سردبیر: علی صدر
در تظاهراتی که طی چند ماه گذشته ایرانیان مهاجر در حمایت از مبارزات مردم ایران برپا کرده اند، گاه شعارهایی سرداده می شود با عنوان این که مثلا «بایدن کاری بکن» و همینطور در مصاحبه ها و گفتار معمولی برخی از به اصطلاح رهبران اپوزیسیون خارج از ایران مستقیماً درخواست دخالت آمریکا برای سرنگون کردن رژیم مطرح می شود. در مواردی بایدن را متهم به بی عرضگی می کنند و می گویند که اگر فلان یا بهمان رئیس جمهور بود وضع فرق می کرد. یا این که «خودشان این ها را آورده اند و خودشان هم می توانند برشان دارند!» من امیدوارم که این طور اظهارنظرها صرفاً جنبۀ بی اطلاعی و ساده دلی باشد و نه از روی غرض، که هیچ انسان وطن دوستی نمی تواند واقعاً خواستار دخالت نظامی یک کشور بیگانه باشد.
حوالی نوروز 2003 بود که آمریکا با وجود مخالفت اکثریت مردم این کشور به عراق لشکر کشید و دولت صدام حسین را سرنگون کرد. از آن تاریخ بیست سال می گذرد. قبل از آن آمریکا افغانستان را اشغال و دولت طالبان را سرنگون کرده بود. این ها دیگر تاریخ معاصر است، جلوی چشمانمان اتفاق افتاده است. آیا این افراد که خواستار دخالت آمریکا هستند، چنین سرنوشتی برای ایران می خواهند؟ خوشبختانه آرزوی این دوستان به دو دلیل عملی نخواهد شد؛ یکی این که هیچ کشوری منافع ملی کشورهای دیگر را به منافع ملی خود ترجیح نمی دهد. دلیل دوم این که نئوکان ها دیگر سرکار نیستند. برای کسانی که بیشتر از بیست سال هم دارند یادآور می شوم که قبل از جنگ عراق، ماه ها در سراسر آمریکا و کشورهای دیگر جهان تظاهرات های عظیم به مخالفت با جنگ صورت می گرفت. آمارگیری های مختلف نشان می داد که اکثریت مردم آمریکا مخالف جنگ بودند. با وجود این نئوکان ها در دولت و کنگره با نمایش های بی پایه و مسخره به دنبال از بین بردن «سلاح های کشتار جمعی» که در عراق وجود خارجی نداشتند، جنگ را به راه انداختند. البته از نقش پدیده هایی مثل احمد چلبی که از رهبران اپوزسیون عراق در امریکا بود و جنگ طلبی گروهش نمی توان چشم پوشید. چه بلایی بر سر مردم عراق آمد ؟ چه صدماتی سربازان آمریکائی دیدند؟ پیامدهای دردناک آن در منطقه دیگر احتیاج به یادآوری ندارد. فقط اجازه بدهید توجه شما را به چند آمار جلب کنم: بیش از یک تریلیون دلار هزینه این جنگ شد؛ دویست و هفتاد و پنج هزار عراقی در طی این بیست سال به خاطر جنگ و عواقب آن کشته شدند؛ بیش از چهار هزار و پانصد سرباز آمریکائی در این جنگ کشته شده و ده ها هزار نفر معلول و مصدوم، نتیجه این ماجراجویی بود. این در حالی است که عاملان اصلی این ماجراجویی، یعنی پرزیدنت جورج دبلیو بوش و دیک چینی، پال ولفوویتز، جان بولتون و کاندالیزا رایس، برای ایجاد این فجایع نه تنها مورد مآخذه و محاکمه قرار نگرفتند بلکه به زندگی عادی خود ادامه می دهند.
در بالا اشاره شد که امکان حمله به ایران در حال حاضر عملی به نظر نمی آید. تاکید روی «در حال حاضر» است، ولی این امر منتفی نیست. دولت ها در این کشور عوض می شوند. آنچه عوض نمی شود «هیولای صنایع نظامی» است که از جنگ جهانی دوم به این سو همواره در حال رشد بوده است. خوراک این هیولا، جنگ و ناآرامی است. بودجه فعلی وزارت دفاع )جنگ( ایالات متحده هشتصد و پنجاه میلیارد دلار است. (البته پنتاگون تقاضای هشتصد میلیارد کرده بود ولی کنگره پنجاه میلیارد هم به عنوان دستخوش به آن اضافه کرد( در حالی که بودجه وزارت خارجه که شاخه دیپلوماسی دولت است تنها پنجاه میلیارد است. چرا پنتاگون خواستار چنین بودجۀ کلانی است در حالی که آمریکا ظاهراً درگیر هیچ جنگ مستقیمی نیست؟ به این علت که آمریکا در هشتاد کشور جهان 750 پایگاه نظامی دارد. از سال 1991 تاکنون آمریکا 251 مورد دخالت نظامی در 159 کشور داشته است.
بنا بر این، امکان دخالت نظامی در ایران به طور کامل منتفی نیست، کافی است که فلان و بهمان دولت سر کار باشد تا چراغ سبز برای جنگ روشن شود. اینجاست که به نظر من ایرانیان مقیم آمریکا موظف به اظهار مخالفت و جلوگیری از جنگ اند. وظیفه ما ایستادگی در مقابل گروه هایی است که منافع خود را بالاتر از منافع مردم ایران می بینند و خواستار به قدرت رسیدن به هر قیمتی، از جمله حمله نظامی به ایران هستند. حقایق و تاریخ را باید برای کسانی که از روی ناآگاهی این شعارها را می دهند آشکار کرد. ما به عنوان جامعه ایرانی ـ آمریکایی وظایفی فراتر از افشاگری رژیم ایران و جلب همدردی و حمایت جامعه آمریکائی داریم؛ ما از حقوق خود به عنوان شهروندان آمریکا باید حداکثر استفاده را بکنیم. باید صدای صلح طلبی مردم ایران را به گوش اعضای کنگره و دولت برسانیم. از نمایندگان صلح طلب و مخالف جنگ افروزی و دخالت در امور کشورهای دیگر حمایت کنیم. در نظر داشته باشید که گروه های معلوم الحال و جنگ طلب، لابی گرهای حرفه ای در کنگره دارند و پول سرسام آور خرج نمایندگان جنگ طلب می کنند. به هر حال سیستم انتخاباتی در این کشور طوری است که با کمک مالی مستقیم و فاندریزینگ می توان به نمایندگان ضد جنگ و پیشرو نزدیک شد و در آن ها اثر گذاشت و این کار سختی نیست. باید صدای صلح طلبی و تنفر از جنگ مردم ایران را به گوش آنان برسانیم.