سینا امامی، مهندس هوا ـ فضا
از اواخر دهه شصت میلادى سازمان اطلاعات آمریکا (CIA) اقدام به انجام پروازهاى جاسوسى بر فراز اتحاد جماهیر شوروى و کشورهاى پیمان ورشو از خاک ایران نمود. این پروژه که تحت نام هاى (Dark Gene) و (Ibex) شناخته می شدند تا شروع انقلاب اسلامى ١٩٧۹ ادامه پیدا کرد. این پروژه ها بعدتر با ایجاد ایستگاه هاى زمینى کسب اطلاعات در خاک ایران فعالیت خود را گسترش دادند. اخیراً بیشتر اطلاعات مربوط به این پروژه ها بنا به قانون آزادى اطلاعات از حالت سرى خارج شده اند.
در دوران جنگ سرد، ایالات متحده با همکارى نیروى هوایى شاهنشاهى (IIAF) پروازهاى متناوبى را در حواشى مرزهاى اتحاد شوروى انجام می داد. منظور از این پروازها شناسایى رادارهاى زمینى و موقعیت موشک هاى زمین به هوا (SAM) متعلق به اتحاد جماهیر شوروى بود. جمع آورى این اطلاعات به آمریکا امکان شناسایى مسیرهاى امن ورود هوایى به هدف هاى داخل خاک اتحاد جماهیر شوروى را در صورت بروز جنگ احتمالی می داد. با توجه به وسعت زیاد خاک اتحاد جماهیر شوروى امکان وجود نقاط کور در پوشش رادارى این کشور متحمل به نظر می رسید. هدف از این پروازها پیدا کردن و شناسایى این نقاط کور براى برنامه ریزى یک جنگ احتمالى و همچنین استفاده از آنها در پروازهاى بعدى براى کسب اطلاعات بیشتر از درون خاک شوروى بود.
ایران که قبل از انقلاب اسلامى رابطه خیلى نزدیک با ایالات متحده داشت با داشتن مرزهاى طولانى با شوروى موافقت کرد که پروازهاى جاسوسى با استفاده از هواپیماهاى نیروى هوایى شاهنشاهى از خاک ایران انجام شود. ایران همچنین اجازه داد تا ایستگاه هاى زمینى شنود مجهز به سیستم هاى جاسوسى الکترونیکى و رادارى در خاک ایران مستقر شوند. در یک عملیات، براى عکس بردارى از نقاط حساس، هواپیماها با استفاده از نقاط کور در ارتفاع پایین وارد خاک شوروى می شدند. در صورتی که توسط رادارهاى آنها ردیابى می شدند، به هواپیماهاى دور پرواز و ایستگاه هاى زمینى فرصت داده می شد تا با روشن شدن رادارها، موقعیت و فرکانس عملیاتى آنها را شناسایى و ضبط کنند.
در سال ۱۹۶۸ دوازده فروند هواپیماى تجسسى RF ـ 5A ساخت شرکت Northropبه نیروى هوایی شاهنشاهی (IIAF) تحویل داده شد. ولى در حقیقت تحویل این هواپیماها هیچ وقت علنی نگردید و حتى شماره سریال آنها هم از لیست تولید شرکت Northrop حذف شد که وانمود شود این هواپیماها وجود ندارند. علاوه بر آن تا سال ١٩٧١ این هواپیماها با خلبانان نیروى هوایى آمریکا (USAF) تحت مدیریت پروژه Dark Gene پرواز می کردند. بر طبق یک گزارش دو فروند از آنها توسط پدافند اتحاد شوروى هدف قرار گرفته و در خاک آن کشور سقوط می کنند. خلبانان USAF موفق می شوند به موقع با صندلى نجات از هواپیما خارج شده و به اسارت گرفته شوند. در بازجویى می گویند که براى آموزش خلبانان ایرانى پرواز می کرده و مسیر خود را گم کرده اند. بر طبق این گزارش به آنها اجازه داده می شود به ایران باز گردند. علاوه بر نقش تجسسى، این دوازده هواپیما همچنین دارای توانایى حمل بمب هسته اى نیز بودند.
هرچند این هواپیماها موفق به کسب اطلاعات مهمى شدند ولى چون سرعت آنها زیر سرعت صوت بود زیاد مورد قبول خلبانان واقع نشده و آنها خواستار هواپیماهای قوی ترى بودند که بتوانند به سرعت از مهلکه خارج شوند. هواپیماى مافوق صوت فانتوم RF ـ 4 ساخت شرکت McDonnell ـ Douglas (که بعدها توسط شرکت بویینگ خریدارى شد) براى این ماموریت مناسب تر بودند. شاه ایران که در جریان اطلاعات دریافتى از هواپیماهاى RF ـ 5A قرار داشت و خواستار این بود که ایران نقش مهم ترى در این پروژه ها ایفا کند، پیشنهاد کرد که ایران خود هواپیماهاى RF ـ 4 را خریدارى کند. این پیشنهاد مورد قبول ایالات متحده قرار گرفت. همچنین موافقت شد تا این هواپیماها که حامل دو سرنشین بودند توسط یک خلبان USAF و یک خلبانIIAF به عملیات بپردازند. تحویل این هواپیماها، که هر کدام دوازده میلیون دلار قیمت گذارى شده بودند، به نیروى هوایى شاهنشاهى (IIAF) در سال 1791 آغاز شد. در نخست شش فروند بدون لیست شماره سریال تحویل داده شد. در نهایت بین بیست و دو تا بیست وشش فروند از هواپیماهاى RF ـ 4 به ایران تحویل داده شد. این هواپیماهاى تجسسى هم توانایى حمل بمب هسته اى داشتند. از سال ۱۹۷۱ تا سال ۱۹۷۸ این هواپیماها با سرنشین ایرانى و آمریکایى به طور متوسط ماهى دو بار بر فراز مرزهاى اتحاد شوروى پرواز می کردند. در صورت سقوط و اسارت آنها قرار بود بگویند که این پروازى آموزشى براى خلبان ایرانى بوده و قرار داشتند که به تمرین ناوبرى (Navigation) بپردازند که متاسفانه مسیر خود را گم کرده و اتفاقى وارد خاک شوروى شده اند. بر طبق گزارش دو فروند از هواپیماهاى RF ـ 4C توسط جنگنده هاى شوروى ساقط می شوند، یکى در سال ۱۹۷۳ و دیگرى در سال ۱۹۷۶. جزئیات بیشترى در مورد حادثه سال ۱۹۷۳ منتشر شده است.
در بیست وهشت نوامبر ۱۹۷۳ یک فروند هواپیماى RF ـ 4C متعلق به ایران به خلبانى سرگرد شکوه نیا از IIAF و سرهنگ جان ساندرز USAF در صندلى عقب بر فراز اتحاد شوروى ردیابى می شوند. این هواپیما به سرعت به طرف مرز ایران تغییر مسیر می دهد و توسط یک MIG ـ 21 شوروى به خلبانى گنادى الیسیف تعقیب می شود. سرهنگ ساندرز با رها کردن شعله (Flare) سعى می کند راکت هاى حرارت یاب هواپیماى روسى را گمراه کند و در نهایت تمام پنجاه و چهار عدد Flare را رها می کند. الیسیف هر دو راکت هوا به هوا را شلیک می کند که هیچ کدام به هدف اصابت نمی کند. به الیسیف دستور داده می شود که به هر قیمت هواپیماى ایرانى را متوقف کند. او موفق می شود با ایجاد تصادف با دم هواپیماى ایرانى آن را از کنترل خارج کند. در این سانحه گنادى الیسیف کشته می شود و پس از مرگ بالاترین مدال قهرمانى اتحاد شوروى به او اهدا می گردد. سرگرد شکوه نیا و سرهنگ ساندرز موفق به خروج اضطرارى می شوند و با چتر در خاک اتحاد جماهیر شوروى فرود می آیند و توسط نیروهاى آن به اسارت گرفته می شوند. هواپیماى آنها با سرعت مافوق صوت با زمین برخورد می کند و هر گونه مدرک جاسوسى در این سقوط از بین می رود. ساندرز و شکوه نیا در بازجویى ها به تکرار داستان آموزش و گم شدن پرداختند. با نبودن مدارک دیگر اتهام جاسوسى آنها قابل اثبات نبود. چندى بعد اتحاد شوروى این دو نفر را با یک کارتریج فیلم متعلق به یک ماهواره روسى که در ایران سقوط کرده بود مبادله کرد و آنها به ایران بازگشتند. بنا به گزارش ها سرگرد شکوه نیا در زمان انقلاب اسلامى ایران را ترک کرد ولى در سال 0891 به ایران مراجعت کرد و توسط حکومت جمهورى اسلامى به اعدام محکوم شد.
به تلافى این پروازها، اتحاد شوروى به نوبه خود اقدام به پروازهاى جاسوسى بر فراز خاک ایران با استفاده از مدرن ترین هواپیماى ناوگان خود (MIG ـ 25) نمود. مدت ها ایران تلاش کرد تا با استفاده از هواپیماهاى فانتوم بتواند با این هواپیماها درگیر شود ولى نتیجه ای نداشت چون ایران هنوز هواپیمایى مشابه در ناوگان خود نداشت.
ورود هواپیماهاى F14 ـ Tomcat در سال ۱۹۷۶ به ناوگان هوایى ایران که قابلیت مقابله با MIG ـ 25 را داشتند باعث شد شوروى به پرواز این هواپیماها بر فراز خاک ایران خاتمه دهد.
پروژه Ibex در سال ۱۹۷۴ با شراکت ایران و آمریکا آغاز شد. ولى ایران تمامى هزینه این پروژه را که در حدود ۵۰۰ ملیون دلار بود به پیمانکار اصلى آن شرکت Rockwell International پرداخت می کرد. این پروژه براى ساخت و بهره برداری از یک سرى ایستگاه هاى شنود و رادارهاى زمینى در مرزهاى اتحاد شوروى به اضافه خرید و اداره تعدادى هواپیمای مجهز به مدرن ترین قابلیت هاى تجسسى بود. طرف ایرانى این پروژه، نیروى هوایى شاهنشاهى (IIAF) و طرف آمریکایى آن سازمان (CIA) و سازمان (NSA) بودند.
در مجموع پنج ایستگاه زمینى تاسیس شد که سه ایستگاه در شمال ایران توسط IIAF و دو ایستگاه دیگر (یکى در بهشهر و دیگرى در کیپ کان) توسط CIA اداره می شدند. وظیفه اصلى این ایستگاه ها رصد سیگنال هاى رادیویى و تله متری (telemetry) نیروهاى مسلح اتحاد جماهیر شوروى و به خصوص تشخیص فورى عملیات ویژه این نیروها، رصد آزمایش هاى موشکى و دریافت عکس و فیلم با کیفیت بالا از ماهواره هاى آمریکا در مدار زمین بود. هواپیماهاى نیروى هوایى آمریکا که از پایگاهاى آن کشور در آلاسکا و اوکى ناوا پرواز می کردند به وسیله این ایستگاه ها از وضعیت نیروهاى موشکى شوروى پیغام دریافت می کردند. این ایستگاه هاى زمینى آن قدر پیشرفته و مدرن بودند که دریادار استنفیلد ترنر رییس وقت CIA آنها را سامانه اى براى قرن ۲۱ توصیف می کرد.
بخشى از نیروى هوایى شاهنشاهى تحت مدیریت پروژه Ibex قرار گرفتند که وظیفه آن پوشش هوایى براى این پنج ایستگاه بود. این ایستگاه ها به وسیله سیم خاردار و محوطه مین گذارى شده محافظت می شدند و در صورت ورود غیرمجاز امکان انهدام آنها وجود داشت.
در روز بیست و هشت آگست ۱۹۷۶ در تهران سه کارمند آمریکایى شرکت Rockwell International که روى پروژه Ibex کار می کردند توسط یک گروه مسلح ترور شدند. به گزارش روزنامه ها در تهران این گروه متعلق به یک سازمان تروریست اسلامى بودند ولى چند روز بعد شاه به سفیر آمریکا گفت که روس ها پشت این ماجرا بوده اند.
گزارش هاى متفاوتى راجع به ناوگان هوایى پروژه Ibex منتشر شده ولى به طور مسلم این ناوگان شامل یک هواپیماى بویینگ٧٠٧ و چهار هواپیماى C ـ 130H ساخت شرکت لاکهید بود که در نیروى هوایى «خفاش» نامیده می شدند. این هواپیماها در شرکت E ـ Systems در تگزاس به سیستم هاى فوق پیشرفته تجسس الکترونیکى مجهز شدند. این سیستم ها که در داخل بدنه، زیر بدنه، و زیر بال جا سازى شده بود، شامل سیستم هاى عکس بردارى از ارتفاع بالا، ردیابى و کشف سیگنال هاى الکترونیکى، و دستگاه های مختلف براى رصد و ضبط سیگنال هاى رادیویى و رادار بودند.
گزارش ها حاکى از این است که در جریان وقوع انقلاب اسلامى این پروژه به سرعت متوقف شد و ایستگاه هاى زمینى آن کاملا نابود شده و پرسنل آنها تخلیه شدند. این گزارش در مورد هواپیماهاى این پروژه اظهار بى اطلاعى می کند ولى نویسنده اطلاع دارد که دو فروند از خفاش ها در ایران باقى ماندند و در خدمت نیروى هوایى جمهورى اسلامى (IRIAF) قرار گرفتند. این دو هواپیما در جنگ ایران و عراق رل بسیار مهمى در رصد و ردیابى هواپیماهاى نفوذى عراقى داشتند و تا اندازه اى کمبود رادارهاى زمینى را که در جنگ بمباران شده بود جبران کردند.