مهمان برنامه: ناصر رحمانی نژاد
موضوع برنامه: کتاب مردی از تئاتر A Man of the Theatre
ناصر رحمانی نژاد نویسنده، بازیگر و کارگردان تئاتر، یکی از بنیانگذاران تئاتر مستقل در ایران است. به بهانه گفت و گو در مورد کتاب خاطراتشان که سال گذشته به زبان انگلیسی منتشر شد، ماه مِی گذشته مهمان جُنگ کانون فرهنگی ایرانیان سن دیگو بودند. این کتاب توسط نشر New Village منتشر شده و از طریق فروشنده های معمول قابل خرید است.
پیش از انقلاب که تئاتر دولتی یکه تاز میدان بود؛ در شرایطی که قشر هوادار تئاتر ـ که اکثرا جوانان، دانشجویان و هنرمندان بودند ـ میلی به این آثار اغلب فرمایشی نداشت و جای خالی تئاتر مستقل شدیداً حس می شد. در این احوال ناصر رحمانی نژاد انجمن تئاتر ایران را به همراه تعداد زیادی از تئاتری های جوان اما با تجربه آن زمان به راه انداخت. در این دوره انجمن تئاتر ایران آثاری از آرتور میلر، یوجین اونیل، ماکسیم گورکی و… اجرا کردند تا در سال هزار و سیصد و پنجاه و سه مامورین ساواک به محل انجمن تئاتر ایران حمله کرده و همه اعضا را دستگیر کردند؛ در محاکمه، مجموعاً شصت و سه سال حبس برای این هنرمندان جوان بریده شد و آقای رحمانی نژاد تا انقلاب پنجاه و هفت و باز شدن درِ زندان ها، در زندان به سر می برد. انجمن تئاتر ایران پس از انقلاب فعالیت هنری خود را از سر گرفت و آثاری از نیکلای گوگول، برتولت برشت، صادق هدایت، غلامحسین ساعدی، احمد شاملو و… را اجرا کردند. در این دوره انجمن تئاتر با تئاتری های لاله زار نیز همکاری کرد و به این صورت تئاتر آکادمیک و تئاتر تجربیِ سنتی ایرانی را با هم درآمیخت. کم کم مشکلات قدیمی تحت رژیم جدید بازگشتند: ماموران کمیته به کرّات مزاحم اعضای انجمن می شدند، اجراها را بر هم می زدند و نهایتاً اعضا رسماً دستگیر شده و انجمن تئاتر پلمپ شد. همه این ها منجر به مهاجرت خیلی ها، از جمله آقای رحمانی نژاد شد. ایشان در سال 1362 ایران را ترک کردند ابتدا در فرانسه و بعد در آمریکا ساکن شدند. آقای رحمانی نژاد البته پس از مهاجرت فعالیت های هنری خود را ادامه دادند؛ ایشان در نیمه دوم دهه هشتاد میلادی در اروپا و از ابتدای دهه نود میلادی در ایالات متحده آمریکا همچنان به اجرای تئاتر، نوشتن نمایشنامه و سخنرانی و تربیت هنرجو مشغول بوده اند.
برای افتتاح برنامه علی صدر در مورد علت اولیه علاقه ناصر رحمانی نژاد به تئاتر و انتخاب تئاتر به عنوان حرفه پرسید. آقای رحمانی نژاد در پاسخ گفتند که از دوران طفولیت به علت نسبت خانوادگی با عبدالوهاب شهیدی، خواننده موسیقی ایرانی، نوازنده بربت و بازیگر تئاتر در جامعه هنری باربد، با محیط هنری و خصوصاً تئاتر آشنا شده بودند؛ به علت تضاد شدید آن محیط با محیطی که زندگی روزمرّه را در آن می گذراندند، جذابیت تئاتر و نقش آن در شکل دادن به سنین کودکی ایشان دو چندان شد. علاوه بر این، تئاترهای سنتی ای که در مهمانی ها و عروسی ها اجرا می شده ـ از جمله سیاه بازی و روحوضی ـ ایشان را به تدریج علاقمند به این نوع فعالیت کرد.
آقای رحمانی نژاد در داخل زندان، چه پیش از انقلاب و چه پس از آن، گروه تئاتر درست کردند. در زمانی که این کارها ـ سرگرم کردن مردم از طریق هنر ـ رفتار خرده بورژوائی به حساب می آمده، ایشان قادر بودند حتی چپ روترین همبندیان خود را به راه بیاورند. زندانیان سیاسی رژیم سابق، یعنی همبندیان آقای رحمانی نژاد، دو دسته بودند: اول افسران توده ای سالخورده که صرفاً قصد داشتند حبس خود را با کمترین دردسر پشت سر بگذارند و دوم نسل بسیار جوان تر چریک ها که زندگی خود در زندان را نه تعلیق فعالیت سیاسی بلکه ادامه آن می دانستند. به هر حال در آن زمان ابعاد ظریف تر زندگی موکول شده بود به پس از پیروزی مبارزه در صورتی که کسانی که نظریات و تفکراتشان سازمان چریک های فدایی خلق را به وجود آورد مانند بیژن جزنی، امیر پرویز پویان و… خود پیش از شروع به فعالیت و مبارزه سیاسی اهل هنر و اهل قلم بوده و بر خلاف پیروان خود نسبت به جایگاه هنر و هنرمند دید صحیح تری داشتند و از این طریق بود که برای اولین بار آقای رحمانی نژاد در زندان قصر همبندی های خود را راضی به اجرا و تماشای تئاتر کردند.
پس از این، موضوع فعالیت های جناب رحمانی نژاد پس از مهاجرت مطرح شد؛ ایشان پس از مهاجرت آثاری از جمله «اتللو در سرزمین عجایب» از غلامحسین ساعدی، «تهرانجلس پِرِس» و «میان گور و ماه» به قلم خود آقای رحمانی نژاد، و «مصدق» از رضا علامه زاده را اجرا کرده اند. با برشمردن این موارد، علی صدر از جناب رحمانی نژاد درخواست کرد که این حدوداً سه دهه بعد از مهاجرت خود را که در واقع پس از پایان کتاب مردی از تئاتر اتفاق افتاده شرح دهند. در پاسخ ایشان گفتند اولین مشکلی که هر هنرمند مهاجر با آن مواجه میشود، سرمایه است. در شرایط مهاجرت از آنجا که هر مهاجری باید زندگی را از صفر شروع کند، هیچ کس نمی تواند برای مدت طولانی دوندگی های زندگی روزمره را معلق کرده و به هنر خود متعهد بماند، حتی در کشورهای اروپای غربی که دولت به هنرمندان کمک هزینه می دهد؛ چه رسد به ایالات متحده که «برهوت هنری» است و در آن عملاً هیچ حمایتی از هنرمندان نمی شود. به همین دلیل هیچ گروه تئاتری در بین ایرانیان مهاجر شکل نگرفته، یا اگر گرفته به طور پاره وقت و به عنوان نوعی سرگرمی بوده. علاوه بر این ها عدم آگاهی هموطنان مهاجر از نیاز مبرم و حیاتی هنرمندانِ در تبعید به حمایت آن ها، این مشکل را تشدید می کند.
در انتهای برنامه تریبون به روی حاضرین باز شد تا سوالات یا نظرات خود را به بحث بگذارند.