گزارش جُنگ فرهنگی ماه فوریه
تماشاگه حُسن: سعدی شیرازی و زیبایی شناسی عشق در شعر فارسی کلاسیک
گفتگوی دکتر آریا فانی با دکتر دومینیکو اینچنتینو
این جنگ فرهنگی به معرفی کتاب Beholding Beauty; Sa’di of Shiraz and the Aesthetics of Desire in Medieval Persian Poetryیا تماشاگه حُسن؛ سعدی شیرازی و زیبایی شناسی عشق در شعر فارسی اختصاص داشت.
مهمان جُنگ مولف کتاب دکتر دومنیکو اینجنیتو بود؛ ایشان که در حال حاضر در UCLA ادبیات فارسی تدریس می کنند، ده سال به تحقیق بر کلیات سعدی و نگارش این کتاب پرداخته. مجری برنامه نیز دکتر آریا فانی بود.
در ابتدا دکتر اینجنیتو کمی در مورد مبدأ علاقه شخصی خود به شعر کهنه فارسی شرح داد؛ او گفت ابتدا شیفتۀ «آتشبازی های کلامی» حافظ و مولانا بوده و سادگی لحن سعدی با سلیقۀ وی فاصله داشته. طی مدتی که در ایران زندگی می کرده تصادفاً شروع به مطالعۀ غزلیات سعدی نموده و مسحور همان سبک «سهل و ممتنع» شده. سادگی زبان سعدی او را بر آن داشته که تلاش کند بازتابی از زندگی روزمرّه قرن بیست و یکم در زیبایی شناسی سعدی بیابد. به این دلیل کتاب تماشاگه حسن را در سه بخش نگاشته اند: بخش نخست دربارۀ زمینۀ ملموس عشق، یعنی ارتباط بدن با تجربۀ شاعرانه؛ بخش دوم را به ارتباط میان مضامین عارفانه با مسائل زمینی و حتی جنسیِ تنیده در عشق اختصاص داده اند؛ در بخش سوم مقولۀ سماع و نکات اجرایی شعر سعدی مطرح می شود و این که آیا ممکن است شعر سعدی زمینه ای برای به حرکت درآوردن بدن مهیا کند.
سوال اول دکتر فانی در مورد مفهوم زیبایی برای سعدی بود و این که چطور در غزل هایش آن را به کار گرفته. در پاسخ دکتر اینحنیتو تاکید کردند که زیبایی محور اصلی همۀ اشعار سعدی است امّا خوانش این زیبایی در اکثر اشعار سعدی یک سوگیری اخلاقی دارد؛ سعی ایشان در نوشتن این کتاب تغییر جهت دنیای شاعرانۀ سعدی از سوی قطب اخلاقی به سوی قطب زیباشناختی بوده. زیبایی را می توان به انحاء مختلف در آفاق سعدی یافت؛ به عنوان مثال سعدی در عین پرداختن به مسائل عارفانه و عاشقانه، قادر بوده که با استفاده از شعر با شاهان و شاهزادگان زمان خود نیز ارتباط برقرار کند و پند و اندرزهای خود را به گوش آن ها برساند. به این صورت از زیبایی زبانش برای شکل دادن به تاریخ سیاسی فارس تأثیر گذاشته. علاوه بر این با نگاه به هزلیات یا خبیثات سعدی می توان وجه متفاوت و رکیک تری از شعر سعدی دید که به طور فاحش با بقیۀ آثار او در تضاد است؛ در فصلی از کتاب که به مجالس الخبیثات اختصاص یافته، سعی بر این بوده که پیوند بین آن زیبایی شناسی شعر ایده آل سعدی و این بُعد شهوانی تر بررسی شود. به طور کلی زیبایی عمیق ترین نقطۀ معنوی در تمام آثار سعدی است.
سپس دکتر فانی در مورد مفهوم «نظر» و مثلاً «نظر انداختن» یا «نظربازی» پرسیدند.
دکتر اینجنیتو به دیدگاه خاصّ سعدی نسبت به نگاه کردن اشاره کردند؛ از نظر سعدی تماشای زیبایی نوعی عمل انسان شناسانه است. برای صحّه گذاشتن بر این نکته غزلی از سعدی خواندند به مطلع:
در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست
زرق نفروشم و زهدی ننمایم کان نیست
در این غزل منظور انسان شناسانه و زیباشناسانۀ سعدی را می توان این طور تشریح کرد که از طریق دیدن زیبایی زمینی انسان عبرت می آموزد و به زیبایی غیرزمینی پی می برد. یک جنبۀ سپهری یا فلکی تخیلی در کلام سعدی هست که حضور دائمی عالم غیب را به خواننده یادآوری می کند.
دکتر فانی اشاره کردند که غزل سعدی را نمی توان در خلاء خواند. ارتباط بینامتنی آثار سعدی با متون دیگر مثل قرآن یا نوشته های امام محمد غزّالی غیرقابل انکار است. در عین حال سعدی با وجود مهیا کردن زمینه برای پرداختن به همۀ این مطالب، هیچ کدام را به وضوح بر بقیه ارجح نمی داند؛ یعنی سعدی همۀ این درها را در غزل خود باز می گذارد به طوری که مثلاً نمی توان گفت این معشوق یقیناً زمینی است یا آسمانی. سعدی چطور توانسته این کار را بکند؟
نکته شایان توجه در بارۀ غالب شعری غزل این است که در عین غنایی بودن ـ که می تواند مثل متن یک ترانۀ پاپ هیچ ربطی به زندگی خواننده نداشته باشد ـ این غالب نزدیکی خود با ابعاد ظریف زندگی را حفظ کرده. با استفاده از این خصوصیت سیّال غزل، سعدی جایگاه ویژه ای را برای خواننده تعبیه کرده به عنوان تماشاگر که در عمل مسئولیت انتخاب بین مقولۀ دنیوی و لدنّی را از او صلب کرده. به این صورت غزل سعدی، همزمان و به طور تفکیک ناپذیر عارفانه و عاشقانه است.
سپس دکتر فانی پرسیدند آیا نگاه تاریخی به غزل صحیح است؟
برای بررسی تاریخی غزل سعدی طبعاً باید جایگاه آن پیش از سعدی را مقایسه کرد با نحوۀ استفاده گروه های اجتماعی مختلف از کلام سعدی. در درون یک متن همیشه کنش و واکنش وجود دارد با متون دیگر؛ این روانیِ تفکر و کلام ارتباط بینامتنی را غیرقابل چشم پوشی می کند به همین دلیل مطالعۀ غزل سعدی باید بینامتنی باشد. دکتر اینجنیتو اضافه کردند که به نظر می آید سعدی در سال های پایانی عمرش پروژه ای داشته برای به وجود آوردن سماع در داخل غزل؛ این را با بررسی این که صوفیان شیراز در دوران پس از سعدی چطور از غزلیات او بهره می جسته اند می توان دید.
در پایان دکتر فانی پرسیدند که لذت خواندن غزل برای شخصی که زبان اصلی اش فارسی نیست اما به طور آکادمیک به این کار می پردازد چه تفاوتی دارد تا برای فارسی زبانان که اکثراً آن را به طور غیر آکادمیک می خوانند و می شنوند.
دکتر اینجنیتو با این غزل سعدی پاسخ دادند:
ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی
جهان و هرچه در او هست صورتند و تو جانی
به پای خویشتن آیند عاشقان به کمینت
که هرکه را تو بگیری ز خویشتن برهانی…