که در حومهی شهر قرار دارد. هنگامی که فرزند کوچکشان، امیرعلی، دچار استرس و بی اختیاری ادرار میشود، ذهن این زوج درگیر این میشود که چه چیزی باعث این اتفاق شده است. هر دوی آنها تلاش میکنند تا به نوعی به امیرعلی نزدیک شوند و علت نا آرامی او را متوجه شوند. روزی که فرهاد امیرعلی را به حمام میبرد، او به پدرش میگوید که شخصی غریبه بدن او را دیده است و فیلم بدین شکل وارد فاز جدیدی میشود. فرهاد در ابتدا این موضوع را از هاله پنهان میکند اما زمانی که هاله پی به موضوع میبرد سعی میکند تا فرد مورد نظر را پیدا کند. اما سنگینی بار این قضیه که شاید کسی فرزند آنها را مورد آزار جنسی قرار داده، فرهاد و هاله را در مسیر دیگری قرار میدهد.
«اتاق تاریک» از چند جهت فیلم مهمی است. اول این که برای اولین بار در سینمای ایران موضوع کودک آزاری این قدر واضح و کامل مورد بررسی قرار گرفته است. از سویی ما با کودکی روبرو هستیم که دائما حرفهایش را تغییر میدهد و غرق دنیای کودکانهی خود است و از سوی دیگر با پدری مواجه هستیم که سعی در پنهان نگه داشتن مسئلهی آزار جنسی است و مادری که به دنبال مقصر ناکامی زندگی زناشویی است. مواجه شدن بیننده با دنیای پیچیدهی امیرعلی بسیار خوب از کار درآمده است. حجازی تا سکانس پایانی قصهی فیلمش را لو نمیدهد؛ به همین جهت تماشاگر مدام در حال چیدن داستانهای مختلف کنار یکدیگر است. این که آیا این بچه مورد آزار جنسی قرار گرفته است یا نه، تا انتهای فیلم در هالهای از ابهام باقی میماند. پسر بچه در تمام نیمهی دوم فیلم سکوت میکند. او هیچگاه به صورت مشخص بیان نمیکند مورد تعرض بوده است و تنها با دیالوگی پرسشی این معما را برای پدرش به وجود آورده است.
اما نکتهی قابل تامل این است که حجازی در خلال روایت امیرعلی، داستان فرهاد را نیز بازگو میکند: او نیز در کودکی مورد اذیت قرار گرفته است و به دلایلی نامعلوم نتوانسته موضوع را با خانوادهاش در میان بگذارد. این عذاب را تا بزرگسالی با خود همراه کرده است و تاثیرات روانی مثل ترس از ارتفاع و سگ گواه بر این امر است. پس از مطرح شدن داستان امیرعلی، فرهاد نیز برای نخستین بار از این اتفاق تلخ سخن میگوید. در سکانس پایانی فیلم با بیان جریان و در نمایی نمادین، فرهاد در تراس خانه که ارتفاع زیادی دارد ایستاده، در حالی که سگی به او خیره شده و کم کم از او دور میشود؛ این سکانسِ نمادین گواه این است که فرهاد سرانجام بر ترس خویش فائق میآید. بدین ترتیب حجازی تشری محکم به جامعهی به شدت سنتی ما میزند؛ این که به ما یاد داده میشود که در برابر چنین مواردی سکوت کنیم تا از آبرویمان محافظت کنیم.
زندگی هاله و فرهاد مشکلات زیادی به همراه دارد. هاله چندین سال از فرهاد بزرگتر است و با وجود این که ازدواجشان از روی عشق بوده، اما مشکلات زندگی آن را به تدریج نسبت به یکدیگر سرد میکند. این اختلاف سنی به یکی از مشکلات بزرگ این دو تبدیل میشود. در یکی از سکانسهای فیلم زمانی که هاله روبروی آینه به صورت خود کرم میمالد، از فرهاد سئوال میکند که آیا به نظر او هاله پیر شده است. این عدم اعتماد به نفس در هاله او را در بعضی مواقع در جایگاه پایینتری قرار میدهد. یا درسکانسی دیگر، زمانی که این دو به شدت با یکدیگر درگیری لفظی پیدا میکنند، هاله به فرهاد متذکر میشود که از قبل باید میدانسته که ازدواج با مردی جوانتر چه عواقب بدی ممکن است به همراه داشته باشد. هاله برخوردی مادرانه با فرهاد دارد و همیشه از موضع بالا با فرهاد برخورد میکند. او را تحقیر میکند و چندان به عنوان شوهر و مرد زندگی قبولش ندارد. هاله شمایل زنی مدرن را دارد که مترجم زبان فرانسوی است و خود را حامی حقوق زنان میداند. اما مادر موفقی نیست چرا که هیچ یک از سکانسهای فیلم رابطهی با مهر بین مادر و فرزند را نشان نمیدهد. در مقایسه با هاله، فرهاد رابطهی قابل قبول تری با امیرعلی دارد. در چند پلان از فیلم ما میبینیم که امیرعلی در آغوش پدر امنیت بیشتری احساس میکند.
یکی دیگر از نکات قابل تامل فیلم طراحی صحنهی آن است. در سراسر فیلم فضای سرد و بیروح حکمفرما است. استفاده از رنگهای قهوه ای، خاکستری، و سبز چه در فضای داخلی و چه در انتخابِ لباس نقشآفرینان نشان از این دارد که حجازی فضای فیلمش را با درونمایه سیاه فیلم یکی کرده است. خانهی بینظم و بیپرده گواه بر این است که این خانه آمادهی سکنی نیست. در تمامی سکانسهایی که هاله و فرهاد با یکدیگر جر و بحث میکنند، پیش زمینه آنها خالی است؛ این فضاهای خالی و سرد بازتاب رابطهی بی عاطفه و غمزده است. انتخاب منزل جدید در حومهی تهران انتخاب درخشانی است: حجازی روی بیابانهای اطراف خانهی زن و شوهر مانور بسیاری میدهد و سعی میکند با بهرهگیری منطقی از فضا، بر مختصات تعلیق، ترس و دلشورهی مخاطب بیفزاید.
«اتاق تاریک» تکمیل کنندهی دو فیلم دیگر روح الله حجازی یعنی«زندگی خصوصی آقا و خانم میم» و «زندگی مشترک آقا و خانم محمودی» میباشد. حجازی با نگرش همیشگیاش به مسائل و بحرانهای لایهای در رابطهی زن و شوهری پرداخته است و «اتاق تاریک» نگاهِ گستردهتری به موضوع اجتماعی دارد: زن و شوهری که از نظری سنی ازدواجشان مرسوم نیست. به علاوه قرار دادن موضوعِ کودک آزاری و دغدغهمند کردن مخاطب نسبت به آن دغدغهی اصلی حجازی در فیلم است. این فیلم فیلمی است که باید دیده شود زیرا میتواند نکتههایی را به خانوادهها گوشزد کند اما اُفت و خیزهایی در درام دارد. فیلم چندین سکانس کشدار دارد که به روند درام کمکی نمیکنند و به علاوه ساره بیات (هاله) و ساعد سهیلی (فرهاد) نتوانسته اند به خوبی ایفاگر نقشهایشان باشند؛ هر دوی آنها بازیهای درخشانتری در کارنامهی هنری خود دارند. «اتاق تاریک» میتوانست به گونهی منسجمتری شکل بگیرد.