علی قیصری
Abbas Amanat, Iran: A Modern History, New Haven and London: Yale University Press 2017
عباس امانت در میان علاقمندان و پژوهندگان تاریخ ایران در عصر جدید، نویسنده نام آشنایی است و تاکنون آثار متعددی از او به فارسی و انگلیسی منتشر شده است. کتاب مورد معرفی تازه ترین اثر امانت به زبان انگلیسی است.
این کتاب، با احتساب بخش کتابشناسی آن، در نزدیک به یک هزار صفحه بررسی مبسوطی از مراحل گوناگون تاریخ ایران از زمان صفویه تا دوران معاصر را به خواننده عرضه میدارد. هر چند فصول کتاب بر حسب دورهبندی متعارف زمانی و تاریخی صورت پذیرفته اما در هر یک از بخشهای آن دیدگاههای متنوع تجزیه و تحلیل تاریخی لحاظ گشتهاند، از دیدگاه تاریخ سیاسی و اجتماعی گرفته تا بررسی جریانهای فکری، فرهنگی، مذهبی، و هنری، که هریک به نوبه خود و با بهره گیری از اسناد و تصاویر مفیدی که همگی نیز با صرافت و سلیقه گزینش شدهاند، برغنای کتاب میافزاید.
نگارش این اثر طی سالیان ـ به گفته خود نویسنده حدودا بیست سال – با پشتوانهای پیوسته از پژوهش، آموزش، و بازنگری در تاریخ ایران صورت گرفته است. کتاب شامل یک دیباچه، یک مقدمه، چهار بخش کلی، یک پیگفتار، و یک بخش کتابشناسی مفصل است. چهار بخش اصلی کتاب نیز جمعا هفده فصل را شامل هستند. این بخشها به ترتیب عبارتند از پیدایش و ساختار دولت صفویان، تلاشهای قاجاریه در احیا و استقرار نهاد دولت در ایران در اواخر سده دوازدهم و سده سیزدهم شمسی، و سپس دگرگونیهای برآمده از انقلاب مشروطیت، پیدایش دولت مدرن در عصر پهلوی و سپس تشریح جریانات مخالف با آن، و سر انجام انقلاب سال 1357 و تشکیل حکومت جمهوری اسلامی.
سبک نگارش کتاب روان و یکدست است و با وجود جزئیات و ظرایفی که در هر یک از بخشهای کتاب آمده است، تعداد ارجاعات و پی نوشتها بسیار معدود است. چنین سبکی، هر چند که در نگاه نخست تا اندازه ای با شیوه متعارف در نوشتارهای پژوهشی تفاوت دارد، اما دارای این امتیاز نیز هست که توجه خواننده را در متن نگه میدارد و موضوعات گوناگون فارغ از ارجاعات مکرر به خواننده عرضه میگردند.
بخش نخست (صص 31 ـ 175)، فصول اول تا سوم را شامل است و کلّاً به بررسی دوران صفویه میپردازد. فصل اول به انقلاب سیاسی صفویان و استقرار رسمی مذهب تشیع در ایران اختصاص دارد. فصل دوم یکسره مربوط است به دوران شاه عباس اول و ساختار سیاسی دولت در اوج اقتدار صفویه. فصل سوم به موضوع افول سیاسی و زوال قدرت دولت و پایان کار صفویان اختصاص دارد و سپس رویدادهای ایران را در ادوار پس از فروپاشی دولت صفوی یعنی دوره افشاریه و دوره زندیه بررسی میکند.
در این بخش، آنجا که بحث چگونگی پیوند دین و دولت مطرح میشود (از جمله در صص 47ـ50 و 119ـ125)، میبینیم که چگونه نهادهای متصدی شریعت از یکسو و نهادهای دیوانی و برپادارنده عرف از سوی دیگر، دارای استقلال نسبی از یکدیگر بودند و صفویان با وجودی که در رواج تشیع و تدوین و تحول فقهی آن نقش بسیار موثری داشتند در عین حال قائل به جدایی حیطه نظری و حیطه سیاسی این دو از یکدیگر نیز بودند. در این بخش همچنین به پیوندهای فرامنطقه ای صفویان با عثمانی، قفقاز، و هند؛ ایجاد روابط تجاری و سیاسی با اروپائیان؛ پشتیبانی از هنرمندان، صنعتگران، و معماران و رونق در آفرینش آثار هنری؛ نحوه پیوند و ارتباط مرکز با حواشی و نواحی قلمرو دولت همراه با پیچیدگیهای جامعه شناختی، سیاسی، و جغرافیایی آن؛ و موضوعاتی دیگر به بحث میآیند.
بر همین منوال بخش دوم کتاب (صص 177ـ385) شامل فصول چهار، پنج، و شش است که به بررسی دوره قاجار میپردازد. فصل چهارم آغاز قاجاریه، فصل پنجم سلطنت نسبتا طولانی مدت ناصرالدین شاه، و فصل ششم دوران انقلاب مشروطیت و دستآوردهای آن را مورد بررسی قرار میدهد. از جمله موضوعاتی که در این بخش بررسی شدهاند من باب نمونه میتوان به چند مورد اشاره نمود: کوشش در احیای جغرافیای حقوقی و سیاسی مملکت ایران بر پایه گستره جغرافیایی قلمروی دولت صفوی علیرغم ضعف شدید بنیه اقتصادی و نظامی ایران در آن زمان؛ تبعات زیانبار جنگهای ایران و روس، از جمله جدایی بخشهای مهمی از ایران در نواحی قفقاز، گرجستان، و هرات؛ و بهرهگیری رسمی و اداری از ساختار گسترش داده شده روابط ایلی و خانوادگی در جهت تثبیت و ترسیم رابطه بین مرکز و ایالات.
دیگر موضوعات این بخش عبارتند از بازگشت ضوابط و نهادهای دینی (شیعی و عمدتاً اصولی) در بازتعریف قاجاریه از نهاد دولت و مقوله مشروعیت سیاسی؛ کوشش در اجرای اصلاحات سیاسی و اداری به پیشگامی دولتمدارانی مانند امیرکبیر و سپهسالار، و بازتاب فراز و بیشتر نشیبهای تجارب به دست آمدۀ آنان بر چشم انداز امکان یا عدم امکان اصلاحپذیری اوضاع تحت شرایط دولت خودکامه؛ واکنش منفی تجار و کسبۀ شهری و پشتیبانی شماری از علما از آنان نسبت به اعطای امتیازات اقتصادی به خارجیان و تاثیر این اعتراضات بر شکلگیری جنبش مشروطه خواهی؛ و دستآوردهای ارزشمند مشروطیت از جمله تدوین قوانین اساسی و تأسیس مجلس شورای ملی.
بخش سوم و مفصلتر کتاب (صص 387ـ700) که شامل شش فصل است به دوران پهلوی میپردازد. فصول هفتم و هشتم به ترتیب به تاثیر جنگ جهانی اول بر اوضاع ایران و ضعف دولت قاجار و سپس زمینههای روی کار آمدن رضا خان و انقراض قاجاریه را بررسی کرده و سپس به تاسیس دولت پهلوی اول و کوششهای مدرنسازی نهادها و ساختار کلی دولت میپردازند. دورهای که با اشغال ایران توسط قوای متفقین و کنارهگیری رضا شاه از سلطنت به سر میرسد اما همین دوره فصل جدیدی را در تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران میگشاید. فصل نهم به دوره پرحادثه سالهای 1320-1332 میپردازد. در این دوره همزمان با کاهش قدرت و کارآیی دولتهایی که یکی پس از دیگری کوشش در اداره امور داشتند، شاهد پیدایش و فعالیت احزاب سیاسی، و فضای نسبتا باز فعالیتهای مطبوعاتی و صنفی هستیم.
اوج رویدادهای سیاسی این دوره را میتوان در نهضت ملی ساختن صنعت نفت به پیشگامی دکتر مصدق و سپس نقش عواملی از داخل و خارج در برکناری دولت او از راه کودتای نظامی در 28 مرداد 1332 سراغ نمود. فصل دهم به معرفی شماری از برنامههای سیاسی و اصلاحات اقتصادی دولت، مانند انقلاب سفید، طی سالهای پس از کودتا می پردازد و سپس مخالفتها و اعتراضاتی که برخی از مفاد این برنامهها (مانند اصلاحات ارضی و یا حق رأی زنان) در پی داشتند را بررسی میکند.
فصل یازدهم به برنامههایی که برای رشد شتابان و گسترش زمینههای اقتصادی و نظامی ایران طی اواسط دهه 1340 و 1350 دنبال شدند میپردازد و به موازات این برنامهها رشد نارضایتیهای اجتماعی و سیاسی را مطرح میسازد. فصل دوازدهم ادامه تنشهای اجتماعی و فرهنگی و نیز فرسایش مشروعیت ساختار سیاسی در دوران پایانی سلطنت را با توسل به تقابل دو دیدگاه و گرایش معارض نشان میدهد، یکی جهانبینی مبتنی بر قدرت مسَلّط دولت و دیگری دیدگاه منفی و مخالف با آن؛ میبینیم که انقلاب فراگیر ایران نتیجه برخورد این دو گرایش معارض و متضاد بود.
بخش چهارم کتاب (صص 701ـ896) شامل پنج فصل است و روند پُرشتاب انقلاب و تشکیل جمهوری اسلامی را بررسی میکند. فصول سیزدهم و چهاردهم به ترتیب زمینههای انقلاب ایران تا انقراض سلطنت و سپس نظریه ولایت فقیه را مورد بررسی قرار میدهند. فصل پانزدهم به تثبیت و استقرار نظام سیاسی و حکومتی جمهوری اسلامی در چند سال بحرانی پس از انقلاب و کشمکشهای حاد با نیروهای سیاسی مخالف، و نیز به تاثیرات انقلاب فرهنگی در دانشگاهها، و همچنین به نخستین سالهای جنگ ایران و عراق میپردازد. فصل شانزدهم موضوع گروگانگیری کارکنان سفارت آمریکا در تهران و بحران گسترده ناشی از آن را مورد بحث قرار میدهد. فصل هفدهم، یعنی آخرین فصل کتاب، به دگرگونیها و چالشهای اجتماعی و فرهنگی در جمهوری اسلامی اختصاص دارد. برخی از موضوعاتی که در این فصل بررسی شدهاند عبارتند از دگرگونی ساختارهای جمعیتی در ایران طیّ چند دهۀ گذشته، تحول و در عین حال محدودیت در موقعیت اجتماعی زنان، و تلاش در تعیین حدود و استیفای حقوق نهادهای جامعه مدنی.
در پیگفتار پایانی کتاب (صص 897ـ908) نیز هرچند مجال بازنگری به آنچه که به تفصیل در فصول هفده گانه کتاب آمده است نیست، اما از دیدگاه تحلیلی و به اختصار، موضوع کلی چند و چون رابطۀ دین و دولت در تاریخ متاخر ایران، به ویژه در پرتو رویدادهای ناشی از انقلاب، بازبینی و ارزیابی شده است. از آن جا که سیاسی شدن دین و دینی شدن سیاست فی نفسه فرضیهای خارق اجماع است، اما فرآیند آن در عمل، به سبب تلاشهای مستمر و چند سویهای که طی سالهای گذشته در پیاده ساختن آن صورت پذیرفته، وجوه چشمگیری از واقعیات تاریخ معاصر ایران را، به ویژه در زمینههای فرهنگی، اخلاق جمعی، و حقوق شهروندی، تحت تاثیر خود قرار داده است.
سرانجام بخش کتابشناسی مفصلی که بر حسب موضوع و دوره تاریخی در انتهای کتاب آمده (صص 915ـ944)، برای آگاهی از طیف وسیعی از پژوهشهای ایرانشناسی که طی سالیان به زبان انگلیسی انجام و صورت نشر یافته بسیار مفید و آموزنده است.
از ویژگیهای کلی کتاب یکی این است که سبک نگارش آن به روانی و روال شیوهای است که شاید بتوان آن را تاریخ نگاری بلاواسطه نامید، یعنی آنکه بررسی رویدادها نه از روی پیشفرضهای انتزاعی بلکه هر یک در بستر و زمینۀ مختص به خود صورت پذیرفته است، بدون آنکه متن را به ورطۀ واقعهنگاریهای بی حدّ و حصر انداخته باشد. البته در تجزیه و تحلیل رویدادها، بر حسب مورد، استفاده از دیدگاههای تحلیلی گوناگون، از جمله توجه به متغیّرات طبقاتی، بازتاب حضور و غیاب یا شدّت و ضعف دولت، انگیزهها و گرایشهای ایدئولوژیک، تبعات اجتماعی و فرهنگی توسعۀ ناموزون، اِعمال نفوذهای سیاسی و اقتصادی از خارج، و عوامل سیّال و فرّار ذهنی و شخصیتی (یا همان مقوله ای که از آن به عنوان نقش شخصیت در تاریخ یاد شده است)، لحاظ شده اند بی آن که هیچ یک از این متغیرات به تنهایی فرآیندی از پیش تعیین شده برای تفسیر و توضیح آن رویدادها به متن عرضه بلکه تحمیل کرده باشد.
در این کتاب بررسی و تشریح هر یک از ادوار تاریخی از یکسو دارای پشتوانهای از آشنایی نویسنده با جزئیات مورد بحث است و از سوی دیگر محملی برای گفتگو با دیدگاههای نظری اهل فن و تجزیه و تحلیلهایی که در تاریخنگاری هر یک از آن ادوار مطرح شدهاند. بیان این وجه اخیر هم به گونهای روان و با پرهیز از به کارگیری بیش از حد نیاز تعابیر فنی و ورود به محاجّات تخصصی صورت پذیرفته است و از این رو هم مفید اهل اصطلاح است و هم وقفهای در جلب توجه خوانندۀ غیر متخصص پیش نمیآورد.
در بررسی ادوار تاریخ ایران طیّ پانصد سال گذشته امانت از یکسو نگاهی دراز مدت و کلّینگر دارد و از سوی دیگر، همان گونه که اشاره شد، دیدگاه تاریخ نگاری آنی و بلاواسطه را به کار میگیرد و هر دوره را در پرتو ویژگیهای تاریخی اعمّ از سیاسی، اجتماعی، و ایدئولوژیک همان دوره ترسیم میکند و توضیح میدهد. در واقع از برکت احراز چنین سبک و روشی است که کلیات و جزئیات پیوسته در مراوده و گفتگوی با یکدیگر به نظر خواننده میرسند.
شایان توجه است که نویسنده بررسی خود از تاریخ مدرن ایران را با صفویه شروع میکند و آن دوره را سرآغاز تاریخ دوره جدید میداند. میدانیم که صفویان از یکسو با به رسمیت شناختن مذهب تشیّع توأمان نوعی استقلال ایدئولوژیک در برابر اعراب و عثمانیان برای ایران احراز نمودند و از سوی دیگر با توسّل به نهاد دیرین سلطنت و به ویژه از راه کوشش در تعیین حدود سیاسی و ارضی ایران، به ارائه تعریف جدیدی از دولت و قلمرو سیاسی، جغرافیایی، و حقوقی آن توفیق یافتند. این تمهیدات و دستآوردها کلّا زمینه ساز و تشکیل دهندۀ مفهوم دولت در ابعاد ارضی و حقوقی آن در ادوار بعد بودند، روندی که بازتاب و ادامه آن را تا به امروز نیز میتوان به روشنی دید.
دیگر این که تاریخ مدرن ایران از دوران صفویه به این سو هر از چندگاه دستخوش رویدادهایی بوده است که یا از درون و یا از بیرون، ساختار سیاسی آن را بر هم زدهاند. هر چند در نگاه نخست میتوان چنین برداشت نمود که در ایران بریدگی و انقطاع نوعی قاعده و عرف تاریخی بوده است تا اینکه استثنا باشد، اما در همین حال از دیدگاهی جامعتر و کلّی، وجود تداوم و پیوستگیهای بنیادین را نیز شاهد هستیم. مثلا از قاجاریه به بعد، از جمله عوامل داخلیِ برهم زنندۀ تداوم، که مورد توجه و تاکید برخی از پژوهندگان معاصر نیز بوده است، میتوان از شکاف مزمنی که در فرهنگ سیاسی ایران میان دو مقولۀ ملّت و دولت وجود میداشته یاد کرد. با این وصف میبینیم که در این فرهنگ سیاسی از دوران صفویه به این سو حساب دولت همواره با حساب متولّیان آن یکسان و یکسو دانسته نمیشود بلکه کاملاً مشروط است، و نافرمانیهای ادواریِ ملّت از متولّیان نهاد دولت به منزلۀ نفی ارزش ذاتی دولت و باور به ضرورت ایجاد و کارآیی آن نبوده است. از این رو همواره از پس افت و خیزها شاهد نوعی پیوستگی و حتی انسجام در تاریخ مدرن ایران بوده ایم. حتی در زمانهایی، مانند دوران انقلاب 1357 و سالهای پس از آن، عملیات تخریب و ایجاد و یا ویرانسازی و سازندگی همزمان صورت گرفته اند.
ترکیب پیوستگی و گسستگی را در دیگر زمینهها نیز میتوان دید. مثلا بحث غربزدگی و گفتمان بازگشت به خویش که طی چند دهه گذشته پیوسته در نقد فرهنگ دوره گذشته به کار رفته است، بازتاب یک ذهنیّت منسجم و روشمند تحلیلی نبوده است بلکه با مفادّی به نام سنّت که خود برگزیده بود درآمیخته و آنها را از خود و خود را از آنها میدانسته بی آن که مبانی چنین استنباطی را روشن و مدلّل کرده باشد. طُرفه آنکه امروزه همین دیدگاه در شرایطی که سنّت را پرچمدار انحصاری فرهنگ قلمداد میکند، از توضیح گسترش غربزدگی مفرط در جامعه ایران درمانده است.
به سخن دیگر، در سطوح و زمینههای گوناگون (مانند سیاست، فرهنگ، زبان، و ادبیات)، همواره در تاریخ مدرن ایران بریدگی و پیوستگی همراه یکدیگر بودهاند. این موضوع در کتاب امانت به خوبی نشان داده میشود.
در مجموع میتوان گفت که این اثر ذخیره و دستمایۀ بسیار ارزشمندی برای دانشجویان و پژوهندگان تاریخ ایران در عصر جدید است و ترجمۀ امین و نشر بی کم و کاست آن نیز بدون تردید مرجع معتبری برای خوانندگان فارسی زبان خواهد بود.
1– برای چاپ نخست این معرفی، بنگرید به: «جهان کتاب»، سال بیست و سوم، شمارۀ 3–5، خرداد – مرداد 1397، صص 22–24.
2– Paradoxical