علی صدر
دو لغت در زبان انگلیسی هست که این روزها کاربرد فراوانی دارد ولی به نظر من هنوز ترجمه فارسی دلنشین و کاملی از آن ها وجود ندارد که بتواند حق مطلب را به درستی و به طور ریشه ای برساند. یکی از آن ها «آیرونی» و دیگری «هیپاکرسی» است. لغتنامه ها این دو را به ترتیب «کنایه» و «دورویی» ترجمه کرده اند ولی به نظر من هیچکدام از این ها واقعاً معنی را نمی رسانند. مثالی بزنیم: اخیراً در تگزاس قانونی را تصویب کرده اند که بر اساس آن سقط جنین نه تنها غیرقانونی است، بلکه مردم را تشویق به جاسوسی می کنند؛ یعنی شهروندان عادی حق دارند کسانی را که اقدام به کورتاژ می کنند و همینطور کسانی که خدمات بهداشتی مرتبط با آن را انجام می دهند را لو دهند و ده هزار دلار جایزه بگیرند. ولی وقتی بچه های ده ساله توسط جوان هجده ساله ای با مسلسلی که همان قانون گذاران از حق مالکیت قانونی آن دفاع می کنند، قتل عام می شوند، خم به ابرو نمی آورند و از مردم می خواهند که برای آمرزش رفتگان و بازماندگان دعا کنند. یعنی حق زنده ماندن را برای جنینی که هنوز متولد نشده مطلق و خدشه ناپذیر می دانند ولی همان بچه وقتی به دنیا می آید از حق زنده ماندن برخوردار نیست. همینطور این قانونگذاران راستگرای افراطی جلوی کمک های دولتی برای مهدکودک، آموزش قبل از دبستان و تغذیه کودکان بی بضاعت را می گیرند. آن ها همیشه اسلحه و تقدس اسلحه را بر جان کودکان ارجح می دانند. در اینجا هیپاکرسی و آیرونی به وضوح نمایان هستند؛ شرم و خجالتی هم اصلا وجود ندارد.
مثال دیگر: وقتی در زمان پرزیدنت ترامپ سه نفر به سوپریم کورت اضافه شدند، هر کدام از آن ها و طرفدارانشان اطمینان می دادند که قانون «رو برعلیه وید» (قانونی شدن سقط جنین) که در سال 1973 به تصویب رسیده بود، قانون زمین است و تغییر نخواهد کرد. ولی معلوم شد که آنان با اکثریت غالب خود قصد عوض کردن قانون را داشتند. بالاخره هم این کار را کردند و حق انتخاب را از زنان گرفتند و آن را در اختیار سیاستمداران ایالات مختلف گذاشتند. در نتیجه اقلا در 26 ایالت سقط جنین غیرقانونی خواهد شد. اگر این هیپاکرسی نیست، پس چیست؟ شعار این سیاستمداران کوتاه کردن دست دولت از امور شخصی مردم است. ولی در عمل به خود حق می دهند برای زنان جامعه تصمیم بگیرند.
مثال دیگر: می گویند اجباری کردن واکسیناسیون دخالت در امور شخصی مردم است؛ می گویند اجباری کردن ماسک برای جلوگیری از گسترش بیماری، دخالت در امور شخصی است و باید از آن تمرد کرد، حتی اگر به قیمت جان افراد و اطرافیانشان تمام شود. می گویند «بدن من مال من است و دولت حق ندارد به من بگوید چه کنم و چه نکنم» ولی همین حق را از کلیه زنان انکار می کنند. می گویند دست دولت باید از آموزش و پرورش کوتاه باشد ولی به خود حق می دهند که چه کتابی در مدارس تدریس شود و چه نشود. تا آن جا که دستشان می رسد جلوی تدریس تاریخ واقعی را می گیرند. به نظر آن ها دگرباشان و «ترنزجندر»ها هیچ حقی در قانون ندارند: قضاوت و تصمیم گیری در مورد بدن آنان و زنان به طور کل به عهده دولت است. ولی با این همه انزجار و تنفری که می پراکنند، عاشق و طرفدار یک چیزند و آن هم انواع اسلحه است.
در شش ماه اول سال، 250 کشتار حمعی با سلاح گرم در آمریکا صورت گرفته که 27تای آن ها در مدرسه ها بوده است. با وجود این که 90 درصد از مردم خواستار نوعی کنترل یا جلوگیری از فروش سلاح های جنگی هستند، سیاستمداران مذکور جلوی هر قانونی که به نحوی کنترلی در این زمینه ایجاد کند ایستاده اند. کلیه نظرسنجی های انجام شده بیانگر این است که بیش از 60 درصد مردم خواستار ابقای آزادی سقط جنین هستند. اکثریت غالب خواستار کنترل فروش سلاح هستند ولی این دوستان با این مطالب کاری ندارند چون ادعا می کنند که بهتر از مردم به امور مردم آشنا هستند و حق دارند برای آنان تصمیم بگیرند. اینان نماینده اکثریت مردم نیستند.
اخیراً مستندی از زندگی جورج کارلین کمدین مشهور را دیدم. جالب توجه این که مسایلی را که او در دهه های هشتاد میلادی، یعنی از زمان پرزیدنت ریگان مطرح می کرد عیناً و دقیقاً همان هایی هستند که در دهه سوم قرن بیست و یکم درگیر آن هستیم. سقط جنین، کنترل فروش اسلحه، ضدیت با علم و دانش و حقوق دگرباشان عیناً همان است که بود. بگذارید عقب تر برویم. این ها دقیقاً همان است که از قرون وسطی دستاویز متحجرین و واپسگراها بوده است. من اصلاً امیدی به اینکه این افراد با بحث اغنایی و آموزش، نظراتشان عوض شود ندارم. تنها راه این است که آن ها را از ارگان های تصمیم گیرنده و اجرایی دور نگه داشت. و این عملی نیست مگر با شرکت فعال در انتخابات و انتخاب افراد مترقی، آگاه و پیشرو.