معرفی کتاب
گفت وگوی هوشنگ گلشیری با مهرداد بهار
علی صاحب الزمانی
این کتاب نسخه به تحریر در آمده گفت وگویی است که در سال هزار و سیصد و هفتاد و دو، در چند جلسه بین هوشنگ گلشیری و دکتر ملک مهرداد بهار، با حضور فریدون مختاریان، اتفاق افتاد. گلشیری، آن طور که اظهار می دارد، قصد پیاده کردن این گفت وگو را داشته اما نهایتاً فرزند او باربد در سال هزار و سیصد و نود و هفت، بیشتر از بیست سال پس از فوت گلشیری و بهار، این کار را به ثمر رساند. کتاب تنها صد و پنجاه و نه صفحه است اما حجم دانشی که در این صفحات نگاشته شده فوق العاده بیش از آن است که بتوان صرفاً با یک دور خواندن به کنه آن پی برد. ناشر این کتاب انتشارات نیلوفر است.
اگر بخواهیم در ایران ریشه علم اسطوره شناسی را بیابیم، لاجرم در انتهای کاوش خود با دکتر ملک مهرداد بهار روبرو خواهیم شد. وی مدرک لیسانس خود را در رشته ادبیات فارسی پس از گذراندن چهار سال در زندان ساواک، از دانشگاه تهران دریافت کرد و سپس برای ادامه تحصیل به انگلستان سفر کرد. در دانشکده زبان های شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن به تحصیل در مقطع فوق لیسانس مشغول شد و بعد از آن به دانشگاه تهران بازگشت تا در رشته ادبیات فارسی و زبان های باستانی به درجه دکترا نائل آید. به دلیل سابقه تقابل بهار با رژیم پهلوی، از استخدام او در دانشگاه تهران جلوگیری شد و او ناچار به استخدام بانک در آمد. البته به صورت حق التدریسی رشته اساطیر ایران باستان را آموزش می داد اما همچنان کرسی استادی از او دریغ می شد. زحمات دکتر بهار در ترجمه متون کهن، از جمله واژه نامه بُندَهِش، و تحقیقات گسترده او در متون مانوی و باقی ادیان کهن آسیای غربی، کارنامه ای به دست داده که درخشش آن همچنان راه را برای محققین این زمینه روشن می کند. در فصل آخر کتاب به تفصیل از آثار گوناگون دکتر بهار نام برده شده است.
این که برای مصاحبه کردن با چنین شخصی، هوشنگ گلشیری پای پیش نهاده باشد، شاهد بر یمن خوش ما است. گلشیری که خود در رشته ادبیات فارسی تحصیل کرده و در ادبیات کهن نیز تحقیقات گسترده ای کرده، بارها در طول این گفت وگو نشان می دهد که اگر شخص کمتر صاحب نظری در برابر بهار قرار گرفته بود چنین نتیجه ای به دست نمی داد؛ به کرّات پیش می آید که انگار بهار میل ندارد موضوعی را بیشتر موشکافی کند یا قصد دارد از مسئله ای که به نظرش بدیهی است سرسری بگذرد که گلشیری با سئوال یا اظهار نظری به جا او را به تشریح بیشتر وامی دارد.آن طور که در کتاب آمده، علاقه اصلی دکتر بهار نه ادبیات، که اساطیر و حماسه های ایرانی پیش از اسلام بوده. بهار در باره علت این علاقه، از نوعی مقاومت سخن می گوید، مقاومت عقل سلیم در برابر شبه هویت جعلی ای که در دوره رضاشاه تبلیغ می شده و با اشاعه احساسات خاک پرستانه و آریایی گرایی پوچ قصد نزدیکی با هیتلر را داشته؛ این رفتار باعث ایجاد ذهنیت غلط و تحریف هویت و فرهنگ ایرانی واقعی شده است. بهار توضیح می دهد که بر اساس تحقیقات او، فرهنگ ایرانی بسیار قدیم تر از حمله قوم آریایی به ایران است و به تفصیل تاثیرات این فرهنگ کهن را در دوران پس از اشغال شدن ایران توسط آریایی ها مثال می زند. بهار معتقد است چه از نظر قومی و چه از نظر فرهنگی، تاثیرگذاری آسیای غربی بر فرهنگ ایرانی به مراتب بیشتر از اقوام هندواروپایی است. به عقیده او اصلا علت پیشرفتگی تمدن ایرانی نسبت به قوم آریایی همین است، چرا که در آن برهه از تاریخ، ایرانیان در شهرها ساکن بودند و به مرحله زندگی کشاورزی رسیده بودند در حالی که اقوام آریایی همچنان کوچ نشین بودند و مشغول به زندگی چوپانی. او تاکید می کند نقطه قوت فرهنگ ایرانی این است که با وجود همه اقوام مختلفی که به ایران حمله کرده و فرهنگ و مذاهب خود را به ایرانیان تحمیل کرده اند، باز این فرهنگ بومی بوده که فرهنگ مهاجم را هضم کرده و آن را تغییر داده و از این طریق به بقا ادامه داده است. روش دکتر بهار هنگام بررسی اساطیر یا حماسه ها نیز مستقیما در خدمت این جهان بینی است؛ او شرح می دهد که ابتدا اجزاء تشکیل دهنده پدیده فرهنگی مورد بحث را تشخیص می دهد و از هم تفکیک می کند. سپس تک تک این اجزا را ریشه یابی می کند تا معلوم شود هر کدام در اصل متعلق به کدام ناحیه است و مثلا چطور آیین چندخدایی باستان در یکتاپرستی نوتر نفوذ کرده. بعد از بررسی کردن اجزاء به این شکل، باز پدیده فرهنگی را به عنوان یک کلّ یکپارچه بررسی می کند. در قسمتی از گفت وگو، خواسته یا ناخواسته، استعاره ای از این دید مطرح می شود: گلشیری اشاره می کند به این که گویا شنیده بوده که بهار می تواند یک خاتم کاری را نگاه کند و بگوید که تک تک عناصر آن هر کدام در اصل از کجا آمده که بهار تصدیق می کند.
با وجود این که خیلی از متون و کتاب هایی که در طول گفت وگو به آنها ارجاع داده می شود برای ما خوانندگان غیرمتخصص بیگانه است اما به هر حال مطالعه این کتاب برای شناختن محیطی که هویت و فرهنگ ایرانی در آن به وجود آمده، واجب می نماید. علاوه بر این، آشنایی با چارچوب علمی ای که برای شناختن فرهنگ ایرانی به کار رفته از یک سو و آشنا شدن با طرز فکر کسی مانند دکتر بهار که تمام عمر خود را صرف شناختن و شناساندن ایران کرده از سوی دیگر، باعث خواهد شد دید واقع بینانه تری نسبت به جایگاه این فرهنگ پیدا کنیم.
در انتها جا دارد «دست مریزاد»ی هم به باربد گلشیری بگوییم که چنین باسلیقه و روان این گفت وگو را که در اصل به صورت صوتی بوده، تحریر کرده است.