صدای ایرانیان آمریکا
سردبیر: علی صدر
موج عمده مهاجرت ایرانیان به آمریکا از بعد از انقلاب اسلامی یعنی از سال 1979 آغاز شد و هنوز ادامه دارد. این که در حال حاضر جمعیت ایرانی و ایرانی تبار در آمریکا چقدر است را نمی دانم؛ فقط من نیستم که نمی دانم، هیچکس نمی داند. دولت آمریکا از آن خبر دارد ولی آن را منتشر نکرده است. هر ده سال که آمارگیری می شود، چون بیشتر ایرانیان به دلایل مختلف از اعلام این که ایرانی و ایرانی تبار هستند سرباز می زنند رقم واقعی آن مشخص نمی شود. به هر حال طبق شواهد و شایعات این عده بین یک تا دو میلیون تخمین زده می شود. ایرانیان مهاجر از لحاظ موقعیت های شغلی و تحصیلی و مالی رتبه بالائی در بین باقی اقلیت های مهاجر دارند که باعث فخر فروشی و مباهات ایرانیان است. ایرانیان مهاجر همیشه به اصل و نسب و ریشه ایرانی خود افتخار می کنند. کافیست پست های سوشال مدیای ایرانیان را در این باب ببینید. حالا چرا در ورقه آمارگیری از گفتن این که ایرانی هستند ابا دارند، من یکی نمی فهمم. زمانی بود که می گفتند نمی خواهند هدف احتمالی تبعیض واقع شوند و ممکن است در صورت درگیری بین امریکا و ایران، آنان مورد ظلم و اجهاف قرار گیرند. همان گونه که ژاپنی ها در سال های جنگ جهانی دوم شدند و دلایل دیگر. اجازه بدهید به این بحث وارد نشوم چون چندین بار در همین صفحه به آن پرداخته ام.
از سال ها پیش گروهی از ایرانی ها به این نتیجه رسیدند که نه تنها نباید هویت و اصل خود را کتمان کنند بلکه باید هرچه بیشتر در فعالیت های اجتماعی و سیاسی آمریکا دخالت کنند. آن ها به این نتیجه رسیدند که هر چند ایرانیان از نظر علمی و مالی در جامعه مطرح و سرآمد هستند باید در جامعه هم صدایی داشته باشند که از حقوق آن ها دفاع کند. این فکر ناگهانی پدید نیامد؛ ایرانیان تدریجا به این نتیجه رسیدند که این یک مهاجرت دائمی است و آنان به ایران برگرد نیستند و آمریکا وطن دوم آنان است. بچه هایشان در اینجا تحصیل کردند، ازدواج کردند، نوه دار شدند و مرده هایشان در این خاک آرمیده اند. در کل پیوندشان با ایران کمرنگ تر شده است. آنانی که می توانستند برای دیدار هر از چندی به ایران بروند این کار را کردند ولی کم کم متوجه شدند که در ایران بیتشر احساس غربت می کنند تا در آمریکا. فرهنگ ها و معیارها و حتی زبان روزمره و اصطلاحات عوض شده است. می گویند در ایران دهن باز می کردی می فهمیدند آمریکایی هستی.
این بود که تدریجا شروع کردند در فعالیت های اجتماعی و سیاسی شرکت کردن و اثر گذاشتن در مسائلی که با آنان و موقعیت آنان بستگی داشت. از دو دهه پیش سازمان هایی شکل گرفتند برای کمک به این اهداف. جوانان را تشویق می کردند که در فعالیت های سیاسی و حزبی شرکت کنند به این امید که این جوانان در مراحل بعدی در ارگان های تصمیم گیری از شهر و ایالت و کشور نقش آفرینی کنند. این جوانان در محیط آمریکا بزرگ شده اند و اصول فعالیت دموکراتیک را می فهمند، احترام به نظرات مخالف را می فهمند، تحصیل کرده اند و فداکاری و خدمت به جامعه را درک می کنند. اینان از طریق همان سازمان هایی که در سطح کشور در این زمینه کار می کردند برای کارآموزی به کنگره و مجالس ایالتی فرستاده شدند، در دفاتر احزاب محلی فعالیت کردند و وقتی موقعیت فراهم شد و حزب و تشکیلاتشان تشخیص داد برای موقعیت های مختلف کاندیدا شدند و مبارزه انتخاباتی کردند. در حال حاضر یعنی بعد از انتخابات 2022 حداقل ده جوان ایرانی تبار در شوراهای شهر و مجالس ایالتی انتخاب شده اند. بعضی دمکرات هستند برخی جمهوری خواه. جامعه ایرانیان مهاجر هم بنابر اعتقادات و باورهای خود عضو این حزب یا آن حزب یا بدون وابستگی حزبی به طور مستقل در فعالیت های سیاسی و انتخاباتی شرکت می کنند.
تا اینجای داستان نسبتاً خوب پیش رفته ایم و آینده روشن به نظر می آید و نوید می دهد که سرانجام جامعه ایرانی آمریکائی صدای خود را یافته است. تا پارسال، یعنی آغاز جنبش ژینا. همه ما شاهد بودیم که چطور ناگهانی، همزمان با اوج تظاهرات در ایران، بخشی از جامعه ایرانیِ ساکن در کشورهای دیگر فعال شدند و دست به تظاهرات و گردهمایی در حمایت از زنان و جوانان ایران زدند. تظاهرات و اعتراضاتی در بسیاری از شهرهای ایرانی نشین صورت گرفت و اقدامات ضد انسانی دولت ایران بر علیه زنان را «به چشم جهانیان پدیدار کردند». بقیه داستان را دیگر می دانید که با جهت گیری های غیر منطقی، انحصارطلبانه و غیر دموکراتیک تجمع ها کوچک و کوچکتر شدند. انتظار خیلی ها این بود که بعد از سال ها زندگی در یک جامعۀ دموکراتیک اقلاً این را فراگرفته باشیم که کسانی که نظر متفاوت دارند هم حق زندگی و اظهارنظر دارند. در تجمع ها یکی در شعارهای اصلی «دموکراسی برای ایران» بود، در حالی که برخی گروه ها در عمل نشان می دادند که علاقه و اعتقادی به این مسائل ندارند و صرفاً به فکر منافع گروه خودشان هستند. این رفتار و گفتار عدۀ زیادی را ناامید و منفعل کرد ولی به اینجا هم ختم نشد. همان جوانانی را که در بالا به آن ها و موفقیت هایشان اشاره شد مورد تهدید و آزار قرار گرفتند. یکی از این عزیزان که به تازگی در مجلس ایالتی انتخاب شده بود نوشته بود که در اولین جلسات مجلس با محافظت پلیس شرکت کرده چرا که از سوی برخی ایرانیان مورد تهدید جانی قرار گرفته بوده. چند نفر دیگر اصلا از این که ایرانی الاصل هستند دم نمی زنند. به این هم ختم نشد؛ عده ای از استادان دانشگاه و فعالین اجتماعی که سال ها به جامعه ایرانی خدمت کرده بودند هم مورد تهدید جانی قرار گرفتند. عده ای می گویند شاید این افراد و گروه ها که به این کارهای افراطی دست می زنند عوامل جمهوری اسلامی هستند و آب را گل آلود می کند. البته شواهدی دال بر این فرضیه وجود ندارد ولی اقدامات این افراد مطمئناً به نفع جمهوری اسلامی تمام می شود حال ما که این استادان و فعالان اجتماعی را می شناسیم چرا به دفاع از آنان برنخاستیم؟ آیا فکر می کنید آسان است از این به بعد جوان ایرانی تبار را راضی کرد که در سیستم سیاسی وارد شود و صدای ایرانیان آمریکا باشد؟