سردبیر: علی صدر
اجازه بدهید پیشاپیش فرارسیدن نوروز و بهار را به شما تبریک بگویم. امیدوارم سال نو برای شما، عزیزانتان و مردم ایران سلامت و سعادت، پیروزی و بهروزی به ارمغان بیاورد. سالی که گذشت، سال 1401، در تاریخ ایران به عنوان یک نقطه عطف برای همیشه ثبت شد. از نیمه دوم سال و پس از قتل فجیع مهسا امینی، جنبش و حرکت اعتراضی همه گیری در ایران شکل گرفت که ماهیتا با حرکات اعتراضی قبلی تفاوت دارد. جنبشی تمامیت خواه که توسط زنان و جوانان رهبری می شود؛ حرکت اعتراضی ای که مشخصا خواستار گذشتن از جمهوری اسلامی است؛ جنبشی که فرا ایدئولوژیک است؛ جنبشی که به دنبال پایه ای ترین و اساسی ترین حقوق انسانی است؛ جنبشی که با تفکرات پدرسالارانه خطکشی دارد و از خط قرمزهائی گذشت که دیگر بازگشت به اوضاع قبل از شهریور 1401 را غیر ممکن کرده. مردم ایران در این راه تا کنون هزینه سنگینی پرداخت کرده، بیش از پانصد کشته، تعداد خیلی بیشتری زخمی و حدود بیست هزار زندانی که سایه شوم اعدام بر سر برخی از آنان در چرخش است.
در همین رابطه ایرانیان مهاجر نیز در هر کشور و شهری که بودند توانستند گردهم آمده و صدای این بی صدایان شوند و فریاد آزادی خواهی و تساوی طلبی آنان را به گوش جهانیان برسانند. آن ها توانستند با استفاده از هر امکانی، از تظاهرات گرفته تا مصاحبه با خبرگزاری ها و استفاده شایان از شبکه های اجتماعی توانستند «تمامی دردها را به چشم جهانیان پدیدار» کنند.
هرچند این روزها به نظر می رسد که جنبش در داخل ایران قدری فروکش کرده ولی این به هیچ وجه نشانگر شکست جنبش نیست. مشکلات و معضلات روزانه در ایران نه تنها کم نشده بلکه بیشتر و بیشتر هم شده است. دولت و رژیم هم قادر نیست اصلاحاتی انجام دهد و کسی را بفریبد. بنا بر این مسلم بدانید که به زودی و در تند پیچ بعدی مردم دوباره به خیابان خواهند آمد. رژیم هم راهی جز سرکوب نمی شناسد و وقایع چند ماه گذشته دوباره تکرار خواهد شد.
رژیم به تمام معنی دچار بن بست سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است. تنها دو ماشین در این رژیم هنوز با تمام قدرت کار می کنند، یکی ماشین سرکوب و دیگری ماشین چاپ پول. اگر به این ترتیب پیش برود، به اذعان بسیاری از صاحبنظران، سیستم از درون فرو خواهد ریخت. همان گونه که شوروی و کشورهای بلوک شرق از درون فروپکیدند. عامل اصلی فروپاشی شوروی مشکلات داخلی و عدم کارائی دولت بود نه جنگ و دشمن خارجی. بررسی سرنوشت شوروی و اقمارش بعد از فروپاشی هم برای پیش بینی اوضاع ایران قابل تامل است. بعضی از آنها با انقلاب مخملی یا «رنگی» و برخی دیگر با خشونت و تخریب این گذار را انجام دادند.
یکی از ویژگی های حرکت انقلابی اخیر ایران نداشتن رهبری مشخص و منسجم است، که البته در مواردی به عنوان حسن این جنبش قلمداد می شود ولی برای هماهنگی و پیشبرد کارها، تشکل و رهبری لازمۀ هر حرکت انقلابی است. من هم مثل شما معتقدم که رهبران آینده این جنبش در ایران تعیین خواهند شد. کم نیستند کسانی که نه تنها جامعه ایران و دردهایش را به خوبی می شناسند، بلکه مورد احترام و قبول جامعه هم هستند. در ضمن این هم درست است که ایرانیان خارج از کشور باید فقط صدای مردم ایران باشند و نباید ادعای رهبری جنبش را داشته باشند. به هر صورت در نظر داشته باشیم که اعمال و حرکات ایرانیان خارج از کشور با ذره بین شبکه های اجتماعی در معرض دید هموطنان داخل ایران هم هست؛ این حرکات و گفتار می تواند موجب دلگرمی یا دلسردی آنان شود. به نظر من یکی دیگر از وظایف ما در خارج از ایران، که گرفتاری های تعقیب و مراقبت روزانه و در آوردن یک لقمه نان در ایران را نداریم، مطالعه و آموزش است. به جای احساسی برخورد کردن و دوست و دشمن تراشیدن، که این روزها در شبکه های اجتماعی شاهد آن هستیم، بیایید اقلاً درباره ایران بیشتر بیاموزیم؛ تاریخ صد ساله آن را مطالعه کنیم؛ جامعه را از لحاظ سیاسی و اجتماعی بشناسیم؛ انقلاب های خودمان و کشورهای دیگر را مطالعه کنیم. توجه داشته باشیم که انقلاب مهم ترین حادثه ای است که در زندگی یک فرد ممکن است اتفاق بیافتد. انقلاب را باید به صورت علمی بررسی کرد و نه احساسی. هرچه بیشتر بدانیم از تکرار اشتباهات گذشته مصون تر می شویم. چرا انقلاب مشروطه شکست خورد؟ چرا انقلاب 57 شکست خورد؟ چقدر از دموکراسی، که همه ظاهرا خواستار آن هستند می دانیم و چقدر حاضریم به آن عمل کنیم؟ کیش شخصیت چیست؟ آیا با تغییر رژیم کار تمام است؟ انقلاب سیاسی و اجتماعی چه تفاوت هائی دارند؟ شیوه های مبارزه منفی و ضد خشونت کدام است؟ و بسیاری موضوعات دیگر. از این فرصت باید استفاده کرد. تمام این مطالب هم در فضای مجازی موجود است. بیاموزیم و آموزش دهیم.
این روزها از بسیاری از صاحبنظران می شنویم که انقلاب واقعی ماراتون است و نه دوی صد متر. بنا بر این باید برای راهی پر فراز و نشیب و طولانی آمادگی داشت.
با آرزوی پیروزی