فیلمِ بهمن قبادی
«سینمای شاعرانه»
بررسی فیلم از تانیا احمدی
«فصلِ کرگدن» آخرین ساخته ی بهمن قبادی، فیلمی است با فضای عاشقانه و شاعرانه و داستانی سیاسی. ساحل فرزان شاعر کُرد و نویسنده ی فرهیخته با مینا دخترِ سرهنگ ارتش شاهنشاهی ازدواج می کند. زندگی عاشقانه ی این دو زمانی به خطر می افتد که راننده ی آنها که دلباخته مینا است، با پیروزی انقلاب اسلامی به قدرت می رسد و مینا و ساحل را به زندان می اندازد. او در زندان به مینا تعرض می کند و با نشان دادن قبری ساختگی، خبر مرگ ساحل را به مینا می دهد. اکنون بعد از گذشتِ سی سال، ساحل فرزان از زندان آزاد شده و به رویای پیدا کردن مینا راهی ترکیه می شود؛ بدون آن که بداند چه حقایقِ تلخی در انتظار اوست.
«فصل کرگدن» مملو از سکانس های چشم نواز و درخشان است. پلان های طولانی فیلم با استفاده ی حداقل از دیالوگ، دربردارنده ی شعرهایی است که به تک گویی روایت می شوند. این فیلم را می توان در گروه فیلم های شاعرانه قرار داد؛ یعنی فیلم هایی که بیشتر وابسته به ادبیات هستند، برش (کات) های کمی دارند و تمرکز اصلی شان بیشتر از این که روی قصه باشد، روی تصویر است. البته در این که فیلم بهمن قبادی داستانی درگیرکننده و پرگره دارد، جای هیچ تردیدی نیست اما نکته ای که فیلم را رو به جلو سوق می دهد، ساختارِ بصری آن است. به عنوان نمونه در یکی از سکانس ها، زمانی که ساحل فرزان در کنار ساحل سیگار می کشد، نورپردازی و تصویربرداری فیلم به قدری احساسات سرکوب شده، یاس و ناتوانی او را خوب به تصویر می کشند که عواطف بیننده غرق در این صحنه می شود. حرکتِ دائم دوربین پیرامون سرگردانی ساحل فرزان یکی از موتیف های فیلم است. نورپردازی این صحنه نیز بسیار حائز اهمیت است چرا که از نورهای کم و تیره استفاده شده که ترکیب این رنگ ها با فصل زمستان که بر فضای فیلم حاکم است، کلیت کار را به شدت غم زده و ملال آور کرده است.
قاب بندی های چشم نواز تورج اصلانی، جلوه و نمایش ایده های بکر بهمن قبادی را دو چندان کرده است. همکاری این دو با هم به خلق چندین تصویر ناب در فیلم انجامیده؛ مثلا سر یک اسب زنده را از پنجره صندلی اتومبیل رد کرده اند و یا کرگدنی را پشت سر اتومبیل دوانده اند یا حتی در قسمتی از فیلم از آسمان لاک پشت می بارد. نمای خاموش کردنِ سیگارِ ساحل در آب دریا، افتادنِ عکسِ راننده ی مینا در حوضچه ی زالوها، انعکاسِ تصویرِ ساحل روی شیشه ی خاموشِ تلویزیون نمونه های دیگر از زیبایی های بصری این فیلم هستند.
بازی های فیلم بسیار کنترل شده و تاثیر گذار هستند. بخش عمدهٔ فیلم خالی از گفت وگو است. بهروز وثوقی (در نقش کهنسالی ساحل) پس از سال ها روی تصویر ظاهر شده، و چه بازگشت شکوهمندانه ای است. او در فیلم حتی یک کلمه هم حرف نمی زند و تمام بازی اش بر روی میمیک های صورت و حرکت بدن است. او با آن ریش های انبوه، چشم هایی خالی از امید، و نگاه های پرحسرت حضور مغموم و پردرد و ساکت اش را به بیننده می قبولاند. مونیکا بلوچی در نقش مینا بسیار خوب است و حتی با این که بعضی ها به فارسی حرف زدن او با لهجه ایراد گرفته اند (که ایرادی بیهوده است)، به خوبی توانسته بین مینای جوان و خوشحال و مینای کهنسال و دردمند تفکیک ایجاد کند. یلماز اردوغان و جانر جیندوروک، بازیگران برجستهٔ تئاتر و سینمای ترکیه هم بسیار خوش درخشیده اند. این دو نیز با تکیه بر بازیِ بدن و صورت نقش های خود را به خوبی به تصویر کشیده اند.
«فصل کرگدن» متفاوت ترین فیلم بهمن قبادی است. ملیت، مرز، محرومیت های اقلیتی و قومی، محدودیت های فرهنگی و سیاسی، و جنگ از مواردی هستند که در فیلم های قبلی او به وضوح دیده می شد. در فیلم آخر او اما با یک داستان بسیار تراژیک و شاعرانه مواجه هستیم. به کار بردن اشعار یک شاعر کرد در طول فیلم ایده نابی است و این ادایِ دین به کردها امضای بهمن قبادی در فیلم هایش است. «فصل کرگدن» شاید از نظر نویسندگی فیلم کاملی نباشد و در داستانش حفره هایی وجود داشته باشد و یا به قول بعضی از منتقدان، فیلم به شدت سیاسی باشد، اما در این که فیلم کارگردانیِ بی نظیری دارد جای هیچ شکی نیست. و این را به یاد داشته باشیم که سینما در نهایت زبان تصویر است و فیلم بهمن قبادی از این حیث فیلم خوب و تامل برانگیزی است.